ارزیابی سیاست خارجی اخیر ترکیه
رفتار سیاست خارجی ترکیه در دوران حزب عدالت و توسعه در سه بازه زمانی قابل ارزیابی است؛ از سال 2002 تا 2007 ، از سال 2007 تا 2011 و از 2011 تاکنون. ترکیه تا قبل و بخشی از بهار عربی سیاست خود را براساس سیاست آمریکا و اتحادیه اروپا تدوین و اجرا میکرد و روابط خود را با سایر مناطق و کشورهای دیگر براساس محور غرب تنطیم میکرد؛ اما درحالحاضر ترکیه بهتنهایی و بدون اجازه آمریکا و اتحادیه اروپا سیاست خارجی خود را عملیاتی میکند. در چهار سال اخیر، در سیاست خارجی خود از غربمحوری فاصله گرفته و از رئالیسم بهسوی ایدئالیسم روی آورده است. ترکیه تلاش غرب برای مدیریت منطقه و تحمیل سیاستهای خود را بر منطقه زیر سؤال برده و براساس اصول و ارزشهای اعتقادی خود تلاش میکند تا در مدیریت منطقه مشارکت داشته باشد؛ زیرا از نظر آنکارا، سیاست رئالیستی باعث میشود ترکیه سیاست تسلیمطلبانه در مقابل غرب داشته باشد؛ ولی براساس سیاست ایدئالیستی جدید، ترکیه تلاش میکند با تکیه بر توان و قدرت خود، محیط خود را نیز در راستای اهداف خود هدایت، تنظیم و مدیریت کند.
سیاست خارجی دولتهای حزب عدالت و توسعه در سه بازۀ زمانی درواقع در پاسخ به تحولات نظام بینالملل مانند جهانی شدن و گسترش چندگانگیها در آن ظاهر میشود. حزب حاکم، جهانی شدن را بهمثابه ابزاری برای رهایی از سیاستهای سرکوبگرایانه دولت و همچنین یک محیط مناسب برای فرایندهای اقتصادی قلمداد میکرد. ازطرفدیگر، از منظر آنکارا غربگرایی و رئالیسم باعث میشد که ترکیه غیرفعال عمل کند و سیاستهای موردنظر دیگران را بازتولید و اجرا نماید؛ ولی بهنظر میرسد که ترکیه در ده سال اخیر با ترک سیاست غربگرایانه و رئالیستی، سیاست فعال و پویای خارجی را آغاز نموده است. ترکیه اکنون با رهایی از انتخاب گزینههای سیاست خارجی تعیینشدۀ آمریکا، اتحادیه اروپا و کشورهای همسایه، با اراده آزاد به تعیین سیاست خارجی خود میپردازد. به باور نگارنده، سه دلیل برای تغییر مداوم در استراتژیهای حزب عدالت و توسعه وجود دارد:
1) ساخت و محیط داخلی سیاسی، اجتماعی و اقتصادی ترکیه، بهطوریکه چهار گروه مهم ملیگرایی سکولار، سکولاریسم لیبرال، ملیگرایی اسلامگرا و اسلامگرایی لیبرال تأثیرات عمدهای از خود بر استراتژی سیاست خارجی ترکیه میگذارند. این تعدد هویتی تنها در چهارچوب محدودیتهای تحمیلی ازسوی ساختار حاکم نظام کنونی بینالملل عمل مینمایند. درحقیقت، آنها بیشتر واکنشی عمل مینمایند؛ بهطوریکه برخی معتقدند بهخاطر تقابل و هویت دیگری منفی ترکیه با اروپا، آنکارا در ورود به خاورمیانه درحال دگرگون کردن رابطه هویت تدافعی خود با غرب میباشد تا فرایند اصلاحات اقتصادی و اجتماعی را از نوسازی تدافعی سنتی کمالیستی به سمت نوسازی فعالانه و چندوجهی سوق دهد. با این استدلال میتوان گفت حزب عدالت و توسعه از بدو حاکمیت خود تاکنون بهدنبال چرخشهای تکمیلی ولی ناگهانی مداوم در نقاط پیرامونی خود بوده است که بهنظر میرسد متأثر از گروههای چهارگانه در ساختار سیاسی، اجتماعی و اقتصادی هویتی در داخل ترکیه و همچنین وجود تهدیدات نرم و نامتقارن در نقاط پیرامونی آنکارا میباشد؛ بهطوریکه قبلاً حزب عدالت و توسعه تلاش داشت تقابل و تنشهای خود را با جریانهای کمالیستی ازطریق کشاندن موضوعات به فضای عمومی بینالمللی که هیچ حد و مرزی بر آن وجود نداشت، حلوفصل نماید. ولی در شرایط کنونی برعکس شرایط قبل، بسیاری از بحرانهای فضای بینالمللی به یکی از مشکلات اساسی حزب عدالت و توسعه در داخل ترکیه منجر شده است.
2) ایالات متحده آمریکا بهخصوص در سالهای اولیه دولت حزب عدالت و توسعه، ترکیه را همچنان بهعنوان قدرت شکنندهای درنظر میگرفت که باید خواستههای ایالات متحده آمریکا را بدون لحاظ کردن منافع خود اجرا مینمود.
3) القاء این موضوع از طرف غرب به ترکیه که آنها دیگر در منطقه دروازهبان و حائل امنیتی بهشمار نمیروند؛ اما آنکارا میتواند نقش یک الگوی موفق را برای کشورهای عرب خاورمیانه و کشورهای بهجامانده از شوروی و حوزههای همجوار برعهده داشته باشد. این نقش جدید، القائی بوده و ترکیه را دچار سردرگمی و تردید در سیاست خارجی نمود؛ زیرا ترکیه با شکلی متفاوت از نظام بینالملل در منطقه با دولتهای مجازی (دولت نامشخص، حاکمیت نامشخص، مردم نامشخص و سرزمین نامشخص) روبهروست که با چند قطبیت نحوه صفبندی آنها در منطقه مشخص میشود؛ یعنی شرایط بهقدری آنارشیک است که قدرتهای منطقهای و درحال ظهور، امکان آزادی عمل بیشتر و تحرک پویاتر را به نسبت ترکیه در آن دارند؛ بهطوریکه محیط امنیتی منطقه بهویژه پس ازحوادث 11 سپتامبر، سقوط صدام، بهار عربی و بحران سوریه بهشدت تغییر یافت و روند پیادهسازی سیاستهای امنیتی ترکیه درقبال آمریکا و غرب بهشدت غیرممکن شد. ازطرفی بهنظر میرسد حضور آمریکا، غرب و روسیه با ایجاد، تشدید و حفظ تنش در محیط پیرامونی آنکارا به دردسر امنیتی نیز تبدیل شده است. بنابراین برخی مواقع بهتر است که سیاست خارجی حزب عدالت و توسعه را بهجای نسبت دادن به ایدئولوژی حزب حاکم، به نارضایتی نظام سیاسی ترکیه از موقعیت القائی حائلی به آنها منتسب کرد.
براین اساس سیاست خارجی کنونی ترکیه با کمی تخفیف روی سه محور ملیگرایی حزب حرکت ملی، اسلام سیاسی حزب عدالت و توسعه و جهانی شدن، مدام تحت تأثیر قرار میگیرد و بهصورت مکمل و تکمیلی عمل مینماید. افزایش توان فیزیکی ترکیه، کسب حمایت وسیع مردم و رهایی از نظام وصایتی و تغییر محور در توزیع سرمایه در داخل کشور و تلاش مصمم برای بهرهبرداری از این روند در سیاست خارجی باعث شده است سیاست خارجی ترکیه از سال 2011 تاکنون بهصورت رادیکال تحول یابد. دولت ترکیه درصدد است که قدرت روزافزون خود را در سیاست خارجی منعکس سازد و بهطور عموم در سطح نظام بینالمللی و بهطور خصوصی در سطح منطقهای نفوذ، قدرت و احترام لازم را کسب کند. البته باید دستاوردها و یا مضرات آن و سطح اجرایی این سیاست را مورد ارزیابی قرار داد. سیاست خارجی اجرایی جدید ترکیه هم میتواند منافع و ریسکهایی دربر داشته باشد و مشکلات جدیای را در پیشِ روی ترکیه قرار دهد. بنابراین بهصورت کاملاً روشن از رئالیسم به سمت ایدئالیسم دچار تغییر شده است. باوجوداین، به نظر نگارنده، تا قبل از کودتای نافرجام اخیر در ترکیه حزب عدالت و توسعه با حذف تدریجی تمامی گروهها و بهعبارت صحیحتر آسیمیلاسیون و در بهترین حالت هضم این گروهها در خود بهعنوان تنها کارگزار مؤثر عمل می کرد. تا قبل از کودتای نافرجام در دوره حزب عدالت و توسعه بهتدریج که بر سالهای اقتدار حزب حاکم افزوده میشد و حکومت نیز بعد از سالها حالت تکحزبی یافته بود، از اقتدار، حضور و طرح مسئله توسط گروههای دیگر کاسته و اینها بیشتر بهعنوان واکنشگرانی در برابر طرحها و نظرات مختلف حکومتی عمل میکردند. ازاینرو، با وجود ارائه گروهبندیهای مختلف بهنظر میرسید تقسیم جامعه هویتی سیاسی ترکیه به دو گروه حزب حاکم و اپوزیسیون با واقعیت موجود در ترکیه بیشتر سازگار بود؛ اما اکنون حزب از ایدئولوژی سنتی خود کاسته و از ایدئولوژیهای احزاب دیگر در پارلمان ترکیه بهصورت تکمیلی برای پاسخ به خلأهای خود در امر سیاست خارجی استفاده میکند. بنابراین بهنظر میرسد آنها اکنون سعی دارند بهصورت تاکتیکی از سیاست آسیمیلاسیون دوری نموده و سیاست تعامل رقابتی گزینشی را برای پاسخ به آسیبها، نیازها و بحرانهای داخلی کنونی انتخاب نمایند. برهمیناساس، استراتژی خارجی آنها نیز روی محور ایدئالیسم قرار دارد.
سیاست خارجی دولتهای حزب عدالت و توسعه در سه بازۀ زمانی درواقع در پاسخ به تحولات نظام بینالملل مانند جهانی شدن و گسترش چندگانگیها در آن ظاهر میشود. حزب حاکم، جهانی شدن را بهمثابه ابزاری برای رهایی از سیاستهای سرکوبگرایانه دولت و همچنین یک محیط مناسب برای فرایندهای اقتصادی قلمداد میکرد. ازطرفدیگر، از منظر آنکارا غربگرایی و رئالیسم باعث میشد که ترکیه غیرفعال عمل کند و سیاستهای موردنظر دیگران را بازتولید و اجرا نماید؛ ولی بهنظر میرسد که ترکیه در ده سال اخیر با ترک سیاست غربگرایانه و رئالیستی، سیاست فعال و پویای خارجی را آغاز نموده است. ترکیه اکنون با رهایی از انتخاب گزینههای سیاست خارجی تعیینشدۀ آمریکا، اتحادیه اروپا و کشورهای همسایه، با اراده آزاد به تعیین سیاست خارجی خود میپردازد. به باور نگارنده، سه دلیل برای تغییر مداوم در استراتژیهای حزب عدالت و توسعه وجود دارد:
1) ساخت و محیط داخلی سیاسی، اجتماعی و اقتصادی ترکیه، بهطوریکه چهار گروه مهم ملیگرایی سکولار، سکولاریسم لیبرال، ملیگرایی اسلامگرا و اسلامگرایی لیبرال تأثیرات عمدهای از خود بر استراتژی سیاست خارجی ترکیه میگذارند. این تعدد هویتی تنها در چهارچوب محدودیتهای تحمیلی ازسوی ساختار حاکم نظام کنونی بینالملل عمل مینمایند. درحقیقت، آنها بیشتر واکنشی عمل مینمایند؛ بهطوریکه برخی معتقدند بهخاطر تقابل و هویت دیگری منفی ترکیه با اروپا، آنکارا در ورود به خاورمیانه درحال دگرگون کردن رابطه هویت تدافعی خود با غرب میباشد تا فرایند اصلاحات اقتصادی و اجتماعی را از نوسازی تدافعی سنتی کمالیستی به سمت نوسازی فعالانه و چندوجهی سوق دهد. با این استدلال میتوان گفت حزب عدالت و توسعه از بدو حاکمیت خود تاکنون بهدنبال چرخشهای تکمیلی ولی ناگهانی مداوم در نقاط پیرامونی خود بوده است که بهنظر میرسد متأثر از گروههای چهارگانه در ساختار سیاسی، اجتماعی و اقتصادی هویتی در داخل ترکیه و همچنین وجود تهدیدات نرم و نامتقارن در نقاط پیرامونی آنکارا میباشد؛ بهطوریکه قبلاً حزب عدالت و توسعه تلاش داشت تقابل و تنشهای خود را با جریانهای کمالیستی ازطریق کشاندن موضوعات به فضای عمومی بینالمللی که هیچ حد و مرزی بر آن وجود نداشت، حلوفصل نماید. ولی در شرایط کنونی برعکس شرایط قبل، بسیاری از بحرانهای فضای بینالمللی به یکی از مشکلات اساسی حزب عدالت و توسعه در داخل ترکیه منجر شده است.
2) ایالات متحده آمریکا بهخصوص در سالهای اولیه دولت حزب عدالت و توسعه، ترکیه را همچنان بهعنوان قدرت شکنندهای درنظر میگرفت که باید خواستههای ایالات متحده آمریکا را بدون لحاظ کردن منافع خود اجرا مینمود.
3) القاء این موضوع از طرف غرب به ترکیه که آنها دیگر در منطقه دروازهبان و حائل امنیتی بهشمار نمیروند؛ اما آنکارا میتواند نقش یک الگوی موفق را برای کشورهای عرب خاورمیانه و کشورهای بهجامانده از شوروی و حوزههای همجوار برعهده داشته باشد. این نقش جدید، القائی بوده و ترکیه را دچار سردرگمی و تردید در سیاست خارجی نمود؛ زیرا ترکیه با شکلی متفاوت از نظام بینالملل در منطقه با دولتهای مجازی (دولت نامشخص، حاکمیت نامشخص، مردم نامشخص و سرزمین نامشخص) روبهروست که با چند قطبیت نحوه صفبندی آنها در منطقه مشخص میشود؛ یعنی شرایط بهقدری آنارشیک است که قدرتهای منطقهای و درحال ظهور، امکان آزادی عمل بیشتر و تحرک پویاتر را به نسبت ترکیه در آن دارند؛ بهطوریکه محیط امنیتی منطقه بهویژه پس ازحوادث 11 سپتامبر، سقوط صدام، بهار عربی و بحران سوریه بهشدت تغییر یافت و روند پیادهسازی سیاستهای امنیتی ترکیه درقبال آمریکا و غرب بهشدت غیرممکن شد. ازطرفی بهنظر میرسد حضور آمریکا، غرب و روسیه با ایجاد، تشدید و حفظ تنش در محیط پیرامونی آنکارا به دردسر امنیتی نیز تبدیل شده است. بنابراین برخی مواقع بهتر است که سیاست خارجی حزب عدالت و توسعه را بهجای نسبت دادن به ایدئولوژی حزب حاکم، به نارضایتی نظام سیاسی ترکیه از موقعیت القائی حائلی به آنها منتسب کرد.
براین اساس سیاست خارجی کنونی ترکیه با کمی تخفیف روی سه محور ملیگرایی حزب حرکت ملی، اسلام سیاسی حزب عدالت و توسعه و جهانی شدن، مدام تحت تأثیر قرار میگیرد و بهصورت مکمل و تکمیلی عمل مینماید. افزایش توان فیزیکی ترکیه، کسب حمایت وسیع مردم و رهایی از نظام وصایتی و تغییر محور در توزیع سرمایه در داخل کشور و تلاش مصمم برای بهرهبرداری از این روند در سیاست خارجی باعث شده است سیاست خارجی ترکیه از سال 2011 تاکنون بهصورت رادیکال تحول یابد. دولت ترکیه درصدد است که قدرت روزافزون خود را در سیاست خارجی منعکس سازد و بهطور عموم در سطح نظام بینالمللی و بهطور خصوصی در سطح منطقهای نفوذ، قدرت و احترام لازم را کسب کند. البته باید دستاوردها و یا مضرات آن و سطح اجرایی این سیاست را مورد ارزیابی قرار داد. سیاست خارجی اجرایی جدید ترکیه هم میتواند منافع و ریسکهایی دربر داشته باشد و مشکلات جدیای را در پیشِ روی ترکیه قرار دهد. بنابراین بهصورت کاملاً روشن از رئالیسم به سمت ایدئالیسم دچار تغییر شده است. باوجوداین، به نظر نگارنده، تا قبل از کودتای نافرجام اخیر در ترکیه حزب عدالت و توسعه با حذف تدریجی تمامی گروهها و بهعبارت صحیحتر آسیمیلاسیون و در بهترین حالت هضم این گروهها در خود بهعنوان تنها کارگزار مؤثر عمل می کرد. تا قبل از کودتای نافرجام در دوره حزب عدالت و توسعه بهتدریج که بر سالهای اقتدار حزب حاکم افزوده میشد و حکومت نیز بعد از سالها حالت تکحزبی یافته بود، از اقتدار، حضور و طرح مسئله توسط گروههای دیگر کاسته و اینها بیشتر بهعنوان واکنشگرانی در برابر طرحها و نظرات مختلف حکومتی عمل میکردند. ازاینرو، با وجود ارائه گروهبندیهای مختلف بهنظر میرسید تقسیم جامعه هویتی سیاسی ترکیه به دو گروه حزب حاکم و اپوزیسیون با واقعیت موجود در ترکیه بیشتر سازگار بود؛ اما اکنون حزب از ایدئولوژی سنتی خود کاسته و از ایدئولوژیهای احزاب دیگر در پارلمان ترکیه بهصورت تکمیلی برای پاسخ به خلأهای خود در امر سیاست خارجی استفاده میکند. بنابراین بهنظر میرسد آنها اکنون سعی دارند بهصورت تاکتیکی از سیاست آسیمیلاسیون دوری نموده و سیاست تعامل رقابتی گزینشی را برای پاسخ به آسیبها، نیازها و بحرانهای داخلی کنونی انتخاب نمایند. برهمیناساس، استراتژی خارجی آنها نیز روی محور ایدئالیسم قرار دارد.
Your Comment