بعثی ـ تکفیریها، تهدید مشترک دشمنان (آمریکا، سوریه و دولتهای عربی)
چهار سال جنگ و خشونت در سوریه و کشته شدن بیش از 190 هزار نفر و پناهنده شدن چهار میلیون، بیخانمانی بیش از شش میلیون از شهروندان سوریه، و نیز آواره شدن بیش از 5/1 میلیون و کشته شدن بیش از سه هزار نفر از شهروندان عراقی، پیامدهای سیاستهای دولتهای غربی بهخصوص آمریکا در منطقه است.
قدرتهای غربی بهخصوص آمریکا، به امید اینکه ناآرامیهای سوریه نسیم خوشی را برای آنها به ارمغان خواهد آورد، با همکاری دولتهای عربی منطقه، بهسمت حمایتهای مالی و لجستیکی از گروههای تروریستی و افراطی در منطقه برای مبارزه با دولت مرکزی بشار اسد رفتند. در این میان، دولتهای غربی بدون توجه به ماهیت گروههای تروریستی و عواقب منطقهای آن مدرنترین سلاحهای جنگی را در اختیار این گروهها قرار دادند.
در مورد دلایل و چرایی این سیاست باید گفت که مقامات آمریکایی در سوریه صرفاً با هدف تضعیف نقش منطقهای جمهوری اسلامی ایران از بعثی ـ تکفیریها حمایت نمودند. آمریکاییها تصور میکردند که میتوانند با حمایت از گروههای تروریستی در بازه زمانی ششماهه، نظام سیاسی در سوریه را تغییر دهند؛ اما با توجه به عدم شناخت دقیق و راهبردی از جامعه و نظام سیاسی سوریه از این کار بازماندند.
حکومت اسد با توجه به گرایشات سکولار و همچنین وجود آزادیهای دینی، بسیار پیشرفتهتر از حکومتهای محافظهکار و مرتجع عربی است. باز بودن این جامعه و وجود تکثر سیاسی و مذهبی، امکان بسیج مردمی علیه حکومت اسد را از سوی مخالفان سلب نمود و نبود وحدت عمل در میان گروههای مخالف ـ به طوری که بعدها میان جبهه النصره و جریان بعثی ـ تکفیری اختلافات عمیقی پیش آمد ـ مانع از اقدام عملی منسجم علیه حکومت مرکزی گردید. تمامی این عوامل بهاضافه اشتباه محاسباتی و استراتژیک آمریکاییها، از معادلات سیاسی در سوریه و همچنین منطقه، مانع از عملیاتی شدن سیاست آنها گردید.
بدینترتیب، بعد از شکست سیاسی و نظامی در برابر دولت مرکزی سوریه، جریان بعثی ـ تکفیری ادامه عملیات نسلکشی خود را در عراق سامان داد. فضای سیاسی در عراق با توجه به وجود تشتتها و گرایشات متضاد فرقهای، مناسب برای اجرای عملیات از سوی تروریستهای بعثی ـ تکفیری بود. این گروه تروریستی با استفاده از فضای عمل مناسب در عراق توانست بیش از یکچهارم خاک این کشور در شمال غربی را تصرف نموده و همچنین مسبب قتل و جنایتهای فاجعهآمیزی علیه اقلیتهای مسیحی و ایزدی گردد.
مسئله این است که دولتهای غربی در سیاستهای اعلامی خود طبل مخالفت با گروههای تروریستی و افراطگرا را میکوبند، اما در میدان عمل سیاسی همواره به طرق مختلف از چنین گروههایی برای حصول اهداف سیاسی و استراتژیک خود بهره میجویند. این گروه که ایدئولوژی جز قتل و کشتار ندارد، پروژه نسلکشی خود را در شمال غربی عراق ادامه میدهد. جنایتهای انسانی این گروه همچون فروش زنان مسیحی و ایزدی در بازار نینوا و زندهبهگور کردن کودکان، اعتراضات جهانی را نسبت به آن افزایش داده است. استمرار فعالیتهای ضدانسانی این گروه و تلاش سرکرده آنها برای گسترش عملیات به دیگر مناطق خاورمیانه همچون اردن و لبنان، ترس و نگرانی دولتهای غربی و بهخصوص آمریکا را از ادامه عملیات این گروه افزایش داده است.
حامیان پیدا و پنهان بعثی ـ تکفیریها امروزه با مشاهده خطر این گروه برای منافع و امنیت ملیشان، برای مبارزه جهانی با این گروه در تلاشند. این در حالی است که جمهوری اسلامی ایران از همان ابتدای شروع بحران در سوریه، نسبت به عواقب هولناک اقدامات تروریستها هشدار داده بود. جمهوری اسلامی در دیپلماسی رسانهای و رسمی خود بارها رویکرد سران محافظهکار عربی را در تحولات سوریه غیرمنطقی خوانده و از همه این کشورها خواست با واقعبینی و در پیش گرفتن مشی سیاسی، به حل بحرانهای موجود در خاورمیانه کمک نمایند؛ اما دولتهای عربی با حمایت آمریکا، با نظامی کردن منطقه، فضا را برای تقویت و رشد گروههای تروریستی فراهم نمودند. بعثی ـ تکفیریها از دل چنین بحرانهایی توانستند بهصورت جدی و محکم حضور و نقش خود را در سرزمین بینالنهرین مستحکم نمایند.
در حال حاضر، بعثی ـ تکفیریها به تهدید مشترک دولتهای غربی و عربی تبدیل شدهاند، به طوری که جای کری، وزیر امور خارجه آمریکا اعلام کرد که بدون تشکیل ائتلاف جهانی، امکان نابودی این گروه وجود ندارد. او بهطور مشخص، به همکاری آمریکا و دولتهای عربی برای مقابله با افراطگراییهای جریان بعثی ـ تکفیری اشاره داشت. اما نکته حائز اهمیت این است که چه دلایل و عواملی موجب از کنترل خارج شدن فعالیت بعثی ـ تکفیریها و تهدیدآفرین شدن فعالیتهای این گروه علیه منافع ملی و امنیتی دولتهای عربی و غربی شده است؟
همکاریها و تعاملها، محصول شرایط تاریخی و سیاسی خاص خود هستند. در تاریخ نمونههای بارزی از همکاری دولتها با گروهکها را داریم که در ادامه به دشمن ایدئولوژیک همدیگر تبدیل گشتهاند. با توجه به متغیر بودن شرایط سیاسی ـ اجتماعی و مهمتر از همه نیات و ایدئولوژی رهبران، امکان یکنواخت ماندن روابط میان بازیگران وجود ندارد. فعالیتهای بعثی ـ تکفیریها با شروع ناآرامیهای سوریه، با اهداف و منافع دولتهای غربی همخوانی داشت؛ اما در ادامه با تغییر شرایط و گسترده شدن فضای عمل بعثی ـ تکفیریها و همچنین جاهطلبیهای رهبران این گروه مبنیبر تشکیل دولت اسلامی، بهتدریج دولتهای غربی و عربی از ادامه حیات این گروه هراسان گردیدند. ازاینرو، رهبران آمریکا با درک دیرهنگام خطر بعثی ـ تکفیریها با انجام حملات هوایی، درصدد تضعیف مواضع این گروه میباشند. بعثی ـ تکفیریها نیز در پاسخ به تحرکات هوایی آمریکا، اقدام به مثله کردن خبرنگار آمریکایی نمودهاند. بنابراین، بذری که دولتهای غربی و عربی برای بهرهبرداری سیاسی خود در منطقه پرورش داده بودند، به آفتی برای منافع سیاسی و استراتژیک کشورهای عربی و آمریکا تبدیل شده است.
به باور نویسنده، ائتلاف منطقهای با محوریت ایران، عربستان سعودی و ترکیه، میتواند به بحرانها و ناآرامیهای موجود در خاورمیانه خاتمه دهد. این قدرتها باید با در نظر گرفتن منافع نسبی، همکاری و تعامل را در دستور کار سیاسی خود قرار دهند. تروریسم و افراطگرایی از درون رقابتی شدن منطقه، نبود همکاری و اجماع در میان دولتهای بزرگ خاورمیانه رشد و تقویت مییابد. بنابراین، این قدرتها باید با تغییر نگاه خود به منطقه و در نظر گرفتن آینده سیاسی خاورمیانه و منافع کلان ملی، مانع رشد چنین گروههایی شوند.
Your Comment