آیا حمله ائتلاف کشورهای غربی (روسیه، ناتو، و آمریکا) به داعش موجب تضعیف این گروه بنیادگرا خواهد شد؟
آیا حمله ائتلاف کشورهای غربی (روسیه، ناتو، و آمریکا) به داعش موجب تضعیف این گروه بنیادگرا خواهد شد؟
سهشنبه 17 آذر 1394
ائتلاف کشورهای اروپایی ـ آمریکا (روسیه، ناتو، و آمریکا) علیه داعش، با قوت و قدرت درحال بمباران سوریه و شناسایی اسلامگرایان در اروپاست و درعینحال نیز با دو آسیب مهم مواجه است: یکی عدم آشنایی ائتلاف با مناطق جنگی سوریه و ماهیت اجتماعی داعش و دیگری ناآشنایی و بیتوجهیاش به ساخت جامعهشناختی اسلامگرایی در کشورهای اروپایی و برای مثال جهانبینی، مطالبات و ضدارزشهای آنان. لذا گرچه بهنظر میرسد حملات ائتلاف، نظام امنیتی مناطقی را که داعش در آنها حضور دارد مختل میکند، بهدلیل همان ناآشنایی ذکرشده، این شیوه عمل موجب سرکوب بحران داعش نمیشود و آن را در منطقه پخش میکند. درحالیکه امروز گامهای اولیه برای شناختن نیروهای داعشی، ایدئولوژی آنان و ساختار رهبریشان در قالب برخی پژوهشهای جسته و گریخته برداشته شده است، ائتلاف با سلاحهای مدرن خود درحال حمله به اهدافی است که شناخت اندکی از آنان دارد و بدنه آنها را مردمی با باورهای متفاوت و مستأصل از فقر، ناامنی و بیعدالتی و البته غرق در فرهنگهای سنتی و غیر/ ضدمدرن تشکیل میدهند. به گفته یک خبرنگار ایرانی در سوریه، ماهیت حملات و مبارزات نیروهای منطقهای اعماز: سوریها، مخالفان بشار اسد، داعش، جبهه النصره، عراقیها، کردها و همسایگان درگیر یعنی ایران و ترکیه مبتنیبر شناخت زمینهای مناطق و جنگ شهری یا روستایی پراکنده است و بنابراین، معمولاً حملات پراکنده یا گزینشی صورت میگیرد؛ اما ازنظر نیروهای ائتلاف که آشنایی با مناطق درگیر ندارند، تمام آنچه در نقشه جغرافیایی خود تهیه کردهاند، دشمن بهحساب میآید و با جنگافزارهای دقیق و پیچیده خویش درپی آنند که کل این اهداف را نابود کنند.
ازسویدیگر، نیروهای ائتلاف درپی آنند که منابع اقتصادی داعش را (که متعلق به کل مردم است، ولی در اختیار داعش قرار دارد) نابود کنند. این دو راهکار که در برنامه عمل نیروهای منطقهای وجود ندارد و با جدیت ازسوی اروپاییهای خشمگین و مخصوصاً فرانسه زخمخورده و روسیه دنبال میشود، بهشدت به منابع زیستی مردم در طولانیمدت آسیب خواهد زد، کشتارها را بهشکلی فزاینده و غیرقابل توجیه افزایش خواهد داد، هزینه و امکان بازسازی مناطق را بسیار زیاد و دشوار (اگر نگوییم غیرممکن) خواهد کرد و آسیبهای زیستمحیطی و روانی را درنتیجة استفاده گسترده از سلاحهای جدید فراهم خواهد آورد که احتمالاً هیچگاه قابل جبران نباشند.
این درحالی است که دنیا ناتوان از درک این واقعیت است که داعش یک اندیشه است و این باور را نه سلاحهای مدرن، نه ائتلاف منطقهای و فرامنطقهای و نه قطع منابع مالی و کشتار مردم نمیتوانند از میان ببرند. هرچند داعش با ابزارهای خشن به دشمنان خود حمله میکند، مبارزه با این گروه با همان ابزارها سودی ندارد، بلکه باید به زمینههای خیزش آن، چگونگیِ زیرزمینی و نظامی شدن اندیشههای سیاسیاش، باورهای کلیدیاش و نگاه مردم به آن توجه کرد. پژوهشهای جستهگریخته و گزارشهای گاهوبیگاهی که از زمینههای خیزش داعش ارائه میشوند، بر دو نکته تأکید دارند: یکی بحرانهای اقتصادی و شکافهای اجتماعی که با بیثباتی سیاسی همراه شده و زمینه را برای پذیرش عقاید افراطی و شخصیتهای تجدیدنظرطلب فراهم آوردهاند و دیگری، فقر فرهنگی ـ اجتماعی فزاینده در مناطق تحت نفوذ داعش است که این اندیشه را القا میکند که گروه بسیاری از مردم به سود گروه اندکی از مرفهانِ منحرف فقیرند.
بدینسان، حملات نظامی و کنترل امنیتی منطقه، دامنه این شکافها را گستردهتر میکند، زمینه انتقامجویی بیشتر را فراهم میآورد، و رویکردهای تندرو را در طولانیمدت به نیرویی غیرقابل کنترل تبدیل میکند. بهنظر میرسد در کنار مبارزه با نگاه افراطی و تکفیری باید تا فرصت هست به آسیبشناسی واقعی اینگونه نگرشها و زمینههای پیدایش و رشد آن، هم در خاورمیانه و هم در اروپا پرداخت تا حلقه مبارزه دقیقتر باشد.
ازسویدیگر، نیروهای ائتلاف درپی آنند که منابع اقتصادی داعش را (که متعلق به کل مردم است، ولی در اختیار داعش قرار دارد) نابود کنند. این دو راهکار که در برنامه عمل نیروهای منطقهای وجود ندارد و با جدیت ازسوی اروپاییهای خشمگین و مخصوصاً فرانسه زخمخورده و روسیه دنبال میشود، بهشدت به منابع زیستی مردم در طولانیمدت آسیب خواهد زد، کشتارها را بهشکلی فزاینده و غیرقابل توجیه افزایش خواهد داد، هزینه و امکان بازسازی مناطق را بسیار زیاد و دشوار (اگر نگوییم غیرممکن) خواهد کرد و آسیبهای زیستمحیطی و روانی را درنتیجة استفاده گسترده از سلاحهای جدید فراهم خواهد آورد که احتمالاً هیچگاه قابل جبران نباشند.
این درحالی است که دنیا ناتوان از درک این واقعیت است که داعش یک اندیشه است و این باور را نه سلاحهای مدرن، نه ائتلاف منطقهای و فرامنطقهای و نه قطع منابع مالی و کشتار مردم نمیتوانند از میان ببرند. هرچند داعش با ابزارهای خشن به دشمنان خود حمله میکند، مبارزه با این گروه با همان ابزارها سودی ندارد، بلکه باید به زمینههای خیزش آن، چگونگیِ زیرزمینی و نظامی شدن اندیشههای سیاسیاش، باورهای کلیدیاش و نگاه مردم به آن توجه کرد. پژوهشهای جستهگریخته و گزارشهای گاهوبیگاهی که از زمینههای خیزش داعش ارائه میشوند، بر دو نکته تأکید دارند: یکی بحرانهای اقتصادی و شکافهای اجتماعی که با بیثباتی سیاسی همراه شده و زمینه را برای پذیرش عقاید افراطی و شخصیتهای تجدیدنظرطلب فراهم آوردهاند و دیگری، فقر فرهنگی ـ اجتماعی فزاینده در مناطق تحت نفوذ داعش است که این اندیشه را القا میکند که گروه بسیاری از مردم به سود گروه اندکی از مرفهانِ منحرف فقیرند.
بدینسان، حملات نظامی و کنترل امنیتی منطقه، دامنه این شکافها را گستردهتر میکند، زمینه انتقامجویی بیشتر را فراهم میآورد، و رویکردهای تندرو را در طولانیمدت به نیرویی غیرقابل کنترل تبدیل میکند. بهنظر میرسد در کنار مبارزه با نگاه افراطی و تکفیری باید تا فرصت هست به آسیبشناسی واقعی اینگونه نگرشها و زمینههای پیدایش و رشد آن، هم در خاورمیانه و هم در اروپا پرداخت تا حلقه مبارزه دقیقتر باشد.
Your Comment