کتاب اروپا (۱۲) (ویژه احزاب و جریانهای اروپایی)
چاپ نخست: فروردین ماه ۱۳۹۲ |
شابک:۳ ـ ۱۹۵ ـ ۵۲۶ ـ ۹۶۴ ـ ۹۷۸ |
قیمت: ۱۸۵۰۰ تومان
|
کتاب اروپا (۱۲) (ویژه احزاب و جریانهای اروپایی)
گردآوری و تدوین: بهزاد احمدی
انتشارات موسسه ابرار معاصر تهران، کتاب منطقهای
کد بازیابی در کتابخانه دیجیتالی دید: 1EEE42E
انتشارات موسسه ابرار معاصر تهران، کتاب منطقهای
کد بازیابی در کتابخانه دیجیتالی دید: 1EEE42E
احزاب سیاسی از نیمه دوم سده نوزدهم در فضای سیاسی کشورهای اروپا پدیدار شده و قطببندی حزبی را به یکی از مهمترین نمودهای زیست سیاسی اروپای معاصر تبدیل ساختند. این بازیگران نوظهور هم محصول سیاست مدرن بودند و هم به سهم خود در نهادینه ساختن سازوکارهای قوامبخش آن نقش اثرگذاری برعهده داشتند. در این رهگذر، مفاهیم «راست» و «چپ» ملهم از میراث انقلاب فرانسه بهمثابه مؤلفه هویتبخش سیاست مدرن اروپایی بر ادبیات سیاسی احزاب، گروهها و نیروهای سیاسی این حوزه سایه افکند و سیاست مدرن اروپایی در مواجهه دو سنت ایدئولوژیک لیبرال دموکراسی و سوسیال دموکراسی شکل گرفت. با تحول تدریجی سیاست اروپایی نظم پیشین دچار تحول گشت و پیدایی احزاب نوظهور میانهرو و رادیکال در هر دو قطب نظام حزبی اروپا، آرایش سیاسی و حزبی سنتی را دچار چالش گرداند. کتاب پیشِ رو تلاش میکند ابعاد مختلف این تحول و ماهیت احزاب و جریانهای سیاسی مؤثر در اروپای امروزی را در دو سطح فراملی و ملی تبیین نماید و درکی دقیق از پیکرهبندی این احزاب در کل اروپا و کشورهای تأثیرگذار آن یعنی آلمان، فرانسه، انگلستان و ایتالیا به دست دهد. در تمام مقالات، هدف این بوده تا به طیف متنوع و گستردهای از سؤالات پیرامون اندیشه، ماهیت، اهداف، سیاستها، سابقه جریان، اعضای برجسته، موقعیت فعلی نزد مردم و نخبگان، حوزه و میزان تأثیرگذاری، خاستگاه اجتماعی، و افق پیشِ روی هریک از احزاب و جریانهای مطرح پاسخ داده شود و تا حد ممکن شناسنامهای دقیق از آنها پیشِ روی خواننده قرار گیرد.
به لحاظ ساختاری کتاب شامل چهارده مقاله است و در چهارچوب آنها بعد از مقاله اول که به سیاست اروپایی در شرایط فعلی و جایگاه احزاب در آن میپردازد و به نوعی مقدمه کتاب به حساب میآید، نخست به احزاب و جریانهای راست مشتمل بر راست افراطی، جریان ملیگرایی و جریان محافظهکاری، در ادامه به احزاب و جریانهای چپ مشتمل بر سبزها، سوسیال دموکراسی و خود چپ و در نهایت به لیبرالیسم در اروپا پرداخته میشود. احزاب و جریانهای نوظهور و پارلمان اروپا و احزاب مؤثر در آن تکمیلکننده مباحث فراملی است و بعد از آن احزاب و جریانها در چهار کشور مهم اروپایی بحث و بررسی میشود. در کتاب اروپا 11 مقالهای با نام «احزاب راست در اروپای امروز و روند همگرایی اروپایی» به قلم آقای دکتر مجید بزرگمهری منتشر گردید که اطلاعات کاملی درباره جریان راست در مفهوم میانه آن دارد و علاقهمندان میتوانند از آن برای تکمیل مبحث راست در اروپا استفاده کنند. علاوه بر این، مقالات به نحوی تنظیم شده است که مطالب آنها تکمیلکننده یکدیگر است؛ به این معنا که مثلاً در بررسی جریان لیبرال در سطح اروپا به احزاب مهم لیبرال در کشورهای متعدد ازجمله چهار کشور هدف در این کتاب نیز پرداخته شده و اطلاعات آن روشنکننده زوایایی دیگر از مباحث مطرح است.
همانطور که گفته شد، احزاب سیاسی اروپایی در حال حاضر در نوعی دوران انتقالی و گذار بهسر میبرند که آثار آن، هم در بازاندیشی نقش و جایگاه آنها و هم در شکلدهی مجدد به ساختار نظام حزبی در اروپا و اتحادیه اروپایی تعیینکننده خواهد بود. این مهم از سوی آقای دکتر عبادالله مولایی در مقاله «احزاب سیاسی و روندهای نوظهور در سیاست اروپایی» تحلیل و بررسی شده است. نگارنده با اشاره به این نکته که «چرخشهای سیاست اروپایی دوره پساجنگ سرد بر اندیشه، ساختار و آرایش نظام حزبی و نقش و جایگاه احزاب سیاسی در کشورهای اروپایی و اتحادیه اروپا اثر گسترده و ژرفی بر جای نهاده است»، در صدد است به بررسی آثار این چرخشها بر موقعیت امروز احزاب سیاسی در دو سطح ملی و اروپایی بپردازد. خاستگاه تاریخی پیدایی احزاب سیاسی و تحول ایدئولوژیک آنها در اروپای معاصر، روندهای تاریخی و نوظهور و بررسی آثار و پیامدهای چرخشهای جاری بر سرشت و سرنوشت احزاب سیاسی و جایگاه آنها در سیاست اروپایی، مهمترین گفتارهای نوشتار مذکور را تشکیل میدهند.
مقاله دوم به قلم آقای بهزاد احمدی لفورکی و با نام «گردش به راست: احزاب و گفتمان راست افراطی در اتحادیه اروپا» به یکی از تحولات مهم سیاسی در اروپا یعنی خیزش راست افراطی پرداخته است. به گفته نویسنده، خیزش مذکور در سپهر سیاست اروپایی، بدون تردید یکی از چالشهای بسیار جدی فراروی دموکراسیهای اروپایی است. با ورود به قرن ۲۱، احزاب راست افراطی دیگر گروهها حاشیهای و کماهمیت نیستند، بلکه احزابی جزء جریان اصلی سیاست در کشورهای اروپایی و عامل تأثیرگذار در تمام انتخابات به حساب میآیند. نظر به اهمیت چنین تحولی و تأثیری که گفتمان مذکور میتواند بر روی پروژه همگرایی اروپایی بگذارد و باعث پررنگ شدن خطوط شکاف اقتصادی و فرهنگی بین دول اروپایی گردد، مقاله مذکور به بررسی احزاب و گفتمان راست افراطی در اتحادیه اروپا میپردازد. به لحاظ محتوایی، مقاله دو بخش را شامل میشود. بخش اول ماهیت جریان راست افراطی، ایدئولوژی و گفتمان، دلایل ظهور و موفقیت و در نهایت، پایگاه اجتماعی و حامیان راست افراطی را بررسی میکند. بخش دوم به لحاظ سازمانی و عملکردی، جریان راست افراطی را مورد بررسی قرار میدهد و در این زمینه نگاهی دارد به خود احزاب، طبقهبندی آنها و عملکردشان در حوزههای انتخاباتی متعدد. در پایان نیز پیام راست رادیکال و آینده سیاسیای که میتواند در انتظار این جریان باشد، بحث و بررسی میشود.
خانم طاهره مقری مؤذّن در مقاله «جریانشناسی ملیگرایی در اروپای معاصر» ابعادی دیگر از روند بازملی شدن سیاست در اروپا را بررسی کرده است. به زعم نویسنده، رشد ملیگرایی در اروپا در دو دهه گذشته، فرضیههای بسیاری را در مورد آینده این جریان و قدرت ایجاد تحول آن در بطن اتحادیه اروپا، برانگیخته است. بر این اساس، با نظر به پیشینه تاریخی این جریان و تحولاتی که در آن به وقوع پیوسته است، نوع جدیدی از ملیگرایی را شاهدیم که از فرایندهای قانونی عرصه سیاسی بهره میبرد. نویسنده برای تبیین این موضوع، ابتدا تعریف و پیشینه ملیگرایی در اروپا و سپس جایگاه کنونی آن را مورد مطالعه قرار داده و در ادامه سه نوع ملیگرایی، یعنی نوملیگرایی، ملیگرایی از سوی حکومت و ملیگرایی تجزیهطلب را معرفی میکند. در بخش پایانی نیز که به نوملیگرایی اختصاص دارد، پیرامون این جریان، مطالبات و آینده آن بحث میشود.
مقاله «محافظهکاری و احزاب محافظهکار در اروپا» به قلم آقایان علی جعفری و کیومرث جاویدنیا با هدف بررسی احزاب محافظهکار و وضعیت قدرتیابی آنها نگاشته شده است. از دید نویسندگان، محافظهکاران اروپایی اگرچه تفکرات کاملاً یکسانی ندارند، اما در برخی موضوعات همچون نظام خانواده، سلطنت، مذهب و مواردی از این دست، اشتراک نظر داشته و همواره در جهت حفظ آنها تلاش کردهاند. نویسندگان در مقاله خود در پی ارزیابی ابعاد مختلف محافظهکاری در اروپا هستند و معتقدند محافظهکاری در اروپا جریانی قدرتمند است که البته در سالهای آتی نیز نقش مؤثری را در این قاره ایفا خواهد کرد. مهمترین بخش این مقاله، بررسی احزاب و جریانهای محافظهکار در ده کشور اروپایی است که به اختصار و به مقتضای مقاله به آنها پرداخته شده است.
آقای دکتر حمید زنگنه در مقاله «چپگرایی در اروپا» ابتدا پیشینه چپگرایی از دوران انقلاب فرانسه و سپس تحول آن در قرن نوزدهم و ابتدای قرن بیستم را بررسی کرده و سپس وضعیت چپگرایان در دوران جنگ جهانی دوم را مورد توجه قرار داده است. تحلیل وضعیت احزاب چپ اروپا در دوران جنگ سرد در دو قالب شکلگیری نظامهای کمونیستی در اروپای شرقی و چپگرایی در اروپای غربی، بخش مهم دیگر این مقاله است. نویسنده در ادامه، به چپگرایی در شرق و غرب اروپا پس از فروپاشی اتحاد شوروی نگاهی اجمالی انداخته و شکلگیری حزب چپ اروپا در سالهای اخیر را بررسی کرده است. این بررسی با نگاهی به باورهای اصلی چپگرایان تکمیل میشود و در پایان نیز جایگاه احزاب چپ در اروپای معاصر مورد ارزیابی قرار میگیرد.
مقاله «سبزها و سیاست اتحادیه اروپا» به قلم آقای رضا جنیدی، نگاهی به جریان سبز در سطح اتحادیه اروپایی دارد. به گفته نویسنده، فرایند همگرایی اروپایی طی سالهای تکوین خود، با هدف ایجاد تعلقات فراملی و ایجاد هویت اروپایی، نهادهای مختلفی را ایجاد نموده است که پارلمان اروپا یکی از آنهاست. پارلمان اروپا عرصه تبلور رأی شهروندان اروپا از یک سو و نقشآفرینی احزاب ملی و فراملی اروپایی از سوی دیگر بهشمار میرود. نویسنده شکلگیری احزاب فراملی را ازجمله دستاوردهای همگرایی اروپا دانسته و سبزهای اروپا را با تأسیس حزب سبز اروپا، پیشتاز این عرصه معرفی کرده است. نویسنده در این راستا در مقاله خود به بررسی حزب سبز اروپا، فرایند تکوین، و بازیگری آن در سیاست اتحادیه اروپا میپردازد.
مقاله «سوسیال دموکراسی در اروپا» به قلم آقای دکتر حمید زنگنه تکمیلکننده مبحث چپ در اروپاست. مقاله مذکور با هدف معرفی سوسیال دموکراسی در اروپا تهیه شده است. بخشی از این معرفی متوجه تاریخ شکلگیری و تحول آن در دورههای مختلف زمانی است. بر این اساس، این تحولات بر مبنای چند دوره از آغاز تا جنگ جهانی اول، بین دو جنگ جهانی، پس از جنگ جهانی دوم، و پس از جنگ سرد زمانبندی شده است. شکلگیری سیاست راه سوم نیز تحولی دیگر در این مفهوم بوده است که نویسنده به آن پرداخته است. بخش دیگر این مقاله به اصول سوسیال دموکراسی و پس از آن انتقادها به این ایدئولوژی اختصاص دارد. قسمت پایانی نیز به وضعیت سوسیال دموکراتها در پارلمان اروپا و جایگاه سوسیال دموکراسی در اروپای معاصر میپردازد.
آقای دکتر علی صباغیان در مقاله «لیبرالیسم اروپایی در برزخ چپ و راست» نگاهی به جریان و احزاب لیبرال در اروپا دارد. به گفته نویسنده، تحولات سالهای آخر قرن نوزدهم و اول قرن بیستم موجب شد لیبرالسیم در عرصه سیاسی در رویارویی با ایدئولوژیهای رقیب عقبنشینی کند و در نتیجه آن دولتهای رفاهی در اروپا شکل گیرد؛ اما ناکارآمدی نظامهای برنامهریزی متمرکز اقتصادی در کشورهای اروپایی در دهههای آخر قرن بیستم، به ظهور نسخه جدیدی از لیبرالیسم به نام لیبرالیسم نو در اروپا منجر شد. با توجه به نقش تاریخی و کنونی لیبرالیسم بر زندگی سیاسی ـ اجتماعی اروپا و نیز نقش احزاب لیبرال در رقابتها و مبارزات سیاسی کشورهای اروپایی، نویسنده در صدد برآمده لیبرالیسم اروپایی را مورد کندوکاو قرار دهد و در این چهارچوب ضمن پرداختن به ابعاد اندیشه لیبرال در اروپا، تحولات آن و نقش و جایگاه احزاب لیبرال اروپا بهعنوان مجریان اندیشههای لیبرالی را بررسی نماید.
خانم نرجس امینی در مقاله خود با نام «احزاب نوین اروپا»، موضوع شکلگیری احزاب جدید در منطقه اروپا را مورد بررسی قرار داده است. در این راستا، شکلگیری و ثبت احزاب جدید در اروپا، و نگرش و برنامههای آنان با توجه به موضوع بحران مالی اروپا در بازه زمانی سال 2009 تا 2012 در عمده کشورهای اروپایی بحث و بررسی شده است.
همانطور که گفته شد، پارلمان اروپایی یکی از نهادهای مهم و ارکان قدرت و سیاست در اتحادیه اروپایی بهعنوان یک ساختار کنفدرال است. آقای دکتر سعید خالوزاده در مقاله «احزاب و نقش و جایگاه پارلمان اروپایی در ساختار قدرت در اتحادیه اروپایی» این مهم را بررسی کرده و بلوکبندیهای مهم حزبی در آن را تبیین نموده است. به باور نویسنده، پارلمان اروپایی یکی از نهادهای کلیدی و بسیار مهم اتحادیه اروپایی و مورد رجوع شهروندان و افکار عمومی اروپایی بوده و امروزه نقش مهمی در ساختار سیاست و حکومت در اتحادیه اروپایی دارد و به اشکال مختلف در خطمشی سیاسی اقتصادی اتحادیه اروپایی و کشورهای عضو آن نقشآفرینی میکند.
سیاست در فرانسه از ویژگیهای خاص خود برخوردار است و متأثر از فرهنگ سیاسی این کشور میباشد؛ فرهنگی که خود تحت تأثیر انقلاب کبیر فرانسه و میراث آن قرار داشته است. هرچند اتفاقاتی که در آستانه قرن بیستویکم رخ داد، بهویژه فروپاشی بلوک شرق و روسیه و پدیده جهانی شدن، سبب کمرنگ شدن تضادها گردید، اما بروز شکافهای نوین در اثر مشکلات ساختاری دولت فرانسه که عمدتاً از لزوم سازگاری دولت رفاه با مقتضیات ناشی از جهانی شدن بهویژه ارتقای قابلیت رقابت اقتصادی ناشی میشود، خود بحرانهایی را پدید آورد که بار دیگر جامعه را به سمت گرایشهای افراطی و رادیکال سوق میدهد. اما آیا در شرایط بحرانهای اقتصادی و اجتماعی کنونی این فضا بار دیگر به سمت رادیکالیزه شدن پیش نخواهد رفت؟ این پرسشی است که آقای دکتر پیروز ایزدی سعی کرده در مقاله خود «نگاهی به جریانهای سیاسی اصلی در فرانسه: نوسان بین دو قطب» ضمن بررسی جریانها و طیفهای سیاسی گوناگون به آن پاسخ دهد.
آقای دکتر علیرضا موسویزاده در مقاله «جریانشناسی احزاب و نخبگان سیاسی در بریتانیای مدرن قرن بیستویکم» تلاش میکند شناختی از احزاب سیاسی در بریتانیا ارائه دهد. این کار در وحله اول، شامل ارائه تصویری از ساختار اجتماعی سیاست در بریتانیای مدرن میگردد. پس از آن، نویسنده وارد جزئیات ایدئولوژی دو حزب اصلی میشود که در بریتانیا از اول قرن بیستم قدرت را به دست گرفتهاند؛ یعنی حزب محافظهکار و حزب کارگر. سبک انتخابات در بریتانیا یا به عبارت دیگر نخبهگرایی دموکراتیک که روند سیستم انتخاباتی در آن کشور است، در ادامه مورد مطالعه و بررسی قرار میگیرد. مطالب یادشده نکاتی از قبیل چپ، راست، افراطی، و میانهرو را در خود مستتر دارند و به آنها اشاره شده است. عواملی مانند تغییر اندیشههای احزاب در زمانهای مختلف، سوابق احزاب، و نحوه شکلگیری سیاستها، نکات دیگری است که نویسنده به آنها توجه کرده است.
آقای حسین طالبی، نویسنده مقاله «احزاب آلمان: رهآورد اندیشهها و تجربیات سیاسی و تاریخی» بر این باور است که آلمان خود پیشاهنگ نظریات متفاوت در عرصه سیاسی بوده و قربانی برخی از این اندیشههای سیاسی گردیده است. نویسنده در مقاله خود بر آن است تا با مروری بر اندیشههای سیاسی، به معرفی احزاب آلمان و ایدههای آنان پرداخته و به این سؤال اصلی پاسخ دهد که آیا احزاب آلمان همچنان وفادار به اصول و عقاید فلسفی خود هستند یا خیر؟ بر این اساس، در بخش نخست مقاله احزاب سیاسی آلمان با اندیشههای سیاسی مربوطه مورد بررسی قرار میگیرد و در نهایت به احزاب جدید آلمان پرداخته میشود.
پایانبخش مقالات کتاب، مقاله «جریانشناسی سیاسی احزاب در ایتالیا» نوشته آقای دکتر سعید خالوزاده است که در آن ساختار حزبی ایتالیا بررسی شده است. نویسنده در مقاله خود کوشیده ضمن پرداختن به جریانهای عمده سیاسی در ایتالیا، ساختار سیاسی ـ پارلمانی و ایدئولوژی احزاب شاخص ایتالیا، اصلاحات جدید در ساختار سیاسی این کشور، و جایگاه هریک از احزاب و جریانات سیاسی مورد ارزیابی قرار گیرد.
همانطور که گفته شد، احزاب سیاسی اروپایی در حال حاضر در نوعی دوران انتقالی و گذار بهسر میبرند که آثار آن، هم در بازاندیشی نقش و جایگاه آنها و هم در شکلدهی مجدد به ساختار نظام حزبی در اروپا و اتحادیه اروپایی تعیینکننده خواهد بود. این مهم از سوی آقای دکتر عبادالله مولایی در مقاله «احزاب سیاسی و روندهای نوظهور در سیاست اروپایی» تحلیل و بررسی شده است. نگارنده با اشاره به این نکته که «چرخشهای سیاست اروپایی دوره پساجنگ سرد بر اندیشه، ساختار و آرایش نظام حزبی و نقش و جایگاه احزاب سیاسی در کشورهای اروپایی و اتحادیه اروپا اثر گسترده و ژرفی بر جای نهاده است»، در صدد است به بررسی آثار این چرخشها بر موقعیت امروز احزاب سیاسی در دو سطح ملی و اروپایی بپردازد. خاستگاه تاریخی پیدایی احزاب سیاسی و تحول ایدئولوژیک آنها در اروپای معاصر، روندهای تاریخی و نوظهور و بررسی آثار و پیامدهای چرخشهای جاری بر سرشت و سرنوشت احزاب سیاسی و جایگاه آنها در سیاست اروپایی، مهمترین گفتارهای نوشتار مذکور را تشکیل میدهند.
مقاله دوم به قلم آقای بهزاد احمدی لفورکی و با نام «گردش به راست: احزاب و گفتمان راست افراطی در اتحادیه اروپا» به یکی از تحولات مهم سیاسی در اروپا یعنی خیزش راست افراطی پرداخته است. به گفته نویسنده، خیزش مذکور در سپهر سیاست اروپایی، بدون تردید یکی از چالشهای بسیار جدی فراروی دموکراسیهای اروپایی است. با ورود به قرن ۲۱، احزاب راست افراطی دیگر گروهها حاشیهای و کماهمیت نیستند، بلکه احزابی جزء جریان اصلی سیاست در کشورهای اروپایی و عامل تأثیرگذار در تمام انتخابات به حساب میآیند. نظر به اهمیت چنین تحولی و تأثیری که گفتمان مذکور میتواند بر روی پروژه همگرایی اروپایی بگذارد و باعث پررنگ شدن خطوط شکاف اقتصادی و فرهنگی بین دول اروپایی گردد، مقاله مذکور به بررسی احزاب و گفتمان راست افراطی در اتحادیه اروپا میپردازد. به لحاظ محتوایی، مقاله دو بخش را شامل میشود. بخش اول ماهیت جریان راست افراطی، ایدئولوژی و گفتمان، دلایل ظهور و موفقیت و در نهایت، پایگاه اجتماعی و حامیان راست افراطی را بررسی میکند. بخش دوم به لحاظ سازمانی و عملکردی، جریان راست افراطی را مورد بررسی قرار میدهد و در این زمینه نگاهی دارد به خود احزاب، طبقهبندی آنها و عملکردشان در حوزههای انتخاباتی متعدد. در پایان نیز پیام راست رادیکال و آینده سیاسیای که میتواند در انتظار این جریان باشد، بحث و بررسی میشود.
خانم طاهره مقری مؤذّن در مقاله «جریانشناسی ملیگرایی در اروپای معاصر» ابعادی دیگر از روند بازملی شدن سیاست در اروپا را بررسی کرده است. به زعم نویسنده، رشد ملیگرایی در اروپا در دو دهه گذشته، فرضیههای بسیاری را در مورد آینده این جریان و قدرت ایجاد تحول آن در بطن اتحادیه اروپا، برانگیخته است. بر این اساس، با نظر به پیشینه تاریخی این جریان و تحولاتی که در آن به وقوع پیوسته است، نوع جدیدی از ملیگرایی را شاهدیم که از فرایندهای قانونی عرصه سیاسی بهره میبرد. نویسنده برای تبیین این موضوع، ابتدا تعریف و پیشینه ملیگرایی در اروپا و سپس جایگاه کنونی آن را مورد مطالعه قرار داده و در ادامه سه نوع ملیگرایی، یعنی نوملیگرایی، ملیگرایی از سوی حکومت و ملیگرایی تجزیهطلب را معرفی میکند. در بخش پایانی نیز که به نوملیگرایی اختصاص دارد، پیرامون این جریان، مطالبات و آینده آن بحث میشود.
مقاله «محافظهکاری و احزاب محافظهکار در اروپا» به قلم آقایان علی جعفری و کیومرث جاویدنیا با هدف بررسی احزاب محافظهکار و وضعیت قدرتیابی آنها نگاشته شده است. از دید نویسندگان، محافظهکاران اروپایی اگرچه تفکرات کاملاً یکسانی ندارند، اما در برخی موضوعات همچون نظام خانواده، سلطنت، مذهب و مواردی از این دست، اشتراک نظر داشته و همواره در جهت حفظ آنها تلاش کردهاند. نویسندگان در مقاله خود در پی ارزیابی ابعاد مختلف محافظهکاری در اروپا هستند و معتقدند محافظهکاری در اروپا جریانی قدرتمند است که البته در سالهای آتی نیز نقش مؤثری را در این قاره ایفا خواهد کرد. مهمترین بخش این مقاله، بررسی احزاب و جریانهای محافظهکار در ده کشور اروپایی است که به اختصار و به مقتضای مقاله به آنها پرداخته شده است.
آقای دکتر حمید زنگنه در مقاله «چپگرایی در اروپا» ابتدا پیشینه چپگرایی از دوران انقلاب فرانسه و سپس تحول آن در قرن نوزدهم و ابتدای قرن بیستم را بررسی کرده و سپس وضعیت چپگرایان در دوران جنگ جهانی دوم را مورد توجه قرار داده است. تحلیل وضعیت احزاب چپ اروپا در دوران جنگ سرد در دو قالب شکلگیری نظامهای کمونیستی در اروپای شرقی و چپگرایی در اروپای غربی، بخش مهم دیگر این مقاله است. نویسنده در ادامه، به چپگرایی در شرق و غرب اروپا پس از فروپاشی اتحاد شوروی نگاهی اجمالی انداخته و شکلگیری حزب چپ اروپا در سالهای اخیر را بررسی کرده است. این بررسی با نگاهی به باورهای اصلی چپگرایان تکمیل میشود و در پایان نیز جایگاه احزاب چپ در اروپای معاصر مورد ارزیابی قرار میگیرد.
مقاله «سبزها و سیاست اتحادیه اروپا» به قلم آقای رضا جنیدی، نگاهی به جریان سبز در سطح اتحادیه اروپایی دارد. به گفته نویسنده، فرایند همگرایی اروپایی طی سالهای تکوین خود، با هدف ایجاد تعلقات فراملی و ایجاد هویت اروپایی، نهادهای مختلفی را ایجاد نموده است که پارلمان اروپا یکی از آنهاست. پارلمان اروپا عرصه تبلور رأی شهروندان اروپا از یک سو و نقشآفرینی احزاب ملی و فراملی اروپایی از سوی دیگر بهشمار میرود. نویسنده شکلگیری احزاب فراملی را ازجمله دستاوردهای همگرایی اروپا دانسته و سبزهای اروپا را با تأسیس حزب سبز اروپا، پیشتاز این عرصه معرفی کرده است. نویسنده در این راستا در مقاله خود به بررسی حزب سبز اروپا، فرایند تکوین، و بازیگری آن در سیاست اتحادیه اروپا میپردازد.
مقاله «سوسیال دموکراسی در اروپا» به قلم آقای دکتر حمید زنگنه تکمیلکننده مبحث چپ در اروپاست. مقاله مذکور با هدف معرفی سوسیال دموکراسی در اروپا تهیه شده است. بخشی از این معرفی متوجه تاریخ شکلگیری و تحول آن در دورههای مختلف زمانی است. بر این اساس، این تحولات بر مبنای چند دوره از آغاز تا جنگ جهانی اول، بین دو جنگ جهانی، پس از جنگ جهانی دوم، و پس از جنگ سرد زمانبندی شده است. شکلگیری سیاست راه سوم نیز تحولی دیگر در این مفهوم بوده است که نویسنده به آن پرداخته است. بخش دیگر این مقاله به اصول سوسیال دموکراسی و پس از آن انتقادها به این ایدئولوژی اختصاص دارد. قسمت پایانی نیز به وضعیت سوسیال دموکراتها در پارلمان اروپا و جایگاه سوسیال دموکراسی در اروپای معاصر میپردازد.
آقای دکتر علی صباغیان در مقاله «لیبرالیسم اروپایی در برزخ چپ و راست» نگاهی به جریان و احزاب لیبرال در اروپا دارد. به گفته نویسنده، تحولات سالهای آخر قرن نوزدهم و اول قرن بیستم موجب شد لیبرالسیم در عرصه سیاسی در رویارویی با ایدئولوژیهای رقیب عقبنشینی کند و در نتیجه آن دولتهای رفاهی در اروپا شکل گیرد؛ اما ناکارآمدی نظامهای برنامهریزی متمرکز اقتصادی در کشورهای اروپایی در دهههای آخر قرن بیستم، به ظهور نسخه جدیدی از لیبرالیسم به نام لیبرالیسم نو در اروپا منجر شد. با توجه به نقش تاریخی و کنونی لیبرالیسم بر زندگی سیاسی ـ اجتماعی اروپا و نیز نقش احزاب لیبرال در رقابتها و مبارزات سیاسی کشورهای اروپایی، نویسنده در صدد برآمده لیبرالیسم اروپایی را مورد کندوکاو قرار دهد و در این چهارچوب ضمن پرداختن به ابعاد اندیشه لیبرال در اروپا، تحولات آن و نقش و جایگاه احزاب لیبرال اروپا بهعنوان مجریان اندیشههای لیبرالی را بررسی نماید.
خانم نرجس امینی در مقاله خود با نام «احزاب نوین اروپا»، موضوع شکلگیری احزاب جدید در منطقه اروپا را مورد بررسی قرار داده است. در این راستا، شکلگیری و ثبت احزاب جدید در اروپا، و نگرش و برنامههای آنان با توجه به موضوع بحران مالی اروپا در بازه زمانی سال 2009 تا 2012 در عمده کشورهای اروپایی بحث و بررسی شده است.
همانطور که گفته شد، پارلمان اروپایی یکی از نهادهای مهم و ارکان قدرت و سیاست در اتحادیه اروپایی بهعنوان یک ساختار کنفدرال است. آقای دکتر سعید خالوزاده در مقاله «احزاب و نقش و جایگاه پارلمان اروپایی در ساختار قدرت در اتحادیه اروپایی» این مهم را بررسی کرده و بلوکبندیهای مهم حزبی در آن را تبیین نموده است. به باور نویسنده، پارلمان اروپایی یکی از نهادهای کلیدی و بسیار مهم اتحادیه اروپایی و مورد رجوع شهروندان و افکار عمومی اروپایی بوده و امروزه نقش مهمی در ساختار سیاست و حکومت در اتحادیه اروپایی دارد و به اشکال مختلف در خطمشی سیاسی اقتصادی اتحادیه اروپایی و کشورهای عضو آن نقشآفرینی میکند.
سیاست در فرانسه از ویژگیهای خاص خود برخوردار است و متأثر از فرهنگ سیاسی این کشور میباشد؛ فرهنگی که خود تحت تأثیر انقلاب کبیر فرانسه و میراث آن قرار داشته است. هرچند اتفاقاتی که در آستانه قرن بیستویکم رخ داد، بهویژه فروپاشی بلوک شرق و روسیه و پدیده جهانی شدن، سبب کمرنگ شدن تضادها گردید، اما بروز شکافهای نوین در اثر مشکلات ساختاری دولت فرانسه که عمدتاً از لزوم سازگاری دولت رفاه با مقتضیات ناشی از جهانی شدن بهویژه ارتقای قابلیت رقابت اقتصادی ناشی میشود، خود بحرانهایی را پدید آورد که بار دیگر جامعه را به سمت گرایشهای افراطی و رادیکال سوق میدهد. اما آیا در شرایط بحرانهای اقتصادی و اجتماعی کنونی این فضا بار دیگر به سمت رادیکالیزه شدن پیش نخواهد رفت؟ این پرسشی است که آقای دکتر پیروز ایزدی سعی کرده در مقاله خود «نگاهی به جریانهای سیاسی اصلی در فرانسه: نوسان بین دو قطب» ضمن بررسی جریانها و طیفهای سیاسی گوناگون به آن پاسخ دهد.
آقای دکتر علیرضا موسویزاده در مقاله «جریانشناسی احزاب و نخبگان سیاسی در بریتانیای مدرن قرن بیستویکم» تلاش میکند شناختی از احزاب سیاسی در بریتانیا ارائه دهد. این کار در وحله اول، شامل ارائه تصویری از ساختار اجتماعی سیاست در بریتانیای مدرن میگردد. پس از آن، نویسنده وارد جزئیات ایدئولوژی دو حزب اصلی میشود که در بریتانیا از اول قرن بیستم قدرت را به دست گرفتهاند؛ یعنی حزب محافظهکار و حزب کارگر. سبک انتخابات در بریتانیا یا به عبارت دیگر نخبهگرایی دموکراتیک که روند سیستم انتخاباتی در آن کشور است، در ادامه مورد مطالعه و بررسی قرار میگیرد. مطالب یادشده نکاتی از قبیل چپ، راست، افراطی، و میانهرو را در خود مستتر دارند و به آنها اشاره شده است. عواملی مانند تغییر اندیشههای احزاب در زمانهای مختلف، سوابق احزاب، و نحوه شکلگیری سیاستها، نکات دیگری است که نویسنده به آنها توجه کرده است.
آقای حسین طالبی، نویسنده مقاله «احزاب آلمان: رهآورد اندیشهها و تجربیات سیاسی و تاریخی» بر این باور است که آلمان خود پیشاهنگ نظریات متفاوت در عرصه سیاسی بوده و قربانی برخی از این اندیشههای سیاسی گردیده است. نویسنده در مقاله خود بر آن است تا با مروری بر اندیشههای سیاسی، به معرفی احزاب آلمان و ایدههای آنان پرداخته و به این سؤال اصلی پاسخ دهد که آیا احزاب آلمان همچنان وفادار به اصول و عقاید فلسفی خود هستند یا خیر؟ بر این اساس، در بخش نخست مقاله احزاب سیاسی آلمان با اندیشههای سیاسی مربوطه مورد بررسی قرار میگیرد و در نهایت به احزاب جدید آلمان پرداخته میشود.
پایانبخش مقالات کتاب، مقاله «جریانشناسی سیاسی احزاب در ایتالیا» نوشته آقای دکتر سعید خالوزاده است که در آن ساختار حزبی ایتالیا بررسی شده است. نویسنده در مقاله خود کوشیده ضمن پرداختن به جریانهای عمده سیاسی در ایتالیا، ساختار سیاسی ـ پارلمانی و ایدئولوژی احزاب شاخص ایتالیا، اصلاحات جدید در ساختار سیاسی این کشور، و جایگاه هریک از احزاب و جریانات سیاسی مورد ارزیابی قرار گیرد.
نظر شما