استراتژی در جهان معاصر
مقدمهای بر مطالعات استراتژیک
یادداشت ناشر
تاریخ استراتژی و دانش مرتبط با آن نشان میدهد که استراتژی در آغاز با جنگ و مسائل نظامی آمیختگی فراوان داشته است ولی به مرور به جهت قابلیت و گسترش دانش آن و همچنین تغییر روندها و روابط نظامی و غیرنظامی به عرصههای دیگر نیز رخنه نموده و هماکنون دانش و فن استراتژی در حوزههای مختلف علوم خصوصاً سیاست، اقتصاد و امنیت نیز به کار گرفته میشود.
استراتژی در عرصه نظامی عموماً در چارچوب هنر و فن بهکارگیری ابزار نظامی در راستای منافع و مقاصد ملی تعریف میگردد. استراتژی بر این اساس به بررسی ابزارها و نسبت آنها با اهداف اختصاص داشته، در دوران جنگ و صلح کاربرد اساسی دارد.
استراتژی نظامی در واقع چیزی بیش از دانش و تکنولوژی است و دارای ابعاد تجربی نیز میباشد که افراد درگیر در امور نظامی در طی زمان آن را از طریق تجربه فرامیگیرند. بنابراین استراتژی را میتوان ترکیبی از آموزش دانشگاهی و تجربه عملی دانست که با تمرین و تجربه در بستر زمان حاصل میشود.
استراتژی نظامی دانش و فن مرتبط با جنگ، سیاست، تکنولوژی نظامی، محیط بینالمللی، کفایت استراتژی، فرهنگ استراتژی، روابط مدنی، نظامی و امنیت میباشد. بدیهی است انتخاب و بهکارگیری استراتژیهای نظامی صرفاً از درون مسائل بنیادین مذکور منطقی خواهد بود و فقدان توجه به این مسائل نمیتواند استراتژی نظامی را قرین به موفقیت و برخوردار از قابلیت و توانمندیهای کاربردی نماید.
کتاب استراتژی در جهان معاصر که به قلم تعدادی از کارشناسان و متخصصان نام آشنا در عرصه جنگ، امنیت و مسائل نظامی به رشته تحریر در آمده است محصول ترکیب دانش و تجربه استراتژی در عرصه نظامی میباشد.
این کتاب که در ۴ بخش و ۱۴ فصل به رشته تحریر درآمده، منبعی جامع در زمینه استراتژی نظامی و مسائل بنیادین مرتبط با آن میباشد. بهگونهای که در بخش اول «مسائل استراتژی»، در بخش دوم «تکامل جنگ»، در بخش سوم «نظریات قرن بیستم» و در بخش چهارم «مسائل معاصر استراتژی بزرگ» مورد بحث و بررسی قرار گرفته است. محورها و موضوعات انتخاب شده در این کتاب حاکی از جامعیت آن و در نظر گرفتن مسائل اساسی مرتبط با استراتژی نظامی میباشد. در مجموع میتوان گفت کتاب مذکور متن مناسبی برای آموزش دانشگاهی در دانشگاههای دفاعی، امنیتی و نظامی است.
مؤسسه تهران امیدوار است این کتاب بتواند منبعی مؤثر در جهت غنیسازی منابع فارسی مرتبط با استراتژی خصوصاً در عرصه نظامی باشد.
انتشارات مؤسسه فرهنگی مطالعات و تحقیقات
بینالمللی ابرار معاصر تهران
مقدمه
جان بیلیس و جیمز ویرتز
اگر چه در دوران جنگ سرد، همگان منتظر آغاز یک جنگ هستهای ویرانگر بودند، اما در طول دهه 1970 روابط آمریکا و اتحاد جماهیر شوروی به خوبی سازماندهی شده و مدیریت میشد. متحدان (در قالب ناتو و پیمان ورشو) به هر دو ابرقدرت اجازه میدادند تا در اردوگاههای خود به ایجاد نظم بپردازند، از ظهور تروریسم جلوگیری کنند، و مانع از برخوردهای قومی و جنایات سازمان یافته شوند؛ مواردی که منابع مورد نیاز برای رقابت در جنگ سرد را به خود اختصاص میداد. علاوه بر متحدین، اکثریت دولتها وابسته به یکی از دو ابرقدرت بودند، و به کاهش منازعات بینالمللی کمک میکردند. کمکهای مالی و نظامی به دولتهای وابسته براساس اهمیت آنان و میزان حمایت آنان از یک ابرقدرت صورت میگرفت. اگر دولتی وارد اردوگاه یک ابرقدرت میشد، میتوانست خود را از خطر مقابله با دیگر رقبای منطقهای که وابسته به ابرقدرت دیگر بودند، حفظ نماید. بازدارندگی هستهای متعادل کننده رفتار دو ابرقدرت بود، و مذاکرات کنترل تسلیحات به سیاستگذاران آمریکا و شوروی اجازه میداد که دیدگاهها و ملاحظات خود را در خصوص امنیت مطرح نمایند. منازعات میان دو بلوک نیز اغلب در حاشیه صورت میگرفت (نظیر ویتنام و افغانستان) و کمتر باعث تهدید مستقیم امنیت دو کشور و آمریکا و شوروی میشد.
جنگ سرد دورانی نامطلوب، با هزینه سرسامآور و خطرناک بود و مشکلی را نیز برای استراتژیستها فراهم کرده بود: مسابقه سیاسی ـ نظامی میان دو اردوگاه رقیب. از آنجایی که سیاستگذاران فکر میکردند جنگ سرد ادامه خواهد داشت، منازعات میان آنان در قالب بروکراسیها و سازمانهای فرا ملی که قصد حل و فصل اختلافات را داشتند، نهادینه شده بود. مطالعات استراتژیک به ابرقدرتها کمک کرد تا رقابت میان خود را از یک وضعیت جنگی به «رقابتی معتدل» و «همزیستی مسالمتآمیز» تغییر دهند. مطالعات استراتژیک با طرح و تکمیل تئوریها، سیاستها و اقدامات، خطر جنگ را کاهش داد. اما اکنون که بیش از یک دهه از پایان جنگ سرد گذاشته است، کاملاً مشخص میباشد که ماهیت روابط بینالملل تغییر کرده است. سیاست مسائل استراتژیک، نظامی، کنترل تسلیحات، تکنولوژی، اقتصاد و حقوق بشر ذهن سیاستگذاران را در قرن بیست و یکم به خود مشغول داشته است. برخی از این مسائل مربوط به تروریسم بینالمللی، مناقشات قومی، انتشار بیماریها و یا تأثیر تکنولوژی جدید بر جنگ است. این مسائل امروزه چهره شدیدتری نیز به خود گرفته است. حملات تروریستی به مرکز تجارت جهانی و پنتاگون در 11 سپتامبر 2001، بدترین اقدام تروریستی تاریخ بود. این اقدام نشان دهنده آسیبپذیری فراوان آمریکا در برابر اقدامات سازمان یافته و کسانی است که حاضرند برای هدف خود، جانشان را هم فدا کنند. از دیگر مسائل قرن حاضر میتوان به گسترش تسلیحات شیمیایی، بیولوژیک و سلاحهای هستهای اشاره کرد که ماهیت سیاست بینالملل را دگرگون خواهند ساخت. در عین حال تروریسم شبکهای[1] امکان آن را فراهم میکند که افراد و یا گروههای کوچک قادر به ضربه زدن به اقتصاد ملی گردند. به علاوه این مسائل در زمانی رخ میدهد که روابط استراتژیک جدید، نقش یکی از ابرقدرتها را محدود کرده (روسیه) و در عین حال مراکز قدرت را افزایش داده است (چین و اروپای واحد). تهدیدات جدید باعث شکلگیری اتحادها و ائتلافهای جدید شده است. در این حالت دشمنان قدیمی دارای منافع مشترک گردیدهاند. مسئله مهمتر اینکه این تحولات در محیط جهانی شدن رخ میدهد. محیطی که در آن دولتها بیش از پیش به یکدیگر نزدیک شدهاند. مردم به مدد انقلاب اطلاعات قدرتمند شدهاند. استراتژیستها امروزه با یک محیط پیچیده از مسائل امنیتی مرتبط مواجهند، محیطی که پرداختن به آن بسیار متفاوت از امنیت دوران جنگ سرد، مبتنی بر موازنه وحشت میان آمریکا و شوروی است.
ظهور مسائل گوناگون در امنیت جهانی باعث گردیده است تا بسیاری معتقد باشند که مطالعات استراتژیک سودمندی خود را از دست داده است. مطالعات استراتژیک مهمترین شاخه در مطالعه سیاست بینالملل از دهه 1950 تا 1980 بوده است. اما با حل و فصل تنش میان شرق و غرب در دهه 1990، مطالعات استراتژیک به عنوان موضوع جنگ سرد نگاه شد. بر این اساس تحولات جدید در سیاست بینالملل به وسیله این حوزه قابل بررسی نبودند. منتقدان معتقدند که استفاده از زور کاربرد خود را در سیاست جهانی از دست داده است و توجهات بیشتر به سمت روندهای جهانی شدن جلب شده است. اما ادامه منازعات از پایان جنگ سرد به این سو، باعث گردید تا زور همچنان به عنوان یک ویژگی اصلی سیاست جهانی باقی بماند. استراتژی نیز به عنوان یکی از شاخههای اصلی روابط بینالملل به حیات خود ادامه داد. واقعه 11 سپتامبر و عکسالعمل آمریکا و متحدانش علیه تروریسم بینالملل، به این حوزه جان تازهای بخشید. برخلاف حرکت کُند تحولات در دوران جنگ سرد، جهان امروز شاهد سرعت بیش از حد تحولات است. عملگرایان و دانشجویان استراتژی هر دو به بررسی مسائل مشغول هستند.
هدف این مجموعه، شناسایی، تعریف و بکارگیری مفاهیم سنتی استراتژی در محیط امنیتی در حال ظهور است که ویژگیهای آن جهانی شدن، انقلاب اطلاعات، تهدیدات جدید ناشی از تروریسم بینالمللی، گسترش سلاحهای کشتار جمعی و منازعات قومی و منطقهای است. تمامی نویسندگان در این کتاب، ملاحظات و دیدگاههای خود دربارة مسائل روز را در قالب تکامل تاریخی، سیاسی، نظامی و فکری مطرح کردهاند. این مسئله به نویسندگان و خوانندگان کتاب اجازه میدهد که دیدگاه انتقادی خود را دربارة بسیاری از بحثهای مبالغهآمیز در مورد امور بینالملل و فضای امروز مطرح سازند. برخی دیدگاههای جدید هستند و مفاهیم گذشته را کنار میگذارند. برخی مسائل نیز بدون شناخت پیشزمینه تاریخی آن، قابل بررسی در مطالعات استراتژیک نیستند. به عنوان مثال، درک این مطلب که چرا مردم امروزه معتقدند قدرت دریایی، هوایی و زمینی تحول انقلابی را طی میکند، نیازمند بررسی سیر تحولی این مقولات در یک قرن اخیر است. علاوه بر این، برای آنکه بدانیم چه دیدگاههایی با تحولات دگرگون شدهاند، نیازمند شناخت بستر تحول آن در طول زمان هستیم.
برای آنکه پیشزمینهای جهت ورود به فصلهای مختلف کتاب فراهم شود، این مقدمه قصد دارد به سه سؤال پاسخ دهد:
1. مطالعات استراتژیک چیست؟
2. انتقادات مطالعات استراتژیک چیست؟
3. رابطه مطالعات استراتژیک و مطالعات امنیتی چه میباشد؟
[1]. Cyberterrorism
نظر شما