خط لوله تاپی: مزیتهای ژئواکونومیک منطقهای یا تلاشهای سیاسی برای انزوای ایران؟
خط لوله تاپی: مزیتهای ژئواکونومیک منطقهای یا تلاشهای سیاسی برای انزوای ایران؟
چهارشنبه 16 شهریور 1390

خط لوله تاپی یا پروژه انتقال گاز ترکمنستان ـ افغانستان ـ پاکستان ـ هندوستان که از آن تحت عنوان جاده ابریشم قرن بیستویکم یاد میشود، نخستینبار در سال 1995 با توافق مقدماتی بین ترکمنستان و پاکستان تحت عنوان خط لوله ترنس ـ افغان مطرح شد. بر این اساس، در سال 1996 شرکت آمریکایی «یونوکال» در رأس کنسرسیومی به بررسیهای مقدماتی این طرح مشغول شد و در نهایت در سال ۱۹۹۸، بهدلیل مشکلات ناشی از جنگ افغانستان این پروژه را رها کرد. اما پس از سقوط رژیم طالبان در افغانستان در سال ۲۰۰۲، بار دیگر مسئله احداث این خط لوله مطرح شد و در نتیجة تلاشهای دولت افغانستان، نشستهای چندجانبهای در این مورد برگزار شد. در همین راستا، رؤسای جمهور پاکستان، افغانستان و ترکمنستان در سال 2002 موافقتنامهای در زمینه انتقال ذخایر گاز آسیای مرکزی امضا کردند. در این چهارچوب، قرار بود خط لولهای به طول ۱۵۰۰ کیلومتر، گاز میدان «دولتآباد» ترکمنستان را به بندر «گوادر» در جنوب غربی پاکستان منتقل نماید؛ البته توافق رسمی در این زمینه در سال ۲۰۰۶ بهعمل آمد. در همان زمان هند نیز که برای خروج از پروژه انتقال گاز ایران به شبهقاره هند (خط لوله صلح) از سوی آمریکا تحت فشار بود، علاقه خود را نسبت به احداث این خط لوله ابراز کرد و در نهایت در سال 2008، با پیوستن هندوستان به مذاکرات این طرح، پروژهای که از آن تحت عنوان ترنس ـ افغان یاد میشد به پروژه خط لوله تاپی تغییر نام داد. مطابق توافقات بهعملآمده، این خط لولة ۱۶8۰ کیلومتری قادر خواهد بود که روزانه 9۰ میلیون و سالانه ۳۳ میلیارد مترمکعب گاز را از حوزه گاز «دولتآباد» در ترکمنستان به کشورهای افغانستان، پاکستان، و هند منتقل کند. این پروژه از طرف بانک توسعه آسیا تأمین مالی خواهد شد و هرچند هنوز هزینههای مالی آن مشخص نیست، اما برآوردهای موجود حاکی از این است که هزینههای مالی این پروژه در حدود 6 ـ 10 میلیارد دلار باشد.
این سؤال مطرح است که آیا این پروژه واقعاً بهخاطر مزیتهای ژئواکونومیک منطقهای در دستورکار قرار گرفته یا اینکه یک طرح کاملاً سیاسی برای انزوای منطقهای ایران است؟ این طرح بهشدت مانند خط لوله باکو ـ تفلیس ـ جیهان از جانب آمریکا حمایت میشود و هرچند با موانع فیزیکی و امنیتی زیادی روبهروست، بههیچوجه نمیتوان مزیتهای ژئواکونومیک منطقهای آن را انکار کرد. بااینحال، بررسی موضوع حاکی از این است که فلسفه حمایتهای موجود از این طرح در تلاشهای سیاسی غرب برای تشدید انزاوی ایران و کاهش قدرت نفوذ روسیه در منطقه آسیای مرکزی ریشه دارد تا خلق مزیتهای ژئواکونومیک منطقهای. ایالات متحده آمریکا از این پروژه بهعنوان فرصت خوبی برای ایجاد تحول در منطقه و توسعه اقتصادی آن استفاده میکند. آمریکا بهعنوان بزرگترین حامی این پروژه، معتقد است این پروژه در توسعه مناسبات دوجانبه بین کشورهای منطقه، حلوفصل مشکلات موجود در منطقه و نیز ایجاد شتاب در روند توسعه افغانستان، از اهمیت حیاتی برخوردار است.
در حال حاضر، کارشناسان مسائل اقتصادی از این پروژه بهعنوان یکی از مسیرهای اصلی انتقال منابع انرژی غنی حوزه خزر به بازارهای جهانی تحت عنوان جاده ابریشم دوران معاصر یاد میکنند. کارشناسان حامی این طرح پیشبینی میکنند این پروژه در حوزه آسیای مرکزی که بهلحاظ سیاسی سالهاست منطقهای بیثبات محسوب میشود و بارها شاهد منازعات شدید قومی ـ مذهبی بوده است، در جهت توسعه مناسبات بین کشورها و نیز بهبود و تقویت زمینههای سیاسی تأثیرات قابل توجهی داشته باشد. به اعتقاد آنان در صورت تحقق این پروژه حتی میتوان شاهد نوعی سازماندهی منطقهای بین کشورهای ترکمنستان، افغانستان، پاکستان، و هندوستان نیز بود. بااینحال، نباید فراموش کرد که بهلحاظ استراتژیک هرگونه تقویت مناسبات سیاسی ـ تجاری آسیای مرکزی با جبهه جنوبی به معنی کاهش وابستگی منطقه به روسیه و تقویت نفوذ غرب در منطقه است.
در مجموع، میتوان نتیجه گرفت که این پروژه با وجود دلگرمی و تضمین نسبی که در سایه تحقق آن برای حلوفصل مشکلات موجود در منطقه وجود دارد و درآمد حاصل از آن میتواند تا اندازهای موجب توسعه اقتصادی ـ اجتماعی منطقه، توسعه مناسبات و همکاریهای بین کشوری و بازآفرینی حالوهوای «جاده ابریشم» بعد از قرنهای طولانی در منطقه باشد؛ بااینحال، با توجه به شواهد و تحلیلهای موجود تردیدی نیست این پروژه یک طرح کاملاً آمریکایی است که در پوشش خلق مزیتهای ژئواکونومیک منطقهای برای تشدید انزوای کامل ایران در منطقه در دستورکار قرار گرفته است؛ در حالی که تحقق این پروژه با چالشهای بسیار مهمی نیز چون مشکلات مالی پروژه، مسائل فنی، مسائل امنیتی، منازعات پایدار و ریشهدار در منطقه و نیز مناقشات سیاسی موجود بین کشورهای همسایه مواجه است که شاید بتوان گفت تحقق پروژه را در هالهای از ابهام فرو برده است.
این سؤال مطرح است که آیا این پروژه واقعاً بهخاطر مزیتهای ژئواکونومیک منطقهای در دستورکار قرار گرفته یا اینکه یک طرح کاملاً سیاسی برای انزوای منطقهای ایران است؟ این طرح بهشدت مانند خط لوله باکو ـ تفلیس ـ جیهان از جانب آمریکا حمایت میشود و هرچند با موانع فیزیکی و امنیتی زیادی روبهروست، بههیچوجه نمیتوان مزیتهای ژئواکونومیک منطقهای آن را انکار کرد. بااینحال، بررسی موضوع حاکی از این است که فلسفه حمایتهای موجود از این طرح در تلاشهای سیاسی غرب برای تشدید انزاوی ایران و کاهش قدرت نفوذ روسیه در منطقه آسیای مرکزی ریشه دارد تا خلق مزیتهای ژئواکونومیک منطقهای. ایالات متحده آمریکا از این پروژه بهعنوان فرصت خوبی برای ایجاد تحول در منطقه و توسعه اقتصادی آن استفاده میکند. آمریکا بهعنوان بزرگترین حامی این پروژه، معتقد است این پروژه در توسعه مناسبات دوجانبه بین کشورهای منطقه، حلوفصل مشکلات موجود در منطقه و نیز ایجاد شتاب در روند توسعه افغانستان، از اهمیت حیاتی برخوردار است.
در حال حاضر، کارشناسان مسائل اقتصادی از این پروژه بهعنوان یکی از مسیرهای اصلی انتقال منابع انرژی غنی حوزه خزر به بازارهای جهانی تحت عنوان جاده ابریشم دوران معاصر یاد میکنند. کارشناسان حامی این طرح پیشبینی میکنند این پروژه در حوزه آسیای مرکزی که بهلحاظ سیاسی سالهاست منطقهای بیثبات محسوب میشود و بارها شاهد منازعات شدید قومی ـ مذهبی بوده است، در جهت توسعه مناسبات بین کشورها و نیز بهبود و تقویت زمینههای سیاسی تأثیرات قابل توجهی داشته باشد. به اعتقاد آنان در صورت تحقق این پروژه حتی میتوان شاهد نوعی سازماندهی منطقهای بین کشورهای ترکمنستان، افغانستان، پاکستان، و هندوستان نیز بود. بااینحال، نباید فراموش کرد که بهلحاظ استراتژیک هرگونه تقویت مناسبات سیاسی ـ تجاری آسیای مرکزی با جبهه جنوبی به معنی کاهش وابستگی منطقه به روسیه و تقویت نفوذ غرب در منطقه است.
در مجموع، میتوان نتیجه گرفت که این پروژه با وجود دلگرمی و تضمین نسبی که در سایه تحقق آن برای حلوفصل مشکلات موجود در منطقه وجود دارد و درآمد حاصل از آن میتواند تا اندازهای موجب توسعه اقتصادی ـ اجتماعی منطقه، توسعه مناسبات و همکاریهای بین کشوری و بازآفرینی حالوهوای «جاده ابریشم» بعد از قرنهای طولانی در منطقه باشد؛ بااینحال، با توجه به شواهد و تحلیلهای موجود تردیدی نیست این پروژه یک طرح کاملاً آمریکایی است که در پوشش خلق مزیتهای ژئواکونومیک منطقهای برای تشدید انزوای کامل ایران در منطقه در دستورکار قرار گرفته است؛ در حالی که تحقق این پروژه با چالشهای بسیار مهمی نیز چون مشکلات مالی پروژه، مسائل فنی، مسائل امنیتی، منازعات پایدار و ریشهدار در منطقه و نیز مناقشات سیاسی موجود بین کشورهای همسایه مواجه است که شاید بتوان گفت تحقق پروژه را در هالهای از ابهام فرو برده است.
نظر شما