چرا نباید به ادعای «بیطرفی» پاکستان در مناقشه ایران و سعودی اعتماد کرد؟
روابط ج.ا.ایران و پاکستان در ماههای اخیر بهنوعی نوسان همراه با بلاتکلیفی گرفتار آمده است. بهنظر میرسد این شرایط را دو دلیل عمده رقم زدهاند: اول، سیاستهای جانبدارانه اسلامآباد از رفتارهای تهاجمی عربستان سعودی برضد ایران و همزمان تلاش پاکستان برای نزدیک نشان دادن مواضع خود به ایران در مسائل منطقهای و بینالمللی؛ دوم، نبودِ یک راهبرد جامع و شفاف درقبال پاکستان در دستگاه دیپلماسی ج.ا.ایران.
بیطرفی غیرسازنده و جانبداری پاکستان از عربستان
اگر سیاستهای مجموعه حکومت پاکستان درقبال ایران را پس از انقلاب اسلامی مورد بررسی قرار دهیم در یک ارزیابی کلی باید گفت حاکمان پاکستان نمره قبولی دریافت نمیکنند. پس از پیروزی انقلاب، دولت نظامی ژنرال محمد ضیاءالحق که بهظاهر تلاشهایی نافرجام را برای میانجیگری میان ایران و عراق با هدف پایان دادن به جنگ تحمیلی صورت میداد، همزمان به ایجاد محدودیت و اعمال فشار بر اقلیت شیعه پاکستانی که حدود بیست درصد جمعیت پاکستان را تشکیل میدهند، مبادرت کرد. شکلگیری گروههای تروریستی تکفیری سپاه صحابه، لشکر طیبه و در دهه 1990، انشعاب لشگر جهنگوی از سپاه صحابه همگی با حمایت بیدریغ دولت، ارتش و سازمان اطلاعات پاکستان (ISI) محقق گردید. هدف اصلی از سازماندهی این گروهها، تضعیف و حتی ریشهکنی تشیع در پاکستان بود که به تضعیف نسبی روابط تهران ـ اسلامآباد منجر شد.
در میانه دهه 1990، گروه پیکارجوی طالبان در افغانستان با حمایت مثلث پاکستان ـ عربستان ـ آمریکا بهویژه بهمنظور تضعیف موقعیت جمهوری اسلامی در منطقه غرب آسیا، تشکیل شد و درحالیکه تا اوت 1998 حدود نود درصد خاک افغانستان را دراختیار داشت، روابط تهران ـ اسلامآباد با کشتار دیپلماتهای ایرانی در کنسولگری ایران در مزار شریف در شمال افغانستان توسط سپاه صحابه (و نه آنگونه که مشهور است، توسط طالبان) به اوج سردی خود از زمان استقلال پاکستان در 1947 رسید. در همین سالها بود که حملات ضدشیعیان افغان و پاکستانی نیز به نحو تأملبرانگیزی افزایش یافت و سپس در اواخر دهه ۹۰ و اوایل دهه ۲۰۰۰، گروههای تحت حمایت سعودی در پاکستان از نظر بهشدت اقدامات قدرت گرفتند و مساجد شیعیان و چهرههای شناختهشده آنها را هدف قرار میدادند. کنسولگری ایران در پیشاور نیز در اواخر دهه 1990 دو بار مورد حمله تروریستی افراطگرایان لشگر جهنگوی قرار گرفت. ازاینرو، جمهوری اسلامی لبه تیز انتقادات خود را متوجه گروههای تحت حمایت مالی عربستان میکرد و دولت پاکستان را نیز بهخاطر کوتاهی در حفظ جان دیپلماتهای ایرانی و جلوگیری از کشتار شیعیان مقصر میدانست.
درواقع میتوان گفت از دهه 1980 تا زمان حملات 11 سپتامبر و درپی آن آغاز پروژه «مبارزه برضد تروریسم» ازسوی جورج دبلیو بوش، رئیسجمهور وقت آمریکا سیاست خارجی پاکستان به سیاست عربستان و خواستههای این کشور گره خورده بود. اما درپی واقعه 11 سپتامبر، ژنرال پرویز مشرف، رهبر نظامی آن زمان پاکستان در ظاهر به ائتلاف ضدتروریستی به رهبری واشینگتن پیوست و تاکنون نیز مقامات سیاسی و فرماندهان ارتش پاکستان خود را به مبارزه با تروریسم زیر پرچم آمریکا متعهد معرفی میکنند. این درحالی است که براساس اسناد سازمان «سیا» و «ویکیلیکس» و گزارشهای مستند پژوهشگران پاکستانی و غربی، اغلب گروههای تکفیری در پاکستان و افغانستان مثل طالبان افغان، شبکه حقانی، لشگر جهنگوی، لشکر طیبه، سپاه صحابه علاوهبر برخورداری از حمایتهای سیاسی، مالی و فکری وهابیون سعودی و امارات متحده عربی همچنان از حمایتهای مالی، آموزشی و لجستیکی و اطلاعاتی ارتش پاکستان و (ISI) نیز برخوردار هستند. آزاد کردن محمدسعید خان، بنیانگذار لشکر طیبه توسط مقامات امنیتی پاکستان در اواخر نوامبر 2017 آخرین نمونه از این همکاری نزدیک میان حکومت و تکفیریها در این کشور بهشمار میرود.
درهمینحال، حمایت همهجانبه و البته پنهانی سازمان اطلاعات پاکستان از گروههای تجزیهطلب بلوچ دارای گرایشهای وهابی (جندالله، جیشالعدل و غیره) در استان سیستان و بلوچستان نیز که پس از اشغال افغانستان توسط ائتلاف به رهبری آمریکا بهشکل سازماندهیشده با حمایتهای مالی و آموزشی عربستان و امارات متحده آغاز شد و هنوز هم ادامه دارد، علاوهبر آن که تضعیف موقعیت شیعیان در دو طرف مرز مشترک ایران و پاکستان را دنبال میکند، ضربه زدن به امنیت و منافع ملی ج.ا.ایران را نیز در دستور کار دارد.
در چنین فضایی، اعلام راهبرد تازه آمریکا برای آسیای جنوبی در 21 اوت 2017 توسط دونالد ترامپ که محکومیت پاکستان بهخاطر حمایت گسترده از افراطگرایی یکی از مفاد اصلی آن است، خشم این کشور را برانگیخت و ناگهان شاهد سفرهای مکرر مقامات سیاسی و نظامی پاکستانی ازجمله ژنرال قمر جاوید باجوا، فرمانده ارتش پاکستان به ایران هستیم. هدف اصلی از این اقدام، اعلام نزدیک شدن مواضع اسلامآباد به تهران در ضدیت با طرحهای واشینگتن برای آینده منطقه غرب و جنوب آسیا عنوان شده است، اما در زمینههای دیگری مثل حل اختلافات مرزی و قاچاق مواد مخدر از پاکستان به ایران مذاکراتی صورت گرفته است.
بدینترتیب حکومت پاکستان که پس از استعفای اجباری محمد نواز شریف از نخستوزیری بهدلیل رأی دیوان عالی این کشور درمورد دست داشتن وی و خانوادهاش در رسوایی مالی موسوم به «پرونده پاناما» در ژوئیه گذشته، وعده داد فصل جدیدی در روابط خود با ایران خواهد گشود، اکنون بهتدریج به این وعده عمل میکند. بااینحال، یک ابهام بزرگ دراینمیان کماکان وجود دارد. استعفای نواز شریف که روابط بسیار نزدیکی با ملک سلمان و شاهزادگان سعودی داشت، نهتنها روابط اسلامآباد با ریاض را تحت تأثیر قرار نداد، بلکه «شاهد خاقان عباسی»، جانشین شریف و ژنرال باجوا در دو ماه اخیر بارها در عربستان و پاکستان با مقامات ارشد سعودی ملاقات داشتهاند. بهعلاوه، پاکستان که در سال 2015 بهطور ضمنی پیوستن خود را به ائتلاف ضدتروریستی به رهبری عربستان موسوم به «ناتوی اسلامی» اعلام کرد، در چهارچوب همین ائتلاف در ماههای اکتبر و نوامبر دو رزمایش مشترک با عربستان برگزار کرده است. فرماندهی این رزمایشها و رزمایشهای مشابه ائتلاف ضدتروریستی فوق را ژنرال راحیل شریف، فرمانده پیشین ارتش پاکستان برعهده دارد که آوریل 2017 ازسوی حکومت سعودی به فرماندهی آن برگزیده شد و در نوامبر همین سال نیز رسماً کار خود را آغاز کرد. این انتصاب با مخالفت صریح ایران و بیاعتنایی علنی اسلامآباد مواجه شد و مقامات ارشد پاکستانی فقط وعده دادند که برضد منافع ایران اقدامی صورت نخواهند داد.
حال پرسش اساسی این است که چرا ج.ا.ایران باید به پاکستان و ادعای بیطرفی سازنده آن اعتماد کند؟ همچنین باید از ژنرالها و مقامات سیاسی پاکستانی پرسید آیا تلاش جدی ازسوی آنها برای برقراری روابط متوازن با ایران ازیکسو و با عربستان ازسویدیگر انجام دادهاند که اکنون دم از بیطرفی میزنند؟
نبودِ یک راهبرد جامع و شفاف درقبال پاکستان در دستگاه دیپلماسی ج.ا.ایران
آن سوی داستان نیز متأسفانه بحثبرانگیز است. حسن نیت و مماشات تهران، بهویژه ژستهای دیپلماتیک دستگاه دیپلماسی ایران در سالهای اخیر نسبت به پاکستان باعث شده این همسایه شرقی زمینه را برای سوءاستفاده بیشتر مهیا ببیند؛ برای مثال، برخی منابع مدعیاند که ایران نسبت به «کریدور اقتصادی چین و پاکستان» (CPEC) که بندر گوادر پاکستان را به کاشغر در استان شین جیانگ چین متصل میکند، نظر مساعد دارد و برای پیوستن به آن تمایل نشان داده است. این درحالی است که عکس این مطلب تقریباً صادق نیست و مقامات پاکستانی بهشدت از راهاندازی بندر چابهار با مشارکت هند که کراچی را از صدر مقاصد ترانزیتی افغانها خارج خواهد کرد، نگران هستند.
همچنین ایران کماکان در برابر کارشکنیهای پاکستان و آمریکا در زمینه احداث بخش پاکستانی خط لوله صلح (IP) که قرار است گاز را از پالایشگاه پارس جنوبی بوشهر به شرق پاکستان انتقال دهد، یک موضع قاطع اتخاذ نکرده و حرف آخر را نمیزنند. این مسائل درمجموع چشمانداز فاصله گرفتن از شعارها و اقدام محکم در برابر تهدیدات بالقوهای را که از ناحیه پاکستان متوجه ایران است مبهم و نامشخص ساخته است.
نظر شما