برون‌رفت کشور سوریه از شرایط حاضر


 

مدتی است رسانه‌ها مرتب از انفجار، ویرانی، کشتار مردم بی دفاع، بی‌خانمانی، آوارگی مردم سوریه خبر می‌دهند و هر روز کشته شدن تعدادی انسان‌های بیگناه را اعلام می‌کنند. در این شرایط، نیروهای دولتی برای برقراری امنیت به میدان آمده‌اند و سازمان‌های جهانی نیز برای به‌دست گرفتن اوضاع و کاستن از ناامنی در تکاپو هستند. تجهیزات نظامی به کار افتاده‌اند و نیروهای ارتش که محافظت از مرز و بوم کشور را به عهده دارند، به داخل شهرها آمده‌اند و بیگانگان به حمایتخواهی مردم سوریه برخاسته‌اند. اما، هنوز سوریه ناآرام است و هزینه آن را مردم می‌دهند. چه نیازی اجازه می‌دهد، ابزارهای زور و قدرت به کار آیند؟ چه مرجعی نابود کردن و از بین بردن را مجاز شمرده است؟ چه حجتی ایجاد ترس، وحشت، هراس را عامل پیشبرد مقاصد دانسته است؟ و از این دست سوالات. یکی از پاسخ‌ها «امنیت» می‌تواند باشد. از سازمان‌های جهانی گرفته تا دولت سوریه و گروه‌های داخلی همه دست به سلاح برده‌اند تا اغتشاشات را پایان دهند و امنیت را تامین نمایند!

اصولی که امنیت بر آن استوار می‌گردد، یکی از دلایل عمده‌ای می‌تواند باشد که رویارویی‌ها، کشمکش‌ها، زد و خوردها و بالاخره جنگ‌ها را مشروعیت می‌بخشد. شاید اغراق به نظر آید، ولی آیا تاریخ بشر دلیلی قانع کننده‌تر و محفل پسندتر از حفظ و برقراری امنیت کشور، برای راه‌اندازی جنگ‌ها، نابودی شهرها و کشتن آدمیان داشته است؟ امنیت که مأمن و پناه آدمیان از خطرات و آسیب‌ها است، خود خطرآفرین‌ترین پدیده زندگی بشری بوده است.

امنیت در علوم سیاسی تولد یافت و شاید به همین دلیل امنیت با قدرت درآمیخت. به زعم سیاسیون، برقراری امنیت مستلزم مقابله با خطرات است و این امر در سایه داشتن توان مقابله یعنی قدرت میسر می‌گردد. بنابراین، سیاسیون درصدد کسب قدرت بیشتر برآمدند تا شرایط برقراری امنیت را مهیا نمایند. از طرف دیگر، مرجع شایسته برای کاربرد ابزارها و تسلیحات نظامی نیز دولت در نظر آمد. به این ترتیب، امنیت با دو اصل پیوند یافت که ماهیتاً با فلسفه وجودی ایمنی نامانوس بود. چرا که دولت که به دنبال پاسداری از حاکمیت و حفظ منافع کشوری است. به اعتقاد آنتونی گیدنز با آرامش و آسایش بیگانه است، چون دایم نگران تمامیت ارضی خویش است و از سوی دیگر، اداوات جنگی و تجهیزات نظامی نیز ابزارهای خشونت هستند که به اعتقاد میشل فوکو با ایمنی یعنی آسودگی، متضاد می‌باشند.
 
این چشم انداز از امنیت باعث گردیده است که نیروهای دولتی در سوریه برای تامین امنیت، استفاده از ابزارهای قدرت را مجاز دانسته و تیراندازی‌ها و انفجارها در شهرها و روستاها به منظور از بین بردن دشمن صورت پذیرد، مخالفان دولت نیز دست به اسلحه شوند و جان و مال مردم را زیر آتش بگیرند، و از سوی دیگر، قدرت‌های جهانی نیز از قدرت‌نمایی به دولت سوریه و کاربرد هر نوع استراتژی نظامی پرهیزی نداشته باشند. آنچه در این میان گمشده می‌نماید: اول «امنیت» و دوم «مردم» سوریه است. برای آنکه بتوان به چنین صورت‌بندی‌های سیاسی خاتمه داد و زندگی را چهره انسانی بخشید، شاید لازم باشد نگاهی جدیدی به امنیت داشت و آن را براساس اصول «زندگی جهانی» استوار نمود. با این فرض که شرایط جامعه جهانی، شاید بتواند راهگشایی باشد برای برون‌رفت کشور سوریه و تمامی کشورهایی که خواسته و ناخواسته با مسائل امنیتی حاد و شدید درگیر هستند.
 

زندگی جهانی به اعتقاد مانوئل کاستلز «جامعه شبکه‌ای» مبتنی بر سرمایه داری اطلاعاتی است. برای درک ساده‌ای از جامعه شبکه‌ای می‌توان آن را به یک گروه ارگستر سمفونیک تشبیه نمود، هریک از نوازندگان، ساز خویش را می‌نوازد، ولی همکاری دسته جمعی آنان آهنگی دلنشین را برای شنوندگان به بار می‌آورد. جامعه شبکه‌ای بر اصول متعددی استوار است که به دو مورد آن، برای ساخت چشم‌انداز نوینی از امنیت، اشاره می‌رود: الف) وجود تک تک نوازندگان برای اجرا ضروری است. بنابراین، در جامعه نوین (هم در سطح داخلی و هم در سطح خارجی) تعامل با تمامی گروه‌ها و کشورها، حتی با ضریب رگرسیونی نزدیک به صفر، ضروری می‌نماید. چرا که در صورت رانده شدن به حاشیه به مرور با افزایش فعالیت‌های خویش (یعنی ایجاد ناامنی) ضریب تاثیرپذیری بیشتری پیدا می‌کنند و می‌توانند سُکان جریانات را به دست گیرند، آنچه در سوریه شاهد هستیم. ب) در جامعه نوین، «همکاری» با عنصر کلیدی «وابستگی» درآمیخته است، یکی بدون دیگری امکانپذیر نیست. چنانکه اگر ساز یکی از نوازندگان ارگستر دچار مشکل شود، تا آن مشکل حل نشود، ادامه برنامه ممکن نیست و تولید آهنگ صورت نمی‌پذیرد. به این قیاس، امنیت بروندادی است که از همکاری و تلاش تمامی افراد، گروه‌ها و کشورها حاصل می‌شود. شاید یکی از دلایل عمدهای که جهان همچنان از ناامنی رنج می‌برد، همین واقعیت باشد که تمامی دولت‌ها هنوز به این باور نرسیده اند که امنیت بروندادی است که تمامی گروه‌ها، سازمان‌ها و کشورها سهمی را در ساخت و پردازش آن، با تلاش و فعالیت منحصر به فرد خویش به عهده دارند. 
 
با کشیدن خط میان حامیان دولت و مخالفان دولت، سوریه نمیتواند به امنیت برسد، بلکه لازم است همچنان که نقش آفرینی مرز کشوری، در ایجاد مسائل امنیتی روز به روز کم اهمیت‌تر می‌شود، مرز میان گروه‌ها نیز در داخل سوریه کمرنگ‌تر شود، تا امکان درک شرایط یکدیگر فراهم گردد. تا زمانیکه هر گروه و قومیتی پشت یک خاکریز سنگر گرفته باشند، امکان برقراری امنیت ممکن نیست. در سطح بین المللی نیز باید تمامی کشورها برای رسیدن به امنیت به درک دقیقی از آمیختگی «همکاری و وابستگی» (نه موازنه قدرت، توان بازدارندگی و....) برسند. و الا، سوریه همچنان از اقدامات کشورهای مخالف، نگران و ناامن است و تا امنیت واقعی فاصله بسیار دارد.