اشرف غنی و تیلرسون، آغاز اجرای راهبرد جدید دولت ترامپ برای افغانستان و آسیای جنوبی را کلید زدند؟


کابل و دهلی نو، پایتخت‌های افغانستان و هند اواخر ماه اکتبر میزبان دو مقام ارشد بودند. محمد اشرف غنی، رئیس‌جمهور افغانستان روز 24 اکتبر (2 آبان) وارد دهلی نو شد و بلافاصله با ناراندرا مودی، نخست‌وزیر هند به گفتگو نشست. رکس تیلرسون، وزیر امور خارجه آمریکا نیز پس از پایان سفر یک روزه اشرف غنی به دهلی نو، وارد پایتخت هند شد و به دیدار مودی رفت. پیش از آن، تیلرسون روز 23 اکتبر (اول آبان) در سفری اعلام‌نشده وارد پایگاه هوایی بگرام، در نزدیکی کابل شد و همانجا با رئیس‌جمهور و دکتر عبدالله، رئیس اجرایی افغانستان گفتگو کرد. این سفرهای پیاپی و تحرکات دیپلماتیک مقامات ارشد آمریکایی و افغان، در کنار دیدار چند ساعته وزیر امور خارجه آمریکا از اسلام‌آباد پیش از سفر به دهلی نو، می‌توانند نشانه آغاز روند اجرایی شدن راهبرد جدید دولت دونالد ترامپ، رئیس‌جمهور آمریکا برای افغانستان و کل آسیای جنوبی باشند. آنچه این فرضیه را تقویت می‌کند، محورهای گفتگوی اشرف غنی با مقامات هندی و رئوس مطالب مطرح‌شده ازسوی تیلرسون در دیدار با مقامات سه کشور افغانستان، هند و پاکستان است.
گفتگوهای رئیس‌جمهور افغانستان با نخست‌وزیر هند به‌طور مشخص بر عزم جدی طرفین برای پایان دادن به مظاهر تروریسم در منطقه متمرکز بود و دو رهبر، راه‌های مختلف تداوم همکاری به‌منظور تحقق عملی امنیت و ثبات در افغانستان را بررسی کردند. پایان دادن به تروریسم و برقراری امنیت در افغانستان دو مفهوم رایج در ادبیات مقامات هند و افغانستان هستند که آشکارا همواره دولت، ارتش و سازمان اطلاعات پاکستان (ISI) را مخاطب قرار می‌دهند. ازسوی‌دیگر، درست پیش از سفر اشرف غنی به دهلی نو، دفتر نخست‌وزیری هند با انتشار بیانیه‌ای از احتمال آغاز گفتگوها میان افغانستان و هند در زمینه انعقاد یک پیمان راهبردی چندجانبه شامل یک پیمان نوین توسعه‌ای در این سفر خبر داد. این دقیقاً خواسته ترامپ از رهبران دهلی نو است که در راهبرد جدید آمریکا برای افغانستان و آسیای جنوبی در اوت 2017 بدان اشاره کرده بود و درعین‌حال، پیامی روشن به حکومت پاکستان است که از این پس باید بیش از گذشته نگران نزدیک شدن افغانستان به هند باشد. 
تیلرسون نیز که پیش از سفر به هند خطاب به طالبان و درواقع پاکستان (حامی اصلی منطقه‌ای این گروه) گفته بود دیدارش از دهلی نو فرصتی دراختیار آنها قرار می‌دهد تا با تغییر ذهنیت خود نسبت به مسائل افغانستان، به روند آشتی با دولت کابل و همکاری با آن برای حکومتداری بهتر در افغانستان بپیوندند، در سفر به آسیای جنوبی خطاب به رهبران کابل و دهلی نو تأکید کرد واشینگتن نسبت به جنگ افغانستان همچنان پایبند است و آن را بخشی از راهبرد جدید آمریکا برای آسیای جنوبی می‌داند. 
درهمین‌راستا، وزیر خارجه آمریکا در سفر کوتاه خود به پاکستان ضمن قدردانی از اقدام مقامات اطلاعاتی این کشور در آزادسازی گروگان‌های کانادایی دربند شبکه حقانی، به نخست‌وزیر، وزیر امور خارجه و فرمانده کل ارتش پاکستان که مشتاقانه پیگیر سازوکار سیاسی دولت ترامپ برای جنگ افغانستان هستند، اطمینان داد که اگر با راهبرد جدید آمریکا برای افغانستان و آسیای جنوبی همراه شوند، مزایا و منافع احتمالی آن برای پاکستانی‌ها کم نخواهد بود؛ اما اگر کماکان به‌دنبال گسترش ناامنی و خشونت لجام‌گسیخته در آن سوی مرزهای مشترک با افغانستان باشند، چنان‌که حملات مرگبار اخیر طالبان و شبکه حقانی در ولایات کابل، پکتیا، غزنی و غور چنین نشان داد و جلوی اینگونه حملات را که داخل خاک پاکستان طراحی و هدایت می‌شوند، نگیرند، این می‌تواند به بحرانی در روابط واشینگتن ـ اسلام‌آباد مبدل شود. 
اینکه چقدر به اظهارات و وعده‌های مقامات آمریکایی می‌توان اطمینان کرد و آن را صادقانه تلقی کرد، جای تأمل و بحث دارد؛ بااین‌حال به‌نظر می‌رسد راهبرد جدید ترامپ برای افغانستان و آسیای جنوبی دست‌کم در کوتاه‌مدت مقامات کابل و شاید دهلی نو امیدورار به افزایش نقش هند در افغانستان، تقویت نسبی نیروهای امنیتی و نظامی افغان و تا حد کمتری، حضور نامحدود نظامیان آمریکایی و «ناتو» در افغانستان نماید بطوریکه بتواند تا اندازه‌ای، رویکرد امنیتی و فرصت‌طلبانه پاکستان درقبال این کشور را دستخوش تغییراتی هرچند ناچیز کند و به کاهش حملات و خونریزی در افغانستان و تنش فراگیر در روابط اسلام‌آباد و واشینگتن کمک کند. 
درمقابل این انتظار خوش‌بینانه، گروهی ازجمله بعضی مقامات سابق طالبان افغان، مانند ملا عبدالسلام ضعیف، سفیر پیشین رژیم طالبان در پاکستان براین‌باورند که اصولاً فشار آوردن و تهدید کردن طرف پاکستانی پیامدی به‌جز تشدید جنگ در افغانستان به‌دنبال نخواهد داشت. درواقع اسلام‌آباد تحت فشار واشینگتن به‌ظاهر با اعزام ژنرال قمر جاوید باجوا، فرمانده ارتش پاکستان به کابل در اول اکتبر (9 مهر) تلاش کرد تا تمایل خود را به تغییر رویکرد امنیتی‌اش درقبال افغانستان نشان دهد. اشرف غنی هم از این سفر به‌عنوان آغاز فصل تازه‌ای از روابط دو کشور یاد کرد. 
درپی این سفر، با پیشنهاد پاکستان، ششمین اجلاس چهارجانبه ابتکار صلح افغانستان با حضور مقاماتی از ایالات متحده، پاکستان، افغانستان و چین پس از پانزده ماه وقفه، این بار روز 16 اکتبر (24 مهر) در مسقط ـ پایتخت عمان ـ برگزار شد؛ اما فقط یک روز پس از پایان آن، کابل و چند ولایت دیگر افغانستان شاهد سلسله عملیات خونین طالبان و داعش (شاخه افغانستان و پاکستان) بودند و صدها غیرنظامی و نظامی در این حملات که پنج روز ادامه یافت، کشته شدند. 
به باور این گروه از ناظران، پاکستان در ادامه سیاست راهبردی مداخله‌جویانه‌اش در افغانستان و با هدف تضعیف جایگاه هند در این کشور، همزمان دو اقدام را مدیریت می‌کند:
نخست، به‌ظاهر در تماس با مقامات افغان و آمریکایی وانمود می‌کند که با راهبرد جدید ترامپ برای افغانستان و آسیای جنوبی همسو است. بدین‌ترتیب ضمن خرید زمان، تظاهر می‌کند که در تحولات منطقه منفعل و منزوی نیست و حتی با ارائه پیشنهاد برگزاری اجلاس مسقط در عمل ابتکار عمل را در عرصه دیپلماتیک به دست گرفته و روی آن در رسانه‌های حکومتی و بیانیه‌های رسمی خودش مانور می‌دهد.
دوم، ازطریق اجرای عملیات بی‌وقفه نظامی و انتحاری توسط پیکارجویان طالبان و شبکه حقانی ضمن وارد آوردن فشار بر دولت کابل و آمریکا در افغانستان و برانگیختن مضاعف نارضایتی عمومی میان افغان‌ها از شرایط امنیتی این کشور، درواقع به حکومت افغانستان و دولت ترامپ هشدار می‌دهد که تحت فشار گذاشتن مقامات پاکستانی همچنان تا چه حد می‌تواند برای آنان هزینه دربر داشته باشد. بنابراین این پیام به کابل و واشینگتن رسانده می‌شود که کاهش یا توقف حملات درصورتی امکان‌پذیر خواهد بود که دیدگاه‌های پاکستان درمورد نقش طالبان و سایر جریانات همسو با این کشور در آینده افغانستان و همچنین میزان دخالت دهلی نو در روند صلح افغانستان حتماً مدنظر قرار بگیرند.
درمجموع به‌نظر می‌رسد روند اجرای راهبرد جدید ترامپ برای افغانستان و آسیای جنوبی شروع خوبی داشته، اما همان‌گونه که اشاره شد، تداوم اجرایی شدن آن به عوامل مختلف، به‌خصوص به تأمین دیدگاه‌های اسلام‌آباد بستگی کامل دارد. به‌علاوه، پافشاری واشینگتن بر لحاظ نکردن دیدگاه‌های سیاسی و امنیتی ایران و روسیه به‌عنوان دو قدرت ذی‌نفوذ در افغانستان، ضریب عملی بودن کامل راهبرد جدید آمریکا را به‌شکل قابل ملاحظه‌ای کاهش خواهد داد.