فرازوفرود روابط لبنان و عربستان سعودی
فرازوفرود روابط لبنان و عربستان سعودی
دکتر
دوشنبه 22 خرداد 1396
دکتر
دوشنبه 22 خرداد 1396
در جریان برگزاری اجلاس سران اسلامی، عربی و آمریکایی در ریاض، دولت عربستان سعودی بهجای میشل عون، رئیسجمهور لبنان، از سعد الحریری، نخستوزیر همسوی خود، برای شرکت در این اجلاس دعوت کرد و بعد از این اجلاس هم میشل عون، و جبران باسیل، وزیر خارجه این کشور، بیانیه پایانی این اجلاس را محکوم کردند که در آن حزبالله لبنان بهعنوان یک گروه تروریستی معرفی و از تغییر نظام سوریه حمایت شده بود. حال سؤالی که ایجاد میشود این است که روابط لبنان و عربستان سعودی دچار چه تحولاتی شده و با توجه به تحولات جدید به چه سمتی پیش میرود که در پاسخ میتوان گفت فرازوفرود روابط این دو کشور همواره تحت تأثیر معادلات و رقابتهای منطقهای بوده است و به نظر میرسد این روند همچنان ادامه داشته باشد.
کشور کوچک لبنان بهدلیل دارا بودن ویژگیهایی همواره مورد توجه قدرتهای بزرگ منطقهای و بینالمللی بوده و این کشور را از اهمیت خاصی برخوردار کرده است که این ویژگیها عبارتاند از:
1. تنوع دینی و مذهبی؛
2. دروازه ورود غرب به جهان عرب؛
3. فضای باز سیاسی و رسانهای؛
4. بانکداری پیشرفته و مطمئن؛
5. فضای مناسب گردشگری و زیرساختهای لازم برای آن؛
6. فعال بودن دستگاههای اطلاعاتی و جاسوسی کشورهای مختلف؛
7. واقع شدن در بطن قضیه فلسطین؛
8. دارا بودن دانشگاههای معتبر جهان عرب و همچنین مرکز نشر جهان عرب.
با توجه به ضعف ساختاری دولت در لبنان، قدرت در اختیار جریانات سیاسی است که هریک بهنوعی نمایندگی یک طایفه مذهبی را بر عهده دارند و هرچه طایفه قدرتمندتر و متحدتر باشد، جریان سیاسی آن نیز قدرتمندتر است. لبنان دارای هجده طایفه است، ولی قدرت بین سه طایفه مسلمان شیعه، مسلمان سنی و مسیحی مارونی تقسیم شده است، بهطوری که رئیسجمهور از بین مسیحیان مارونی، نخستوزیر از میان اهل سنت و رئیس مجلس از میان شیعیان انتخاب میشوند؛ دراینمیان، دروزیها نیز همواره بهعنوان متوازنکنندهی قدرت این سه طایفه عمل میکنند.
بهدلیل ضعف دولت لبنان در تأمین امنیت و نظم، جریانات سیاسی غیر از شئونات داخلی متوجه مسئولیت خارجی هم میشوند، مانند یک دولت اقدام به اتخاذ سیاست خارجی میکنند و در قالب این سیاست خارجی برای ایجاد موازنه قوا وارد ائتلاف و اتحاد منطقهای میشوند؛ بههمینسبب، وقتی صحبت از روابط یک یا چند کشور با لبنان میشود منظور یک رابطه دیپلماتیک صرف و عادی بین دو کشور نیست و این رابطه به رابطه با احزاب و جریانات سیاسی نیز گسترش مییابد؛ دراینراستا شاهد هستیم که عملاً وزارت خارجه این کشور از تأثیرگذاری خاصی در عرصه سیاست خارجی برخوردار نیست و فقط به امور دیپلماتیک و کنسولی محدود شده است.
روابط لبنان و عربستان سعودی در دوران معاصر از نیاز سعودیها به متخصصان شکل گرفت. در اوایل قرن بیستم لبنان برخلاف عربستان سعودی، بهدلیل حضور و رفتوآمد اروپاییها بهویژه فرانسویها و همچنین گسترش مدنیت، صاحب دانشگاهها و مراکز تربیت کارشناس شده بود. از زمانی که با تصمیم ملک عبدالعزیز، روند توسعه اداری و زیربنایی این کشور در دهه 1930 آغاز شد، تکنوکراتها و متخصصان لبنانی برای درآمد بیشتر راهی این کشورها شدند؛ برای مثال، در زمان ملک عبدالعزیز، لبنانیهایی مشهوری همچون موریس الجمیل، فؤاد حمزه، أمین الریحانی و حسین العوینی مشغول به فعالیت در سطوح بالای مدیریتی و فنی در این کشور عربستان شدند.
اما نقطه عطف روابط لبنان با عربستان سعودی بعد از اوجگیری قیمت نفت و بحران نفتی 1973 و ورود ثروت به این کشور بود. ازیکسو، نیاز شدید این کشورها به نیروی کار متخصص و ساده، موجب مشغول شدن هزاران لبنانی با قراردادهای بلندمدت در این کشور شد؛ ازسویدیگر، علاقه به سرمایهگذاری درآمدهای نفتی در بخشهای پر سود بانکداری، گردشگری و رسانهای لبنان موجب افزایش حضور این کشور در لبنان شد که این تعامل بهوجود آمده موجب تأثیرگذاری عربستان سعودی در ساحت سیاسی لبنان شد.
با آغاز جنگ داخلی لبنان و بعد از آن اشغال لبنان توسط رژیم صهیونیستی، مهاجرت لبنانیها به عربستان سعودی تشدید شد و این کشور تلاش زیادی برای تأثیرگذاری بر تحولات لبنان داشت؛ برای نمونه، در سال 1976 با طرح مشترک کویت و عربستان سعودی، اجلاس با شرکت سران عربستان سعودی، مصر، سوریه، کویت، لبنان و سازمان آزادیبخش فلسطین در ریاض تشکیل شد که دستاورد خاصی نداشت، تا اینکه در سال 1989 با تلاش عربستان سعودی و خواست سوریه و جریانات لبنانی توافق طائف با حمایت بینالمللی شکل گرفت. خروجی نهایی این توافقنامه تقسیم قدرت بین سوریه و عربستان سعودی بود؛ بهطوری که قدرت امنیتی و نظامی با ورود ارتش سوریه بهعنوان حافظ صلح در اختیار سوریه و قدرت اجرایی و اداری بهوسیله انتخاب عناصری نزدیک به ریاض همچون رفیق الحریری در اختیار عربستان سعودی قرار گرفت.
با پیروزیهای حزبالله لبنان در برابر رژیم صهیونیستی و تصمیم این حزب برای ورود به عرصه سیاسی لبنان، صحنه سیاسی لبنان شاهد پررنگ شدن نقش جمهوری اسلامی ایران شد. ورود جمهوری اسلامی ایران و همسویی نسبی با سوریه، سطح نفوذ عربستان سعودی در لبنان را با خطر جدی روبهرو کرد. با ترور رفیق الحریری در سال 2005، رقابت دو جریان مقاومت و محافظهکار به تقابل کشیده شد، بهطوری که با خروج ارتش سوریه از لبنان دوباره فضای مناسبی برای نقشآفرینی عربستان سعودی ایجاد شد که موجب تضعیف محور مقاومت شد.
بعد از این اتفاقات لبنان دارای دو جناح اصلی چهارده مارس و هشت مارس شد که ریشه آن در جهتگیریهای منطقهای در غرب آسیا است؛ بهطوری که جریان هشت مارس کنار جریان مقاومت، شامل کشورهای جمهوری اسلامی ایران و سوریه و در مقابل، جناح چهارده مارس نزدیک به جریان محافظهکار، مثل عربستان سعودی و کشورهای دیگر حاشیهی خلیج فارس در منطقهی جنوب غرب آسیاست.
جناح هشت مارس شامل حزبالله، جنبش امل، جریان آزاد ملی به رهبری میشل عون، جریان المرده به رهبری سلیمان فرنجیه و چند گروه و حزب دیگر و جناح چهارده مارس شامل: جریان المستقبل به رهبری سعد الحریری، حزب کتائب به رهبری امین جمیل، حزب نیروهای لبنانی به رهبری سمیر جعجع و چند گروه و حزب دیگر است و حزب سوسیالیست پیشِرو به رهبری ولید جنبلاط که گاهی در کنار این جناح و گاهی همراه جناح دیگر ظاهر میشود.
اختلافات این دو جریان در سطح داخلی نیز ریشه در خارج دارد؛ موضعگیری بر ضد تسلیح مقاومت و نوع برخورد با مسئله فلسطین اصلیترین موضوع اختلاف ایشان است و به حوزههای مختلف همچون سیاست، اقتصاد و تعامل با قدرتهای بزرگ نیز گسترش مییابد.
بعد از تحولات جهان عرب شاهد افزایش بیثباتی سیاسی در لبنان هستیم که دلیل آن تنش میان جریان محافظهکار و جریان مقاومت است؛ بهطوری که این کشور از 25 می 2014 تا 31 اکتبر 2016 بهدلیل اختلاف شدید بین دو جریان بر سر گزینههای ریاستجمهوری فاقد رئیسجمهور بود و همینطور دولتهای این کشور بعد از ساقط شدن کابینه سعد الحریری در سال 2011 تا 2016 و انتخاب مجدد وی، شاهد این بود که دو کابینه نجیب میقاتی و تمام سلام، بهدلیل شرایط بین تشکیل و استعفا بیشتر بهصورت کفیل موقت اداره شده است که دلیل آن نیز عدم توافق طرفهای مؤثر در معادلات غرب آسیا بر سر گزینههای یکدیگر بود؛ برای مثال، میتوان به مخالفت جدی عربستان سعودی با ریاستجمهوری میشل عون و مخالفت حزبالله با نخستوزیری سعد الحریری اشاره کرد.
وضعیت بیثبات و مشکلات داخلی عدیده ادامه داشت تا اینکه با مساعدت حزبالله و تلاش دولت فرانسه، عربستان سعودی به ناچار در اکتبر 2016 به شرط به رسیدن سعد الحریری به نخست وزیری، ریاست جمهوری میشل عون را پذیرفت و تا حدودی از شدت بیثباتی در این کشور کاسته شد.
اما بهنظر میرسد، با توجه به تحولات اخیر و عدم دعوت از میشل عون به اجلاس سران اسلامی، عربی و آمریکایی و همچنین محکومیت بیانیه پایانی این اجلاس به تروریستی اعلام کردن حزبالله و محکومیت دولت سوریه، شاهد یک روند تنشآلود در روابط دو کشور باشیم؛ زیرا میشل عون رئیسجمهور و جبران باسیل وزیر خارجه از جریان آزاد ملی بهعنوان همپیمان سوریه و حزبالله، نمیتوانند درمورد اقدامات خصمانه عربستان سعودی درباره اینگونه اقدامات سکوت کنند و در مقابل عربستان سعودی نیز بر شدت حملات لفظی و دیپلماتیک خود علیه حزبالله و سوریه افزوده است؛ بنابراین میتوان پیشبینی کرد تنش در روابط دو کشور افزایش یابد و ممکن است این تنشها به تقابل سیاسی داخلی بین دو جریان هشت مارس و چهارده مارس نیز کشیده شود.
در جمعبندی مطالب باید گفت روابط لبنان و عربستان سعودی تابعی از تحولات منطقهای و رقابت دو جریان مقاومت به رهبری جمهوری اسلامی ایران و جریان محافظهکار به رهبری عربستان سعودی است و هرگاه دولت لبنان، سیاستی همسو با سیاست خارجی عربستان سعودی نداشته باشد روابط دو کشور پر تنش خواهد بود و این امر به تحولات داخلی این کشور نیز تسری خواهد یافت.
نظر شما