نگاه اتحادیه اروپایی به تحولات خاورمیانه
منطقه خاورمیانه امروز یک دوره گذار و بحرانی را پشت سر میگذارد که بازیگران زیادی آن را به وجود آوردهاند و البته هیچ قدرتی تصور نمیکرد منطقه خاورمیانه با چنین وضعیت نابسامان، مزمن و فرسایشی روبرو شود. نکته غامض اینکه هیچیک از بازیگران بزرگ نمیتوانند آن را بهطور کامل کنترل کنند و نقطه پایانی بر آن ترسیم نمایند. اتحادیه اروپایی در منطقه ژئوپلیتیکی خاورمیانه قرار دارد و هماینک با شرایط بسیار دشواری که حتی میتوان گفت از جنگ جهانی دوم تاکنون بیسابقه بوده مواجه شده است. افزایش ناامنی و بیثباتی در منطقه و در نزدیکی مرزهای جغرافیای اروپا، تحرکات گسترده گروههای تکفیری و تروریستی، رشد و تقویت گروههای بنیادگرای تکفیری در منطقه و در جوامع کشورهای اروپایی، موج گسترده هجوم پناهجویان به داخل کشورهای اروپایی، ایجاد و تشدید اختلافات متعدد بین اعضای 28 گانۀ اتحادیه اروپا، تزلزل در دستاوردهای اروپایی ازجمله شکنندگی در پیمان شنگن و اروپای بدون مرز به خاطر هجوم پناهجویان سوری، عراقی و خاورمیانهای، همه اینها باعث شده تا اروپا با شرایط بسیار شکننده و دشواری مواجه شود.
خاورمیانه بهدلیل اهمیت استراتژیکی، ژئوپلیتیکی و ژئواکونومیکی آن، از ازمنه دور در مرکز توجه کشورهای بیگانه و قدرتهای استعماری جهان قرار داشته است. این منطقه، در مقام حوزه پیرامونی اروپا، واجد جایگاه مهمی در سیاست خارجی و امنیتی اتحادیه اروپایی و کشورهای بزرگ آن، به لحاظ ژئوپلیتیکی، امنیتی- سیاسی، اقتصادی- تجاری- انرژی و فرهنگی - اجتماعی است. اروپائیها در تبین سیاست همسایگی نسبت به حوزه پیرامونی جنوب به این درک و تحلیل رسیده بودند که در پرتو تهدیدات ناشی از گسترش تروریسم، افراطگرایی اسلامی، جرائم سازمانیافته، کنترل سیل مهاجرت، سیاست «حفظ وضعیت موجود» و تعامل با حکومتهای اقتدارگرا بهتر میتوانند منافع امنیتی، سیاسی و اقتصادی اروپا را در خاورمیانه تضمین و تأمین نمایند.
تداوم خشونت در خاورمیانه بیثباتی را در منطقه گسترش میدهد و نقش و جایگاه اروپا را دچار چالش مینماید. همچنین وابستگی شدید اتحادیه به منابع انرژی، بیثباتی و بحرانهای متعدد اجتماعی و امنیتی شرایط را برای اروپا بسیار دشوار نموده است. از طرفی، اروپا نمیخواهد کاری کند که موجب رنجش رژیمهای محافظهکار عربی که بهطور سنتی از مناسبات خیلی خوبی با آنها برخوردارند، شود و این امر بهخودیخود و در کنار سایر عوامل اتخاذ یک رویکرد واحد در منطقه ازسوی اروپاییان را مشکل میسازد. امروزه و بخصوص از سال 2010 و پدیدار شدن امواج ناشی از تحولات جدید در منطقه خاورمیانه، کشورهای اروپایی با نقاط کور و چالشهای جدیدی مواجه شدهاند.
مواضع اتحادیه اروپایی در قبال تحولات چند سال اخیر خاورمیانه و قدرت گرفتن گروههای تروریستی و تکفیری ازجمله داعش خیلی قاطع و جدی نبوده است. بهنظر میرسد با پیشرفت سریع گروه داعش و اقدامات جنایتکارانه آن طی دو سال اخیر، اتحادیه به عمق خطرات این گروه در عراق و سوریه و کل منطقه ژئوپلیتیکی خاورمیانه بیشتر واقف شده و نگران از تبعات آتی منفی آن در کشورهای اروپایی و با بررسی و تجزیه تحلیل اوضاع کنونی، درحال اتخاذ اقدامات جدیدتری است. باتوجه به نقش مخرب گروههای تروریستی در منطقه، ذهنیتها و تلاشها در محافل سیاسی اروپا برای اتخاذ موضعی جدیتر و کارآمدتر در خاورمیانه افزایشیافته است. کشورهای اروپایی تاکنون موضعی بسیار احتیاطآمیز و حسابگرانهای در قبال تحولات خاورمیانه داشتهاند. این کشورها بیشتر علاقهمند هستند اقدامات خود را در چهارچوب موضعگیریهای جمعی بخصوص از طریق شورای امنیت سازمان ملل متحد و اتحادیه اروپایی و ارائه حمایتهای سیاسی و دیپلماتیک و ارسال محدود تجهیزات نظامی و همچنین تهیه کمکهای لجستیک، اقتصادی مالی، غذایی و بشردوستانه سازماندهی و از درگیری مستقیم پرهیز نمایند.
از طرفی، تنشها و حساسیتهای فرقهای در منطقه ازآنچه در دهههای قبل وجود داشت بیشتر شده است. جمعیت اهل سنت در سراسر منطقه خاورمیانه، دیگر یکپارچه نیست و به میزان زیادی دوپاره شده است. گروههای تروریستی سنی مانند النصره، القاعده و داعش در مقابل رژیمهای سنی واپسگرا صفبندی کردهاند. این در حالی است که رژیمهای مبتنیبر مذهب تسنن بین کشورهایی که اسلام سیاسی را پذیرفتهاند مانند قطر و ترکیه و کشورهایی که در معرض تهدید آن هستند، ازجمله عربستان سعودی، مصر، امارات متحده عربی و اردن، تقسیم شدهاند. این وضعیت بغرنج شرایط دشواری را برای کشورهای اروپایی بهوجود آورده و بهنوعی آنها را سردرگم کرده است. ادامه این وضع چشمانداز خوبی را برای اروپا ایجاد نمیکند و منافع سیاسی، ژئوپلیتیکی و اقتصادی اروپا را بیشتر از هرزمانی به خطر انداخته است.
کشورهای اروپایی منافع گستردهای در محدود کردن منازعات متعدد در خاورمیانه دارند. درگیریها در سوریه باعث کشته و زخمی شدن صدها هزار نفر از مردم بیگناه شده است، میلیونها نفر از مردم سوریه را آواره و مجبور به ترک خانه و کاشانه خودکرده، موجب بیثباتی در کشورهای همسایه شده است و طیفی جدید از جوانان مسلمان رادیکال را به وجود آورده و از طرفی خیل عظیمی از پناهجویان را راهی کشورهای منطقه چون ترکیه، اردن و لبنان و کشورهای فرامنطقهای اروپایی کرده است که این خود باعث تحریک و واکنش گروههای افراطی در اروپا شده است. تأثیر این روند رو به افزایش، موجب نضج گرفتن گروههای تندرو و دست راستی در منطقه و در اروپا شده و از طرفی واگرایی را در منطقه ژئوپلیتیکی اروپا تشدید کرده است. امروزه منطقه اروپای بدون مرز با موجی فزاینده از واگرایی مواجه شده است که بخش عمدهای از آن متأثر از تحولات خاورمیانه و تبعات ناشی از سیاستهای ریزودرشت کشورهای اروپایی است.
بهطورکلی میتوان گفت اتحادیه اروپایی و کشورهای عضو آن از نقاط افتراق زیادی در برخورد با روند تحولات خاورمیانه برخوردار هستند. یکی از نقاط ضعف اتحادیه عدم برخورداری از سیاست خارجی مشترک در قبال تحولات منطقه است. امری که منبعث از منافع و دیدگاههای مختلف کشورهای اروپایی است و رسیدن به سیاست مشترک و مصالحه در نوع برخورد با تحولات منطقه را مشکل کرده است.
خاورمیانه بهدلیل اهمیت استراتژیکی، ژئوپلیتیکی و ژئواکونومیکی آن، از ازمنه دور در مرکز توجه کشورهای بیگانه و قدرتهای استعماری جهان قرار داشته است. این منطقه، در مقام حوزه پیرامونی اروپا، واجد جایگاه مهمی در سیاست خارجی و امنیتی اتحادیه اروپایی و کشورهای بزرگ آن، به لحاظ ژئوپلیتیکی، امنیتی- سیاسی، اقتصادی- تجاری- انرژی و فرهنگی - اجتماعی است. اروپائیها در تبین سیاست همسایگی نسبت به حوزه پیرامونی جنوب به این درک و تحلیل رسیده بودند که در پرتو تهدیدات ناشی از گسترش تروریسم، افراطگرایی اسلامی، جرائم سازمانیافته، کنترل سیل مهاجرت، سیاست «حفظ وضعیت موجود» و تعامل با حکومتهای اقتدارگرا بهتر میتوانند منافع امنیتی، سیاسی و اقتصادی اروپا را در خاورمیانه تضمین و تأمین نمایند.
تداوم خشونت در خاورمیانه بیثباتی را در منطقه گسترش میدهد و نقش و جایگاه اروپا را دچار چالش مینماید. همچنین وابستگی شدید اتحادیه به منابع انرژی، بیثباتی و بحرانهای متعدد اجتماعی و امنیتی شرایط را برای اروپا بسیار دشوار نموده است. از طرفی، اروپا نمیخواهد کاری کند که موجب رنجش رژیمهای محافظهکار عربی که بهطور سنتی از مناسبات خیلی خوبی با آنها برخوردارند، شود و این امر بهخودیخود و در کنار سایر عوامل اتخاذ یک رویکرد واحد در منطقه ازسوی اروپاییان را مشکل میسازد. امروزه و بخصوص از سال 2010 و پدیدار شدن امواج ناشی از تحولات جدید در منطقه خاورمیانه، کشورهای اروپایی با نقاط کور و چالشهای جدیدی مواجه شدهاند.
مواضع اتحادیه اروپایی در قبال تحولات چند سال اخیر خاورمیانه و قدرت گرفتن گروههای تروریستی و تکفیری ازجمله داعش خیلی قاطع و جدی نبوده است. بهنظر میرسد با پیشرفت سریع گروه داعش و اقدامات جنایتکارانه آن طی دو سال اخیر، اتحادیه به عمق خطرات این گروه در عراق و سوریه و کل منطقه ژئوپلیتیکی خاورمیانه بیشتر واقف شده و نگران از تبعات آتی منفی آن در کشورهای اروپایی و با بررسی و تجزیه تحلیل اوضاع کنونی، درحال اتخاذ اقدامات جدیدتری است. باتوجه به نقش مخرب گروههای تروریستی در منطقه، ذهنیتها و تلاشها در محافل سیاسی اروپا برای اتخاذ موضعی جدیتر و کارآمدتر در خاورمیانه افزایشیافته است. کشورهای اروپایی تاکنون موضعی بسیار احتیاطآمیز و حسابگرانهای در قبال تحولات خاورمیانه داشتهاند. این کشورها بیشتر علاقهمند هستند اقدامات خود را در چهارچوب موضعگیریهای جمعی بخصوص از طریق شورای امنیت سازمان ملل متحد و اتحادیه اروپایی و ارائه حمایتهای سیاسی و دیپلماتیک و ارسال محدود تجهیزات نظامی و همچنین تهیه کمکهای لجستیک، اقتصادی مالی، غذایی و بشردوستانه سازماندهی و از درگیری مستقیم پرهیز نمایند.
از طرفی، تنشها و حساسیتهای فرقهای در منطقه ازآنچه در دهههای قبل وجود داشت بیشتر شده است. جمعیت اهل سنت در سراسر منطقه خاورمیانه، دیگر یکپارچه نیست و به میزان زیادی دوپاره شده است. گروههای تروریستی سنی مانند النصره، القاعده و داعش در مقابل رژیمهای سنی واپسگرا صفبندی کردهاند. این در حالی است که رژیمهای مبتنیبر مذهب تسنن بین کشورهایی که اسلام سیاسی را پذیرفتهاند مانند قطر و ترکیه و کشورهایی که در معرض تهدید آن هستند، ازجمله عربستان سعودی، مصر، امارات متحده عربی و اردن، تقسیم شدهاند. این وضعیت بغرنج شرایط دشواری را برای کشورهای اروپایی بهوجود آورده و بهنوعی آنها را سردرگم کرده است. ادامه این وضع چشمانداز خوبی را برای اروپا ایجاد نمیکند و منافع سیاسی، ژئوپلیتیکی و اقتصادی اروپا را بیشتر از هرزمانی به خطر انداخته است.
کشورهای اروپایی منافع گستردهای در محدود کردن منازعات متعدد در خاورمیانه دارند. درگیریها در سوریه باعث کشته و زخمی شدن صدها هزار نفر از مردم بیگناه شده است، میلیونها نفر از مردم سوریه را آواره و مجبور به ترک خانه و کاشانه خودکرده، موجب بیثباتی در کشورهای همسایه شده است و طیفی جدید از جوانان مسلمان رادیکال را به وجود آورده و از طرفی خیل عظیمی از پناهجویان را راهی کشورهای منطقه چون ترکیه، اردن و لبنان و کشورهای فرامنطقهای اروپایی کرده است که این خود باعث تحریک و واکنش گروههای افراطی در اروپا شده است. تأثیر این روند رو به افزایش، موجب نضج گرفتن گروههای تندرو و دست راستی در منطقه و در اروپا شده و از طرفی واگرایی را در منطقه ژئوپلیتیکی اروپا تشدید کرده است. امروزه منطقه اروپای بدون مرز با موجی فزاینده از واگرایی مواجه شده است که بخش عمدهای از آن متأثر از تحولات خاورمیانه و تبعات ناشی از سیاستهای ریزودرشت کشورهای اروپایی است.
بهطورکلی میتوان گفت اتحادیه اروپایی و کشورهای عضو آن از نقاط افتراق زیادی در برخورد با روند تحولات خاورمیانه برخوردار هستند. یکی از نقاط ضعف اتحادیه عدم برخورداری از سیاست خارجی مشترک در قبال تحولات منطقه است. امری که منبعث از منافع و دیدگاههای مختلف کشورهای اروپایی است و رسیدن به سیاست مشترک و مصالحه در نوع برخورد با تحولات منطقه را مشکل کرده است.
نظر شما