تشدید بحران آذربایجان-ارمنستان؛
دلایل و پیامدها
جمهوری آذربایجان و ارمنستان از سالهای پایانی دوران جماهیر شوروی تا سال 1994 همواره درگیر مناقشه «قرهباغ» بهعنوان بحرانی قومی بودهاند، بهطوریکه موضوع فوق تبدیل به گرهای کور در قفقاز جنوبی شد و تا امروز نه تنها مهر پایانی بر آن نخورده بلکه با نقض آتشبسهای متعدد روبرو بوده است. آخرین مورد از نقض آتشبس به تحولات چند روز اخیر بازمیگردد که تنش میان دو کشور در ابعادی گسترده و متفاوت از گذشته بروز و ظهور یافته است.
فارغ از اینکه دلایل این موضوع در سطح داخلی مطرح باشد اما پیامدهای آن، کشورهای منطقه خصوصاً ایران را به دلایلی که در ادامه بدانها اشاره خواهد شد، بیش از سایرین درگیر خواهد کرد. بنابراین در یادداشت پیشرو نخست به دنبال بررسی چرایی تشدید بحران و سپس پیامدهای منطقهای آن خواهیم بود.
- تشدید بحران در قرهباغ
خاکستر زیر آتش ایروان و باکو از 12 جولای 2020 با حملات ارمنستان به سمت مرزهای جمهوری آذربایجان مجدداً شعلهور شد و ابعاد جدیدی از درگیریهای مرزی میان دو کشور را شکل داد؛ چراکه اینبار نقطه آغازین تنش در شهرستان توووز در مرزهای بینالمللی ارمنستان-آذربایجان و کیلومترها دورتر از منطقه قرهباغ است. علاوه بر بعد مسافت، میزان تلفات (5سرباز، یک غیرنظامی و یک ژنرال آذری) و سطح ادوات نظامی (پهپادهای مسلح را شامل میشود) بکار رفته در حملات دو کشور نیز بیسابقه بوده است. ارمنستان طرف آذری را متهم به آغاز تنش میکند، زیرا دلیل حمله را مربوط به تلاش خودروی نظامی این کشور میداند که سعی در عبور از منطقه مرزی توووز داشته که با اخطار نیروهای ارمنی مواجه شده است. اما مقامات آذری چنین روایتی را مردود دانستند و بر این اساس طرف آغازکننده تنش مشخص نیست.
دادهها در سطح داخلی نشان میدهند که هر یک از کشورها از پتانسیل و انگیزه کافی برای شروع بحران برخوردار بوده است. در خصوص ارمنستان میتوان گفت که مشکلات داخلی این کشور در مواجهه با بیماری کووید-19{بیش از 000/32 مورد ابتلا و 573 مورد مرگ،که بر اساس برخی گزارشات، بیشترین آمار در میان کشورهای قفقاز جنوبی را به ثبت رسانیده است}[1]،تلاش برای به حاشیه بردن مخالفان سیاسی دولت{نمونه آن بازداشت دو رئیسجمهور سابق است} و همچنین اصلاح قانون اساسی و اقداماتی چون کاهش و حذف استقلال قوه قضائیه که انتقادات بینالمللی زیادی را به همراه داشت، میتوانست عملیات فوق را در دستور کار دولت ارمنستان با هدف سوق دادن افکار عمومی از مسائل داخلی به سمت مسائل منطقهای قرار دهد. انگیزه شروع حملات از سوی آذربایجان میتواند بر اساس تهدید هفته گذشته رئیسجمهور این کشور مبنی بر خروج از مذاکرات قرهباغ در صورت عدم حصول نتیجه از مذاکرات (مینسک)[2] مطرح شود. به نظر میرسد بحران میان دو کشور بهگونهایست که میتواند با کنش هر یک منجر به واکنشی بزرگ از طرف مقابل شود ضمن اینکه ایروان و باکو از انگیزه کافی {علاوه بر دلایلی که گفته شد، موضوع هویتی و قومی نیز قابل تامل است} جهت آغاز و ادامه تنش نیز برخوردار هستند.
- واکنش های داخلی و بین المللی
بروز بحران در ابعاد جدید میان آذربایجان و ارمنستان علاوه بر داخل در سطح بینالمللی نیز واکنشهایی را به دنبال داشته است. حکمت حاجیاف-دستیار رئیسجمهور آذربایجان- بیان کرد: "حمله ارمنستان علیه مواضع آذربایجان در امتداد مرزهای آذربایجان-ارمنستان تجاوز، بکارگیری زور و فتنهانگیزی محسوب میشود".[3] تویوو کلار-نماینده ویژه اتحادیه اروپا در امور قفقاز جنوبی- نیز در این خصوص توئیت کرد:"ما از درگیریها در مرز ارمنستان-آذربایجان نگران هستیم. برای هر دو کشور بسیار مهم است که خویشتندار باشند و از تمام کانالهای ارتباطی به صورت مستقیم و از طریق گروه مینسک بهره ببرند."[4] آنتونیو گوترش-دبیرکل سازمان ملل- نیز نگرانی خود را در این خصوص به مقامات هر دو کشور ابراز کرد و از آنها خواست ضمن پرهیز از هر گونه گفتار تحریکآمیز، هر چه سریعتر به مذاکرات بازگردند.[5]
- پیامدهای تشدید بحران آذری-ارمنی
آتشافروزی در منطقه قفقاز علاوه بر پیامدهای داخلی که منجر به تحولات در باکو {تغییر وزیر خارجه این کشور پس از 25 سال} شد، میتواند بر محیط همسایگی که متشکل از مثلث ایران-روسیه-ترکیه است تاثیر دوچندانی داشته باشد. اما آنچه قابل تامل است تمایز ایران از روسیه و ترکیه به دلایلی است که بدان اشاره خواهد شد:
نخست آنکه قفقاز در عین آنکه خارج نزدیک روسیه محسوب میشود، اما رویکرد روسیه در قبال بحران قرهباغ و تنشهای دو کشور کاملاً واضح و آشکار است و مبتنی بر حمایت از ارمنستان قرار دارد. با شروع تنشهای جدید در مرزهای ارمنستان و آذربایجان، رئیسجمهور روسیه بدون اعلام قبلی و بهطور ناگهانی دستور آغاز رزمایش در مناطق جنوبی و غرب این کشور را برای مشاهده میزان آمادگی نیروهای مسلح روسیه صادر کرد که به نظر میرسد پیام آشکار مسکو در رابطه با تنشهای قفقاز و آمادگی این کشور در دفاع از حیاط خلوت خود باشد.
دوم آنکه ترکیه همچون روسیه موضع مشخصی در بحران قرهباغ نسبت به جمهوری آذربایجان دارد و اخیراً رئیسجمهور این کشور اعلام کرد: "برادران خود در جمهوری آذربایجان را تنها نخواهیم گذاشت". نکته حائز اهمیت در خصوص ترکیه این است که با توجه به درگیری آنکارا در سوریه و لیبی در مقطع فعلی، بعید است که آنکارا عزم جدی برای ورود به بحران جدیدی داشته باشد.
موضوع سوم مربوط به ایران است که پیامدهای منطقهای در شرایط فعلی متوجه او خواهد شد. ماهیت پیچیده ژئوپلیتیک منطقه و همسایگی ایران با دو کشور ارمنستان و آذربایجان از یکسو و برخی ملاحظات سیاسی-اجتماعی از سوی دیگر سبب میشود تا جمهوری اسلامی ایران در قبال تنشهای ارمنی-آذری موضع مشخصی را اتخاذ نکند و تمایلی برای ورود بازیگران فرامنطقه و بینالملل جهت حل بحران نیز نداشته باشد؛ چراکه اغلب حضور بازیگران فرامنطقه در بحرانهای منطقه، جز تشدید دامنه بحرانها نتیجه دیگری به دنبال نخواهد داشت. ایران در خصوص مناقشه قرهباغ همواره تلاش داشته تا طرفین را به آرامش و خویشتنداری و حلوفصل موضوع از مسیر دیپلماسی تشویق نماید و در تنش اخیر نیز رویکرد مشابهی را اتخاذ کرده است که به نظر میرسد با توجه به تنوع قومیتی در داخل کشور از یکسو و تعامل و مناسبات با هر دو کشور از سوی دیگر، رویکرد صحیحی را اتخاذ کرده باشد. گفتنی است که وضعیت فعلی ایران در صحنه بینالملل خصوصاً موضوعات آتی چون پرونده تحریم تسلیحاتی در سازمان ملل و تلاش آمریکا در همراه کردن سایر بازیگران با خود در تمدید تحریمها از یک سو و وضعیت روسیه-ترکیه به ترتیبی که ذکر شد از سوی دیگر سبب میشود تا تهران از ورود به بحرانهای جدید چون تنش در مرزهای ارمنستان-آذربایجان در هر بعد و اندازه پرهیز نماید و همچنان دیپلماسی فعال میانجیگرانه خود را تداوم بخشد، زیرا بحران جدید از توان و تمرکز تهران به دلیل تمرکز بر مسائل بحرانزای داخلی(خصوصاً مسائل قومیتی)در موضوعات بینالمللی خواهد کاست ضمن اینکه هزینه پیامدهای منطقه نیز بر عهده این بازیگر خواهد بود.
در یک نگاه کلی میتوان گفت که بحران آذربایجان-ارمنستان دچار روند فرسایشی شده است و با تحرکات هر یک از طرفین میتواند به تنشی حتی در ابعادی جدید مانند آنچه اخیراً شاهد بودیم، تبدیل شود. اما آنچه در این خصوص حائز اهمیت جلوه میکند این است که تاکنون ابعاد این تنشها از بعد داخلی و منطقه فراتر نرفته است که دلیل آن علاوه بر عدم توانایی دو کشور جهت ورورد به بحرانی گسترده به حضور بازیگرانی چون روسیه، ترکیه، ایران و گروه نظارتی مینسک بازمیگردد که تلاش میکنند بحران را درون منطقه مدیریت نمایند و مانع از سرریز تبعات و پیامدهای آن در حوزههایی چون مهاجرت، انرژی و ... به کشور خود شوند.
نظر شما