راهبرد مهار ترامپ
راهبرد مهار ترامپ
سطح تنش میان ایران و آمریکا به مرحله حساس و تعیین کننده رسیده است. ترامپ با حرکت جنایتکارانه در فرودگاه بغداد نشان داد که برای هر گونه سناریویی آماده است. به شهادت رساندن سردار سلیمانی با دستور ترامپ نشان از اوج دشمنی و خصومت آمریکا نسبت به ایران دارد. سردار سلیمانی فرمانده نیروی قدس سپاه در یک شرایط غیر جنگی از سوی پهپادهای آمریکایی هدف قرار گرفت. اهمیت این موضوع از آن جهت است که بعضا شروع جنگ ها در تاریخ روابط بین الملل با ترورها فرماندهان و شخصیت های سیاسی و نظامی آغاز شده است. هیچ توجیه حقوقی و منطقی پشت این ترورها نیست. در حقوق بین الملل به این دست اقدام ها، جنایت علیه بشریت نام می نهند. جنایتی که قابل پیگیری در محافل حقوق بین الملل مثل دیوان بین المللی کیفری است.
پرسش مهم این است که در شرایط کنونی چه راهبرد و مکانیسمی باید در مواجهه با ترامپ در پیش گرفت و سمت و سوی بحران را به سمتی که متضمن تامین منافع ترامپ نباشد، سوق دهیم و مهم تر از همه به حراست از منافع و امنیت ملی بپردازیم. پیش از پرسش به این طیف از سوالات باید نخست انگیزه و اهداف ترامپ را از این حرکت غیر انسانی تجزیه و تحلیل کرد و در مرحله بعدی استراتژی های لازم را برای خنثی سازی نقشه های دشمن اتخاذ نمود. در طی سه سال اخیر ترامپ رفتارهای خارج از عرف و قاعده بین المللی زیادی در سطوح مختلف داشته است. این رفتارها بیشتر در بعد تجاری و اقتصادی نمود داشت. همه تحلیل گران در روابط بین الملل ترامپ را فردی تاجر مسلک که روحیه نظامی گری و جنگ افروزی ندارد؛ می شناسند و اجماعی قابل قبول هم میان سیاسیون بر این وجهه از رفتار ترامپ وجود دارد. اما چه شد که ترامپ تصمیم به ترور سردار مقاومت گرفت؟ به نظر می رسد رئیس جمهوری آمریکا با عطف به انتخابات 2020 و، مهم تر از تهدید شمشیر داموکلوسی که از سوی سنای آمریکا و دموکرات ها در مساله استیضاح بر سرش در حال فرود آمدن است؛ تصمیم به یک چنین اقدام جنایتکارانه گرفت. ایده ای است که می گوید دیکتاتورها برای خلاصی از شر بحران های داخلی به سمت جنگ و ماجراجویی های نظامی روی می آورند. وضعیت ترامپ بی شباهت به مدل ترسیمی این ایده نیست. بحران نارکارمدی و فقدان مشروعیت از هر سو ترامپ را در ساختار قدرت آمریکا احاطه کرده است. مساله استیضاح که از سوی مجلس نمایندگان آغاز شده، اکنون در سنا قرار دارد و قرار بر محاکمه ترامپ است. این وضعیت برای رئیس جمهوری پر مدعایی مثل ترامپ که باور به باخت را ندارد، قابل قبول نیست و بسیار وی را آزار می دهد.
به خصوص اینکه زمان به سمت برگزاری انتخابات در آمریکا پیش می رود. ترامپ به کل گیج و سردگم شده است. از یکسو نگران استیضاح و تعلیق ریاست جمهوری اش است و از طرف دیگر انتخابات 2020 در حال نزدیک شدن است و ترامپ درگیر حواشی استیضاح خودش است و انرژی و توانی برای حضور جدی تر در دور دوم انتخابات ندارد. از این رو ترامپ در یک وضعیت فشار و اضطرار قرار گرفته است. به لحاظ روانشناختی انسانی که در وضعیت انومی و غیر طبیعی به سر برد، انتظار رفتارهای انفجاری و غافلگیرانه از آن فرد بسیار بالاست. تصمیم به ترور حاج قاسم با توچه به بزرگی و وزن تاثیرگذارش در سطح خاورمیانه به نوعی می تواند هم توجهات در داخل آمریکا را به خارج منحرف کند و هم فشار و اضطرار روانی را از دوش ترامپ حداقل در یک بازه زمانی کوتاه مدت بردارد. بی دلیل نیست که امروز اهم تمرکز و تصمیم گیری ها در کنگره آمریکا به نگرانی از افزایش منازعه در خاورمیانه و جنگ احتمالی ایران و آمریکا معطوف شده است. در روز پنچ شنبه مجلس نمایندگان طرحی با اکثریت آراء مبنی بر محدودیت مجوز کاخ سفید در اعلام جنگ به تصویب رساندند. این طرح به احتمال بسیار در سنای آمریکا به خاطر قلت حضور حزب دموکرات رای نخواهد آورد و تبدیل به مصوبه و قانون نخواهد شد، اما ترامپ از اینکه امروز دستور کار دموکرات ها از استیضاح به مساله جنگ احتمالی ایران و امریکا تغییر یافته، به عنوان یک پیروزی استفاده خواهد کرد. البته فضای تحولات چه در منطقه خاورمیانه و چه در خود آمریکا به سمتی در حال حرکت است که اجازه موج سواری به ترامپ را نخواهد داد. نخست اینکه بسیاری از جمهوری خواهان با طرح دموکرات ها در خصوص محدودیت قدرت کاخ سفید در اعلام جنگ موافق هستند و مهم تر از آن اظهارات اخیر مارک اسپر وزیر دفاع آمریکا مبنی بر اینکه شواهدی در دست نیست که نشان دهد نیروهای ایرانی قصد حمله به چهار سفارتخانه آمریکا را داشته اند. اظهارات اسپر می تواند فضای سیاسی در آمریکا را چه از ناحیه افکار عمومی و چه از ناحیه قانونگذاران علیه ترامپ سازد. بی جهت نیست که هم اکنون موج انتقادها نسبت به ترامپ نسبت به رفتار غیر انسانی اش که احتمال منازعه مستقیم را میان ایران و آمریکا افزایش داده بود؛ در کنگره و فضای رسانه ای آمریکا بالاست.
در چنین شرایطی دیپلماسی هوشمندانه جمهوری اسلامی ایران می تواند فضای کنشگری ترامپ را محدود تر نیز سازد. پیگیری شهادت سردار سلیمانی در شورای امنیت سازمان ملل و متعاقبا دیوان بین المللی کیفری از جمله راهکارهای پیشروی ایران است. مطابق قانون دیوان، کشوری حق پیگیری کیفری دارد که یا به اساسنامه دیوان پیوسته باشد یا مصوبه شورای امنیت را به همراه داشته باشد. از آنجا که آمریکا عضو دیوان نیست، تنها راهکار مطرح شدن این موضوع در شورای امنیت است. با توجه به محکومیت جهانی به خصوص از سوی قدرت های بزرگ مثل چین، روسیه، طرح این جنایت در شورای امنیت، می تواند وجهه ترامپ را نزد افکار عمومی آمریکا خدشه دار سازد. نفس طرح موضوع در شورای امنیت و متعاقبا در دیوان کیفری بین المللی، حداقل تاثیرش تصویر سازی درست از اقدام جنایتکارانه ترامپ در سطح جهانی خواهد بود. همراستا با این راهبرد، در سطح منطقه باید سطح بازدارندگی مان را در برابر آمریکا ارتقا دهیم تا از امکان حملات غافلگیرانه در امان باشیم. تقویت همگرایی با کشورهای منطقه و ایجاد یک شبکه جدید همکاری می تواند زمینه ساز تضعیف حضور و نفوذ آمریکا گردد. در این راستا اقدام پارلمان عراق در رای به خروج نیروهای حاضر آمریکایی در عراق، گامی استراتژیک در تضعیف نفوذ منطقه ای آمریکاست. ایران باید به همراه سایر متحدان خود از جمله روسیه یاریگر دولت عراق در تقویت نیروهای دفاعی و امنیتی باشند تا بهانه مبارزه با داعش و تکفیری ها از سوی نیروی ائتلاف ضد داعش گرفته شود.
نظر شما