ارزیابی انتقادی نسخه اروپایی چندجانبه‌گرایی


مقدمه

درحال‌حاضر، نظم چندجانبه‌گرا درحال دگردیسی یا پوست‌اندازی است و برخی کشورها در جهان با تشخیص اینکه چندجانبه‌گرایی مناسب‌ترین سیستم برای پاسداشت منافع آنها، به‌ویژه در حوزه‌های رفاه، امنیت، شکوفایی، و حفاظت از محیط‌زیست است، تلاش‌های جمعی و نهادی را برای حفظ چند‌جانبه‌گرایی ترتیب می‌دهند. در مرحله اول، نوع نگاه این کشورها به اهمیت چندجانبه‌گرایی و وجود نگرانی‌های مشترک از چگونگی حل مسائل جهانی نقطه اشتراک آنهاست. این کشورها با توجه به مخالفت‌هایی که در سطح بین‌الملل به‌خصوص ازسوی آمریکا و رژیم صهیونیستی با چندجانبه‌گرایی می‌بینند، اهمیت آن را در دستورِ کار ملی خود تعریف کرده و سه اولویت مهم «تجارت، نظارت بر سلاح‌های متعارف، و تغییرات آب‌و‌هوایی» را برای همکاری‌های «ابتدایی» مشترک در سطح بین‌المللی درنظر گرفته‌اند.

در این مقاله، ضمن ارزیابی ریشه‌های نقد چندجانبه‌گرایی نهادی ازسوی کشورهای مختلف، اهمیت تحول و درعین‌حال، حفظ نظام چندجانبه‌گرا از منظر اروپایی تشریح می‌شود؛ اهمیتی که با توجه به سه مسئله مهم تجارت، نظارت بر سلاح‌های متعارف و تغییرات آب‌وهوایی درنظر گرفته شده است.

 

 
 

 

چرایی افول چندجانبه‌گرایی

با افول نظم بین‌المللی لیبرال، سازمان‌ها و رژیم‌های بین‌المللی قانون‌مدار که موظف‌اند تعاملات دولت‌ها را در مقیاس جهانی یا منطقه‌ای سازمان‌دهی کنند جایگاه گذشته خود را ازدست داده‌اند. با توجه ‌به ‌اینکه بازیگران کلیدی مانند آمریکا و چین هر روز آشکارتر از قبل، این نهادها و رژیم‌های بین‌المللی را زیر‌سؤال می‌برند، این ترس وجود دارد که بار دیگر آینده روابط‌ بین‌الملل براساس حکمرانی قوی‌ترین تعیین شود و این به‌معنای بازگشت دوباره «قُلدرمآبی» در سطح بین‌الملل و بروز آشکار ظلم و ستمی است که هیچ اعتراض مؤثری به آن نمی‌توان کرد؛ درنتیجه، تمامی تلاش‌های بین‌المللی‌ای که تا به ‌امروز برای شنیده شدن صدای اقلیت‌ها محقق شده است نیز ازبین خواهد رفت. بنابراین، پیش ‌از ‌آنکه این مسئله به واقعیت تعیین‌کننده عرصه بین‌الملل تبدیل شود، دولت‌ها باید بکوشند با تعهد به چندجانبه‌گرایی، از این رویکرد حمایت کنند.

شاخص‌های افول چندجانبه‌گرایی بسیارند: اگرچه نمی‌توان منکر نقش شورای امنیت سازمان ملل متحد در حفظ نظم و امنیت بین‌المللی شد، این شورا در بسیاری از موارد ناکارآمد بوده است؛ نهادهای بین‌المللی، حتی آن‌ دسته ‌از گروه‌هایی که از کشورهایی با ذهنیت مشابه تشکیل شده‌اند، مانند گروه هفت نیز دیگر نمی‌توانند در نشست‌های خود به بیانیه‌ پایانیِ مورد توافق همگانی برسند؛ توافقات بین‌المللی مانند قرارداد آب‌و‌هوایی پاریس 2015 و برجام ازسوی برخی بازیگران رد شده‌اند؛ برخی کشورها کارکرد نهادهای چندجانبه‌گرا مانند سازمان تجارت جهانی را با سیاست‌های تجاری جدید یک‌جانبه‌گرایانه به‌چالش کشیده‌اند و این فهرست می‌تواند همچنان ادامه داشته باشد.

از دید اروپایی‌ها، دو علت مهم برای افول چندجانبه‌گرایی می‌توان برشمرد: نخست اینکه، نظام‌های بین‌المللی چندقطبی‌ای که ‌از نظمِ پس‌از جنگ جهانی دوم حاصل شده‌اند به‌شدت قدیمی، بی‌کفایت و مستلزم نوسازی هستند؛ و دوم، آمریکا دیگر ضامن نظم پس‌ از جنگ جهانی دوم نیست و به‌جای‌ آن، دولت کنونیِ این کشور فعالانه می‌کوشد آن را ازمیان بردارد. درمقابل، از نظر بسیاری از کشورهای غیراروپایی، قوانین بین‌المللی در نبودِ آنها تنظیم شده‌اند و چندجانبه‌گرایی برمبنای این قوانین، منافع آنها را تضمین نمی‌کند. این کشورها یا درحال جدال با نفس چندجانبه‌گرایی هستند؛ یعنی قواعد حاکم‌بر چندجانبه‌گرایی فعلی در نظام بین‌الملل را نمی‌پذیرند، یا با نوع آن مشکل دارند و در برخی سیستم‌هایی که چندجانبه‌گرایی را به آنها تحمیل می‌کنند برای حفظ منافع خود در جدال‌اند.

از جنبه دیگر، مسئله افول چندجانبه‌گرایی مسئله‌ای با بار روانی به‌نظر می‌رسد؛ به‌این‌معناکه با گسترش جهانی‌سازی، کشورها حاکمیت ملی خود را در برخی چهارچوب‌های چندجانبه‌گرایی زیرسؤال‌رفته می‌بینند، درحالی‌که در نظام چندجانبه‌گرا تنفس می‌کنند. در دو مورد باید حق را به آنها داد: نخست، زمانی‌که سازمان ثالثی مثل سازمان ملل، سازمان‌های تبعه‌ای مانند شورای امنیت دارد که تبعیضی بزرگ برای اعضا و سایرین قائل است؛ دوم اینکه، آن ‌دسته ‌از سازمان‌ها، توافقات، و پیمان‌های بین‌المللی‌ای که نتوانسته‌اند اهداف خود را محقق کنند و به ظهور سازمان‌ها، توافقات، و پیمان‌های موازی دامن زده‌اند موجب شده‌اند کشورها در اهمیت حضور در این سازمان‌ها، توافقات، و پیمان‌ها تردید داشته باشند و حتی با توجه ‌به ناتوانی در شناخت یا مقایسه اهمیت روابط دوجانبه یا چندجانبه با دیگر کشورهایی که با آنها در یک سازمان، توافق، و پیمان هستند، الزامات خود را به‌شکل ناقص و فرسایشی انجام دهند؛ برای مثال، کشور لهستان که روسیه را تهدید ملی خود درنظر می‌گیرد به‌سختی می‌تواند تعادلی میان چندجانبه‌گرایی در چهارچوب اتحادیه اروپا (که مایل است در برخی موارد با روسیه همکاری چندجانبه داشته باشد) و چندجانبه‌گرایی در چهارچوب ناتو (بیشتر با تکیه بر اهمیت روابط دوجانبه با آمریکا) برقرار کند.

 

اهمیت طرح حفظ چندجانبه‌گرایی

در ابتدا به‌نظر ‌می‌رسد این پرسش که «آیا کشوری مایل است نظم چندجانبه‌گرا حفظ شود یا خیر؟» به جایگاه و دریافت آن کشور از موقعیت بین‌المللی‌اش مرتبط است. بااین‌حال، از زمانی‌که با روی‌کار آمدن ترامپ، آمریکا هستی خود را در نقش «قلدر بین‌الملل» و «ملت یک‌جانبه‌گرا» تعیین کرد ثابت شد که برای دیگر کشورها چندجانبه‌گرایی اهمیتی دوچندان یافته است. بی‌تردید، کشورهای عضو اتحادیه اروپا ‌ازجمله دولت‌هایی هستند که چندجانبه‌گرایی را محور اصلی سیستم ارزشی اروپایی در دوره پس‌ از جنگ جهانی دوم می‌دانند؛ علاوه‌براین، کشورهایی در نظام بین‌الملل هستند که هنوز ‌باور دارند نظم بین‌الملل باید مبتنی‌بر قانون بین‌الملل و مذاکرات صلح‌آمیز و نه براساس برتری قوی‌ترین کشورها باشد. حتی برخی از کشورهای مخالف نظم لیبرال مانند چین نشان داده‌اند که حامی چندجانبه‌گرایی هستند. علاوه‌بر یکایک کشورهایی که چندجانبه‌گرایی را امیدی برای رسیدن به رفاه، امنیت، و شکوفایی خود می‌دانند، برخی‌ از مجموعه‌های بین‌المللی نیز چندجانبه‌گرایی را یکی از نیازها و منافع ملی درنظر می‌گیرند.

با وجود تاریکی فضای پیشِ ‌رو، هنوز نوعی چندجانبه‌گرایی کارآمد در برخی از نهادهای با اعضای محدود و با کارویژه‌های کوتاه‌مدت دیده می‌شود. زمانی‌ که کشورها عضو این مشارکت‌های بین‌المللی هستند هنوز چندجانبه‌گرایی کارآمد را یکی از راه‌های حفظ منافع کلیدی خود می‌دانند؛ برای مثال، اتحادیه اروپا حتی‌ اگر در نقش یک کل منسجم وارد عمل شود، در بسیاری از موارد ازجمله جنگ تجاری بین چین و آمریکا به‌تنهایی نمی‌تواند بر این معضل که منافعش را به‌چالش می‌کشد چیره شود و نیازمند یافتن هم‌پیمانانی در سطح بین‌الملل است؛ درنتیجه، در تحریم علیه ایران و مسئله فراسرزمینی بودن قوانین آمریکا از مسئله موجود برای خود فرصتی در راستای چندجانبه‌گرایی می‌سازد.

در مقام ناظر این جریان باید درنظر داشت که «طرح» حفظ چندجانبه‌گرایی به‌معنای احیاء مُرده نیست، بلکه فقط درمان و ترمیم نوعی بیماری در سطح بین‌المللی یا مجموعه ملل است که مرحله خودترمیم‌گری پیشین را ازدست داده و نتوانسته است «دیکوتومی»[1]‌های موجود، پیش‌فرض‌های اشتباه و سیستم‌های ناکارآمد را در خود هضم کند. بااین‌حال، اگرچه این امید وجود دارد که چندجانبه‌گرایی به‌صرف ماهیتش باقی بماند، از دید تمامی حامیان آن، این امر فقط زمانی ممکن است که «عملیاتی» برای نجات اندیشیده شود. به‌عبارت‌بهتر، رها کردن جریان فرسایش چندجانبه‌گرایی به‌حال خود، در سال‌های آتی موجب بروز بی‌ثباتی ژرف در سطح بین‌الملل و موضوعات مختلف خواهد شد؛ ازجمله: در تجارت جهانی، با توجه به افزایش اقدامات حمایت‌گرایانه و وجود قوانین تجاری منسوخ و به‌روزرسانی‌نشده است؛ در امنیت، با توجه به افزایش درگیری‌های نظامی ناشی از رقابت تسلیحاتی شدید و خطر افزایش تصادفی سطوح درگیری در نبودِ شفافیت و مجراهایی برای ارتباط در زمان بحران است؛ و در محیط ‌زیست و اکوسیستم نیز به‌سبب گرمایش جهانی ناشی ‌از نبودِ اقداماتی جمعی برای کربن‌زدایی از اقتصاد است. این موارد فقط برخی از مثال‌هایی هستند که می‌توانند فضایی را برای کشورهای علاقه‌مند به‌وجود آورند که چندجانبه‌گرایی را حفظ کنند و نجات دهند و در مرحله عمل لازم است هر کشور با درنظر گرفتن منافع ملی خود در چندجانبه‌گرایی، به برنامه‌ای برای برقراری روابط در چهارچوب چندجانبه بیندیشد.

 

الزامات حفظ و بهبود زیست چندجانبه‌گرایانه

چندجانبه‌گرایی مفهومی دیپلماتیک است که به همکاری میان چند کشور اشاره دارد. باراک اوباما، چندجانبه‌گرایی را به‌عنوان عنصر اساسی سیاست خارجی دولت خود مطرح کرد. درحال‌حاضر، مکرون، رئیس‌جمهور فرانسه نیز حامی این دیدگاه است. چندجانبه‌گرایی در روابط بین‌الملل به‌معنای نوعی هم‌پیمانی (در سطوح مختلف) بین چند کشور است که هدف مشترکی را دنبال می‌کنند.

نخست، باید پذیرفت در پیرامون امنیتیِ پیچیده فعلی که هر کشوری درگیر چالش‌های فراملی است، هیچ دولتی به‌تنهایی نمی‌تواند از عهده رفع مشکلات برآید و همکاری چند‌جانبه‌گرایانه مسئله‌ای اساسی است. بااین‌حال، ازآنجاکه چندجانبه‌گرایی خود با بحرانی جدی مواجه است و کشورها با نگرش کوتاه‌مدت و نه بینش طولانی‌مدت تصور می‌کنند اقدامات یک‌جانبه‌گرایانه منافع ملی آنها را تأمین خواهد کرد، فقط چندجانبه‌گرایی «کارآمد» می‌تواند ابزار مهمی در حل چالش‌های امروز باشد.

دوم، باید چندجانبه‌گرایی نتیجه‌مندی را انتظار داشت. مجمع‌های وقت‌گیر و بحث‌های فرسایشی به‌معنای چندجانبه‌گرایی نیست. دلیل اصلی تفوق یک‌جانبه‌گرایی و تمرکز بر ملی‌گرایی بروز بی‌اعتمادی در سازمان‌های بین‌المللی و منطقه‌ای، هم درخصوص اعضا و هم درخصوص آن نهاد است. نظم چندجانبه‌گرا که پیش‌ از این، صلح و پیشرفت را برای بشر به‌ارمغان آورده بود، اکنون مورد حمله پوپولیسم، تشنگی قدرت، فراموشی مشترک، و بدگمانی به نظام‌های یکپارچه قرار گرفته است؛ درنتیجه، چندجانبه‌گرایی کارآمد آن رویکردی است که بتواند به‌شکلی مؤثر همکاری بین دولت‌ها را برای حل مشکلات امروز و فردا تضمین کند و در سازمان‌های بین‌المللی فضای اعتماد را به‌وجود آورد. درک مفهوم چندجانبه‌گرایی به انتظارات از آن شکل خواهد داد و به‌تدریج موجب تقویت آن خواهد شد.

سوم، باید درک درستی از چندجانبه‌گرایی گسترش یابد. منظور از چندجانبه‌گرایی، گردهمایی آراء یکسان بر سر میز مذاکره نیست. هر کرسی نمایندۀ یک رأی، یک دیدگاه، و مجموعه‌ای از منافع مشخص است؛ برای مثال، با اینکه چندجانبه‌گرایی مفهوم بسیار ارزشمندی بوده و مورد حمایت اتحادیه اروپا قرار داشته است، در سال‌های اخیر، به تعارضات بسیاری بین اعضای اتحادیه دامن زده که علت اصلی آن احساس شنیده نشدن صدای ضعیف‌تر است. علاوه‌براین، ازآنجاکه چندجانبه‌گرایی بارها دستاویز سیاست‌های آمریکا، چین و روسیه قرار گرفته است، کشورها باید درمورد شناسایی و تشخیص تفاوت‌های بین «چندجانبه‌گرایی» و «دنباله‌روی» حساس باشند. در این ‌مورد، مثال اتحادیه اروپا روشنگر است که در بسیاری موارد چندجانبه‌گرایی در زمان کار با آمریکا، روسیه و چین، ازسوی برخی اعضای اتحادیه دنباله‌رویِ کورکورانه شناخته شده و به تفرقه میان آنها انجامیده است.

درحال‌حاضر، کشورهای عضو اتحادیه اروپا درصددند با تعریف سیستمی جدید، به خود فرصتی برای خلق نظمی جدید بدهند که به آنها برای رسیدن به نیازهای راهبردی‌شان کمک خواهد کرد. همان‌طور که در بالا اشاره شد، برای اتخاذ رویکرد چندجانبه‌گرا، هر کشور باید با روشن کردن منافع ملی‌اش دستورِ کاری را برای خود تعریف کند و سپس با به‌‌جریان انداختن ارتباطات گسترده، و با به اشتراک گذاشتن اهداف خود در سطح بین‌المللی، کشورهایی علاقه‌مند به همکاری بیابد. با توجه به این مهم، نمونه دستورِ کار فرانسه و آلمان، در نقش رهبران اتحادیه اروپا، در حوزه حفظ چندجانبه‌گرایی که بر سه موضوع جهانشمول «تجارت جهانی، کنترل تسلیحات متعارف، و مبارزه با بحران محیط ‌زیست» تمرکز دارد، علاوه‌بر نشان دادن ذهنیت آنها درمورد حفظ چندجانبه‌گرایی و معرفی چندجانبه‌گرایی کارآمد یا کاربردی، به بررسی انتقادی ازسوی دیگر کشورها در نظام بین‌الملل نیاز دارد.

 

نتیجه‌گیری

امروز کشورهای رویارو با چالش‌های فراملی، نیازمند چندجانبه‌گرایی برای رفع مشکلات خود هستند. چندجانبه‌گرایی به کشورها اجازه می‌دهد علاوه‌بر شنیده شدن، در نهادهایی مشارکت داشته باشند که بودجه‌شان را از چند حکومت دریافت، و آن را در طرح‌هایی در کشورهای متعدد هزینه می‌کنند. بنابراین، حفظ چندجانبه‌گرایی بسیار مهم است. این امر شامل ابعاد مختلفی است که همه این ابعاد فقط با قرار گرفتن مسئله چندجانبه‌گرایی به‌عنوان رویکرد دولت‌ها در سطح ملی آغاز خواهند شد.

در مرحله پیشرفته، کشورهای خواستار حفظ چندجانبه‌گرایی با پیچیدگی‌هایی روبه‌رو هستند که نیازمند سه اقدام عملیاتی «حل تعارضات منافع بین خود درمورد چندجانبه‌گرایی و جزئیات کار»، «گفتگو با کشورهای اخلال‌گر»، «یافتن شرکایی در نقش پشتیبان نظم چندجانبه‌گرا در خارج ‌از دایره خود و اخلال‌گران» است. این کشورها برای ملموس‌سازی و عملیاتی کردن «حفظ» چندجانبه‌گرایی لازم می‌دانند در گام اول، چند کشور با ذهنیت مشترک (برای مثال: آلمان و فرانسه)، در هر پرونده بین‌المللی برمبنای روش پرونده‌به‌پرونده در مسائل مختلف انتخاب شوند و در ادامه با تعیین دستورِ کار، تعیین اهداف و روش مشخص برای حل آن اقدام کنند.

البته ممکن است این انحراف آسیب‌شناسی شود که «اروپایی‌ها» درک از هدف حفظ چندجانبه‌گرایی در پرونده‌ها را به نفوذ خود در آن پرونده‌ها تنزل داده‌اند؛ بنابراین، برای سایر بازیگران ضروری است این «چهارچوب فعلی» با ادعای «حفظ» چندجانبه‌گرایی را از نزدیک مورد مداقه قرار دهند و بر آن اثرگذار باشند؛ زیرا هدف اصلی چندجانبه‌گرایی، حفظ «صدای» تمامی طرف‌های درگیر است؛ درنتیجه، ضروری است دیگر کشورهایی که مایل‌اند نظم چندجانبه‌گرا حفظ شود، برای خود برنامه اقدام عملی و تحقق همکاری دراین‌راستا را تعیین کنند. با توجه ‌به اولویت‌های ابتدایی سه‌گانه اتحادیه اروپا (تجارت، نظارت بر سلاح‌های متعارف، و تغییرات آب‌و‌هوایی) ایران باید بتواند نقش مهمی در تحقق این اولویت‌ها در جایگاه یکی از کشورهای اثرگذار در غرب آسیا ایفا کند و صدای دیگری را به چهارچوب همکاری بکشاند.

 

 

[1]. Dichotomy: دیکوتومی بیانگر ساختاری است که در آن اجزا به دو بخش تقسیم می‌شوند. این دو بخش در مقابل یکدیگر و درعین‌حال، تکمیل‌کننده یکدیگر نیز هستند.