اجلاس G7؛

بزنگاه تاریخی درپاسخ به یکجانبه‌گرایی آمریکا


اجلاس جی 7 ژوئن 2018 درحالی در کبک کانادا برگزار شد که در آن یک اتفاق تاریخی افتاد و آن اینکه در این اجلاس توافقی درباره مسائل و دستور کارهای آن صورت نگرفت. در نگاه اول زمینه این اتفاق را می‌توان در نارضایتی کشورهای عضو اتحادیه اروپایی و شرکای آمریکا درباره تأثیر تحریم‌های جدید این کشور علیه شرکت‌های اروپایی که به‌دنبال تجارت با ایران هستند و همچنین افزایش تعرفه‌های کمرگی از سوی این کشور بر بعضی کالاهای صادراتی دیگر شرکای حاضر در اجلاس اعلام کرد. اما به نظر نگارنده واقعیت ابعاد دیگری دارد.
به‌نظر می‌رسد نظام بین‌الملل درحال یک دگرگونی است. این ادعا با واقعیت‌های موجود بین‌المللی ازجمله خیزش اقتصادی و به‌دنبال آن طلب زمینه لازم برای ایفای نقش متناسب با آن در جهان غربی و غیرغربی همخوان است. اینکه چین، هند و روسیه ازیک‌سو و اروپا ازسوی‌دیگر، یکه‌تازی آمریکا را در عرصه نهادی و تعیین مقررات بین‌المللی در عرصه سیاسی، امنیتی و اقتصادی نمی‌پذیرند؛ این وضعیت بعد از روی‌کار آمدن ترامپ و اتخاذ سیاست‌های ضدنهادی و مقرراتی وی درقبال چین و اروپا شدت گرفته است.
درگیری‌های جدید اقتصادی چین و اروپا در زمینه تعرفه‌های گمرکی با آمریکا در بعضی کالاهای وارداتی و صادراتی دو طرف نشان می‌دهد ترامپ عزم خود را برای از میان برداشتن آنچه نابرابری در مناسبات بین‌المللی به ضرر آمریکا می‌خواند، جزم کرده است. در واکنش به این وضعیت اما سؤالاتی مطرح می‌شود. اینکه در این وضعیتِ درحال دگرگونی، وعده داده‌شده تغییر توزیع قدرت چه تغییرات عمده‌ای را در ابعاد جهانی، منطقه‌ای و حوزه‌های مختلف سیاسی و امنیتی درپی‌خواهد داشت؟ چه تغییراتی در ائتلاف‌های توازن‌بخش بین‌المللی رخ خواهد داد؟ آیا نهادها و رژیم‌های بین‌المللی به‌کلی دگرگون خواهند شد یا به ‌مانند دهه 1940صرفاً تغییرات جدیدی را در وضع مقررات ساختاری تجربه خواهند کرد؟
از زمان اتحاد آلمان در سال 1989 که جورج بوش پدر در جشن این اتحاد اعلام کرد «آمریکا و آلمان همیشه دوست و متحد بوده‌اند اما امروز شراکت در رهبری را تقسیم می‌کنند»، تازمانی‌که اوباما تا لحظه آخر حضور در کاخ سفید بر رویکرد چندجانبه‌گرایی بین‌المللی برای حل مسائل جهانی تأکید داشت، نوعی خوش‌بینی برای به نتیجه رسیدن روندهای چندجانبه در حل مسائل زیست‌محیطی و اقتصادی بین‌المللی شکل گرفته بود؛ چندجانبه‌گرایی‌ای که برای آمریکا و اروپا بسیار خوب به‌نظر می‌رسید و آینده‌ای روشن را برای این متحدین نوید می‌داد، اما اکنون خوش‌بینی گفته‌شده با بی‌میلی آمریکای ترامپ نسبت به ایفای نقش یک قدرت بین‌المللی نرمال، با تردیدهای زیادی روبه‌رو شده است.
ترامپ با سیاه‌نمایی کامل از نتایج سیاست‌های چندجانبه‌گرایی باراک اوباما در پیگیری مسائلی مانند سیاست‌های نظامی با ناتو، سیاست‌های اقتصادی با چین و اروپا و همچنین سیاست‌های امنیتی با روسیه، ایران و چین، موضع‌گیری‌های تند و سخت‌تری نسبت به مسائل گفته‌شده داشته است. ترامپ با بی‌میلی و فرار از مسئولیت بین‌المللی پیمان‌ها و تعهدات قبلی آمریکا، تلاش می‌کند تا به زعم خود به وضعیت عادلانه‌تری دراین‌زمینه برسد؛ اما گویا دراین‌زمینه به تعبیر استفن والت، منطق رئالیسم را فراموش کرده است؛ منطقی که توضیح می‌دهد هر بازیگری در عرصه بین‌المللی منافعی برای خود متصور است.
ترامپ اما برای رسیدن به وضعیت مطلوب خود نه‌تنها از هیچ تلاشی در عرصه سیاست داخلی آمریکا دریغ نکرده، بلکه هیچ تردیدی برای اتخاذ سیاست‌های متناقض بین‌المللی جهت رسیدن به مقصود خود به راه نداده است؛ برای مثال، وی برای تحت فشار قرار دادن طرف‌های اروپایی در حاشیه اجلاس جی 7، از کنار گذاشتن روسیه از این اجلاس انتقاد می‌کند. این انتقاد با علم به اینکه روسیه به‌دلیل تجاوز به اوکراین از طرف طرف‌های جی 7 کنار گذاشته‌شده درحالی صورت می‌گیرد که هدفی جز فشار به سایر طرف‌های اجلاس برای پذیرفتن محدودیت‌هایش ندارد.
شرایط گفته‌شده فوق باعث واکنش‌های مختلف ‌شد. آلمانی‌ها به‌عنوان پیشگامان اقتصادی اروپا اعلام کردند درمقابل این یکه‌تازی آمریکا می‌ایستند. هایکو ماس، وزیر خارجه آلمان در پاسخ به سیاست ترامپ اعلام کرد: اتحادیه اروپا باید برای تشکیل ائتلاف‌های جدید تلاش کند به‌خصوص تشکیل ائتلاف با آنهایی که می‌خواهند نظم جهانی چندجانبه را حفظ کنند ضروری است. وی دراین‌راستا کشورهایی مانند کانادا و کشورهایی در آفریقا، آمریکای لاتین و آسیا را به‌عنوان شرکای بالقوه برای مهار یکجانبه‌گرایی آمریکا اعلام کرد.
بدون شک ترامپ در این مسیر به‌دلیل وابستگی امنیتی اروپا، هرگز فکر نمی‌کرد که خروج از چند توافق بین‌المللی به‌علاوه فشار به اقتصاد آنها به این امر منجر شود که اروپا به‌دنبال ائتلاف‌سازی بین‌المللی اقتصادی و تعیین طرح‌های مقابله‌ای جدید گمرگی برای پاسخ باشد؛ امری که در آن با توجه به بیانیه پکن و مسکو پیش از اجلاس 2018 شانگهای نشان می‌دهد شرق و غرب برای به نتیجه رسیدن این ائتلاف بسیار به هم نزدیک شده‌اند.
نمونه اخیر رویکرد یکجانبه‌گرایی، در برگزاری اجلاس جی 7 قابل مشاهده بود؛ اجلاسی که ترامپ در مسیر بازگشت زودهنگام از آن اعلام کرد بیانیه پایانی آن را نمی‌پذیرد. در پاسخ، کانادا به‌عنوان میزبان این دوره از اجلاس، بلافاصله واکنش نشان داد و رفتار ترامپ را اهانت‌‎آمیز خواند. جاستین ترودو، نخست‌وزیر کانادا در ادامه وعده داد که از ابتدای ژوئیه 2018 تعرفه‌های جدیدی علیه محصولات آمریکایی وارداتی به کشورش وضع خواهد کرد. از منظر کانادا، منطق پشت وضع تعرفه فولاد و آلومینیوم به این دلیل اهانت‌آمیز است که آمریکا با این کار فعالیت اقتصادی کانادا را «تهدیدی برای امنیت ملی» خود قلمداد کرده است.
نتیجه‌گیری
فرید زکریا پیش از این در ابتدای قرن بیست‌ویک در کتاب «جهان پساآمریکایی» گفته بود: افول قدرت آمریکا در نتایج بحران‌های اقتصادی مختلف، الگوهای مالی و اقتصادی بین‌المللی را تحت تأثیر قرار می‌دهد، اما کسی فکر نمی‌کرد این تأثیر در قالب یکجانبه‌گرایی ضدنهادی خود را نشان دهد. به‌خصوص اینکه پیش از این اوباما رویکرد چندجانبه‌گرایی را در همه ابعاد سیاسی، اقتصادی و امنیتی ـ نظامی آمریکا در پیش گرفته بود. آمریکای ترامپ با اتخاذ رویکرد جدید امیدوار بود با فشار به طرف‌های مختلف معاهدات بین‌المللی و شرکای اقتصادی خود بتواند بخشی از آنها را برای بهبود و ارتقای جایگاه اقتصادی آمریکا همراه کند؛ اما نتایج تاکنون چیز دیگری را نشان داده است. دراین‌راستا، شاید مبارزه با زیاده‌خواهی آمریکا در عرصه سیاسی، امنیتی و اقتصادی زمینه را برای اجماع درباره ضرورت تغییر بعضی از رفتارهای آمریکا در سایر مسائل بین‌المللی ایجاد کند. به‌نظر می‌رسد رویکرد آمریکا در واکنش به خواست دیگر کشورها به‌جای اتخاذ یک رویکرد خصمانه باید معطوف به مصالح و امتیازدهی باشد.