تغییر ژئوپلیتیک خاورمیانه در اثر تحولات خاورمیانه
تغییر ژئوپلیتیک خاورمیانه در اثر تحولات خاورمیانه
چهارشنبه 16 شهریور 1390

در مطالعات منطقهای بسته به نوع منطقه و شدت تحولاتی که منطقه را تحت تأثیر قرار میدهد، احتمال دگرگونی در معادلات سیاسی، استراتژیک و امنیتی وجود دارد. بهعنوان مثال، ممکن است منطقهای بهدلیل موقعیت استراتژیکش در معادلات سیاسی ـ امنیتی یا حساسیت اقتصاد جهانی به آن منطقه و شرایط حاکم بر کشورهای آن منطقه، با کوچکترین تحولی در یکی از کشورهای عضو، تغییرات بزرگی را در ژئوپلیتیک خود تجربه کند و در مقابل، یک منطقه غیرحساس از نظر امنیتی و اقتصادی در نظام بینالملل با از سر گذراندن تحولات بسیار، تغییر ژئوپلیتیکی چندانی را شاهد نباشد.
نوشتار حاضر بررسی تغییرات ژئوپلیتیک خاورمیانه در اثر تحولات اخیر را مدنظر قرار داده است؛ منطقهای که از نظر اقتصادی، بیش از 60 درصد از نفت جهانی را تولید میکند و از نظر امنیتی نیز بحث بنیادگرایی و لاینحلترین مناقشه منطقهای، یعنی فلسطین و اسرائیل را بیش از نیم قرن درون خود جای داده است. بهلحاظ سیاسی طیف متنوعی از نظامهای سیاسی و از نظر فرهنگی، متنوعترین فرهنگها و خردهفرهنگها تشکیل شده است.
شدت تحولات اخیر به اندازهای است که بیش از نیمی از کشورهای منطقه را مستقیم یا غیرمستقیم درگیر نموده است. در این میان، کشورهایی مانند مصر و بحرین جای دارند که اولی از تأثیرگذارترین کشورهای منطقه از نظر فرهنگی بوده، مبدأ بزرگترین گروه اسلامگرا یعنی اخوانالمسلمین است که در بسیاری از کشورهای جهان اسلام شاخههایی دارد، و بحرین کشوری شیعه است که توسط اقلیتی سنی اداره میشود و در مجاورت یکی از مهمترین نقاط استراتژیک منطقه و حتی جهان، یعنی تنگه استراتژیک هرمز قرار گرفته که 40 درصد از نفت جهان از آن عبور میکند.
با عنایت به مطالب فوق، متوجه میشویم که هم منطقه از استعداد بالایی برای تغییر و دگرگونی ژئوپلیتیک برخوردار است و هم شدت تحولات فوقالعاده زیاد و سرنوشتساز است.
اما با وجود احتمال زیاد تغییرات، در سطح منطقه شاهد چه سنخی از دگرگونیها هستیم؟
از مهمترین تغییرات ژئوپلیتیک در خاورمیانه، تغییر در موازنه و بلوکبندی قدرت میباشد. در سالهای اخیر بر خاورمیانه دو بلوک قدرت حاکم بوده است؛ در یک سو، ایران، سوریه، حماس و حزبالله لبنان قرار دارند و در سوی دیگر این معادله قدرت، کشورهای حامی غرب که عبارتند از مصر، عربستان، بحرین، اردن، یمن و کشورهای حاشیه خلیج فارس میباشند.
با توجه به اینکه اکثر کشورهایی که درگیر حرکتهای اعتراضی هستند در حلقه اتحاد با غرب قرار دارند، در صورت به ثمر نشستن جنبشها، احتمال کنارهگیری برخی از این کشورها از بلوک فوق محتمل است. این امر، موازنه قدرت حاکم را دچار تغییر خواهد نمود. اولین پیامد چنین تحولی در سطح منطقه، آسیبپذیری منافع و امنیت ملی اسرائیل در منطقه است. اولین نشانههای چنین تحولی را در ماههای اخیر در بازگشایی گذرگاه رفح و انفجار خطوط انتقال گاز از مصر به سرزمینهای اشغالی شاهد بودیم.
با توجه به ماهیت اسلامی حرکتهای اخیر، از مواردی که پیشامد آن محتمل است، تغییر در نظامهای سیاسی برخی از کشورهای ناآرام است؛ چنین امری در سیاست جهانی، پایههای الگوی حکومتداری اسلامی را مستحکم میکند. گذشته از بازخورد امنیتی که در تغییر موازنه قدرت که از پیش شرح آن ذکر شد، موازنه فرهنگی جهان در حوزه شیوه حکومتداری و فلسفه سیاسی که تا پیش از این بهنفع لیبرال دموکراسی بود را آسیبپذیر خواهد نمود. این جریان، گفتمان جدیدی از نظامهای سیاسی را به انسان عصر پسامدرن عرضه میکند که خواهان ورود اخلاق و معنویت به حوزه سیاست خواهد بود.
از موارد مهمی که منطقه در آینده پیشِ روی خود خواهد دید، ازهمگسیختگی جهان عرب است. به گونهای که در حال حاضر، دیگر با جهان عربِ متحد و یکپارچه در موضعگیریهای منطقهای و بینالمللی روبهرو نیستیم، بلکه با جهانهای عربی مواجهیم که هر یک در سه گروه زیر قرار میگیرند:
شرق عربی (عراق، یمن و کشورهای عربی حوزه خلیج فارس)، مرکز عربی (فلسطین و کشورهای همجوار آن)، و مغرب عربی (کشورهای شمال آفریقا). کارشناسان سیاسی معتقدند این کشورها حتی در گروههای ذکرشده نیز از رویکردهای سیاسی داخلی و بینالمللی متحدالشکلی مانند گذشته برخوردار نخواهند بود.
نظر شما