نگاهی به علل تغییر در بالاترین سطح پنتاگون
نگاهی به علل تغییر در بالاترین سطح پنتاگون
شنبه 30 آذر 1393
وزارت دفاع آمریکا به زودی شاهد تغییر در بالاترین سطح مدیریت خود خواهد بود. با استعفای چاک هیگل از سمت وزیر دفاع که بسیاری از منابع خبری و تحلیلگران آن را استعفایی اجباری و در حقیقت نوعی اخراج محترمانه توصیف کردند، اشتون کارتر معاون وی از سوی باراک اوباما به عنوان وزیر دفاع بعدی معرفی شد. استعفای هیگل اختلافات میان پنتاگون و کاخ سفید را هرچه بیشتر پررنگ کرد. مقامهای بلندپایه پنتاگون همواره از تمایل کاخ سفید برای مدیریت جزییترین مسائل وزارت دفاع و نیز روشن نبودن سیاستهای دفاعی دیکته شده از دفتر اوباما شکایت داشتند. قریب به اتفاق ناظران اوضاع واشینگتن، استعفای ۲۴ نوامبر هیگل را عمدتاً به دلیل اختلاف نظرات بر سر سیاستهای اوباما در عراق و به ویژه سوریه و نحوه عملکرد کاخ سفید در مبارزه با گروه داعش میدانند. بر اساس این گزارشها، هیگل مدافع موضعی مبارزهجویانهتر در مقابل دولت بشار اسد بود.
اوباما با حفظ رابرت گیتس آخرین وزیر دفاع بوش پسر در پنتاگون طی دوره اول ریاست جمهوری خود و انتخاب هیگل، سناتور جمهوریخواه ایالت نبراسکا و کهنه سرباز جنگ ویتنام به عنوان جانشین لئون پانهتا در پنتاگون، خواهان معرفی شدن خود به عنوان قهرمان «فراجناحی» عمل کردن در اداره کشور و تبدیل شدن به یک «لینکلن مدرن» بود. اوباما به ویژه خواستار استفاده از اعتبار هیگل برای اجرای برنامه عقبنشینی نیروهای آمریکایی از افغانستان بود.
در همین حال، به گفته ناظران، بیدستوپایی و کمتر شناخته شدن هیگل به عنوان یک اندیشمند صاحب سبک و سیاق متعلق به خود نیز با آنچه کاخ سفید میخواست، منطبق بود. به گفته آنها، اوباما و حلقه نزدیکان او در کاخ سفید خواستار شنیدن کلمه «بله» و تبعیت کامل از هیگل بودند و فکر میکردند که وی چنین خواهد کرد. اما هیگل، آن وزیر دفاع مطبوع اوباما از آب درنیامد و کاخ سفید به تدریج اعتماد خود را به او برای ایفای نقشش در پنتاگون از دست داد. در ماه اوت گذشته، او در کاخ سفید خشم و غضب برپا کرد و مخالفتش با استراتژی کاخ سفید در رابطه با مبارزه با گروه «دولت اسلامی» به عنوان مخالفت مستقیم با رئیسجمهور تعبیر شد. هیگل در مصاحبههای مطبوعاتی خود به همراه ژنرال مارتین دمپسی رئیس ستاد مشترک نیروهای مسلح در پنتاگون، داعش را «تهدیدی فوری برای یکایک منافع» آمریکا در جهان خواند، درحالیکه مقامهای کاخ سفید این نحوه توصیف را اغراقآمیز خواندند و افزودند که این سخنان به وضعیت کمک نمیکند. این اختلافنظر در شرایطی بروز کرد که کاخ سفید هنوز سرگرم بررسی این موضوع بود که اصولاً تهدید داعش تا چه اندازه میتواند جدی باشد.
اما دلیل مستقیم بر کنار شدن هیگل یادداشت دوصفحهای بود که او در مورد سیاست اوباما در قبال سوریه برای سوزان رایس مشاور امنیت ملی کاخ سفید ارسال کرده بود و مفاد آن طی ماه گذشته فاش شد. در آن هنگام به نظر میرسید که هیگل قصد دارد با خطاب قرار دادن رایس، پیام خود را بهطور غیرمستقیم برای اوباما ارسال کند. از دیدگاه حلقه نزدیکان اوباما، به نظر میرسید که هیگل از حد خود بسیار فراتر رفته و یادداشت تند و تیز او را اقدامی برای به چالش طلبیدن رئیسجمهوری تلقی کردند.
براساس مفاد فاش شده این یادداشت که منعکسکننده سطح بالای اختلافنظرات بود، هیگل دو نگرانی اصلی درباره رویکرد دولت پیرامون اوضاع سوریه داشت. نخست، وی قویاً پافشاری میکرد که آمریکا نیاز دارد موضع خود را در قبال آینده سیاسی بشار اسد روشنتر کند. وی در یادداشت خود از وجود ابهام و نامشخص بودن سیاست کاخ سفید در مورد سوریه و چگونگی تلاش آمریکا برای «ضعیف کردن و نهایتاً انهدام» گروه داعش در عراق و سوریه انتقاد کرده بود.
برپایه این گزارش، هیگل مصرانه از دولت خواسته بود تا بهطور جدی موضوع اتحاد علنی با مخالفان میانهرو اسد را در دستور کار قرار داده و بهطور علنی روشن کند که دولت ایالات متحده بیتردید در پی تغییر حکومت سوریه است. به نوشته هیگل، بدون حرکت در این راستا، مبارزه با داعش در نهایت به نفع دولت بشار اسد تمام شود و همزمان، اقدامی خصمانه علیه منافع حیاتی اعراب سنی که داعش داعیه حکومت و نمایندگی آنها را دارد، به شمار میرود. هیگل علاوهبر این، قویاً خواستار گسترش برنامه تسلیح، آموزش و تأمین مالی مخالفین میانهرو اسد شده بود که همزمان میتوانستند با داعش و «حکومت دیکتاتور» اسد مبارزه کنند. وی در پایان نتیجه گرفت که نبرد بر ضد داعش با وجود یک سیاست گنگ و نامشخص در واشینگتن در قبال حکومت اسد امکانپذیر نیست.
به این ترتیب، هیگل به فهرستی از مقامهای ارشد پیشین پیوست که اخیراً و بهطور آشکار از سیاستها و رویکرد اوباما نسبت به سوریه انتقاد کرده بودند. در میان این مقام ها هیلاری کلینتون وزیر پیشین امور خارجه، دیوید پترائوس رئیس پیشین سازمان سیا، لئون پانهتا و رابرت گیتس، وزرای پیشین دفاع و همچنین فردریک هوف مشاور ویژه سابق در مورد انتقال قدرت در سوریه به چشم میخوردند.
یان برمر «رئیس موسسه پژوهشی بینالمللی اوراسیا» با مؤثر دانستن دخالتهای کاخ سفید در حیطه کاری هیگل و ناچار کردن وی به استعفاء معتقد است که کنارهگیری وزیر دفاع تأثیر عمدهای بر رویکرد ایالات متحده نسبت به خاورمیانه نخواهد داشت، زیرا آنچه که در سوریه و عراق روی میدهد، جنبه سیاسی دارد نه نظامی. به عقیده برمر، کاخ سفید خواهان وزیر دفاعی است که کاملاً از سیاستهای دیکته شده از سوی خود تبعیت کند. با این وجود، برمر خاطرنشان کرد که کنار رفتن هیگل اما بر یک موضوع ابتکاری ارائه شده توسط دولت اوباما تأثیر میگذارد. به گفته این تحلیلگر، هیگل اخیراً به چهرهای کلیدی در تلاش برای اجرای برنامه اوباما به منظور رویکرد دفاعی ـ امنیتی به منطقه آسیا و اقیانوس آرام تبدیل شده بود. اکنون سیاست اوباما در آسیا میتواند دچار مشکل میشود، منطقهای که دولت آمریکا خواهان ایفای نقش بزرگتری در آن است. هیگل در اجرایی کردن این سیاست بهویژه در ارتباط با ژاپن موفق بود. وی همچنین به ایجاد روابط دفاعی میان آمریکا و هند کمک کرد. اگر جانشین هیگل دارای توجه ویژه به خاورمیانه باشد، کاخ سفید ناچار خواهد بود تا برای پر کردن این شکاف راهی پیدا کند.
اشتون کارتر جانشین ۶۰ ساله هیگل از ماه فوریه آینده بهطور رسمی سکاندار وزارت دفاع آمریکا میشود. او دارای مدرک کارشناسی فیزیک از دانشگاه «ییل» و دکترای فیزیک نظری از دانشگاه «آکسفورد» و همچنین کارشناسی در رشته تاریخ قرون وسطی از دانشگاه ییل است. کارتر مدتی را به عنوان پژوهشگر در آزمایشگاههای «لینکلن» و «دراپر» متعلق به «مؤسسه تکنولوژی ماساچوست» (MIT) فعالیت کرد و برای مدت زمان طولانی عضو هیئت علمی دانشگاه هاروارد بوده و از پاییز امسال نیز به تدریس در دانشگاه «استانفورد» پرداخته بود.
کارتر نخستین وزیر دفاع آمریکا به شمار میآید که متعلق به نسل جنگ ویتنام نیست. او در نیروهای مسلح خدمت نکرده و در سال ۱۹۸۱ به عنوان تحلیلگر به استخدام پنتاگون درآمد و کار خود را در زمینههای برنامه دفاع موشکی، زرادخانه هستهای و تدوین برنامههایی برای تضمین تداوم فعالیت دولت در هنگام وقوع جنگ هستهای آغاز کرد. وی یکی از کارشناسان برجسته سامانههای پیشرفته تسلیحاتی در پنتاگون محسوب میشود. کارتر از اکتبر ۲۰۱۱ تا دسامبر ۲۰۱۳، مسئول خرید فناوری و تسلیحات شامل سامانهها، خدمات، تجهیزات، پایگاهها و زیرساختها، انرژی و محیطهای سکونتی، و نیز معاونت در امور آموزش، فناوری و لجستیک با بیش از ۵۰ میلیارد دلار بودجه سالانه برای امور تحقیق و توسعه (R&D) بود. کارتر نقش مهمی در ارسال خودروهای مقاوم در برابر انفجار مین و بمبهای کنار جادهای به عراق افغانستان و همچنین تشکیل فرماندهی سایبری ایالات متحده و تعیین موضوع امنیت سایبری به عنوان یکی از اولویتهای امنیت ملی ایفا کرد. کارتر در پنتاگون بیشتر به عنوان یک «فنسالار» برجسته شناخته میشود تا یک «رهبر زمان جنگ». اوباما او را صاحب یک دیدگاه استراتژیک آمیخته با دانش فنی بسیار توصیف کرد. جوزف نای نیز در مورد وی گفت: «مهارت خاص کارتر به وی توانایی ترکیب اطلاعات فنی و علمی با مسائل دفاعی به همراه دیدگاهی سیاسی که همزمان از معلومات تاریخی بهره میگیرد را میدهد». استفان بیدل استاد دانشگاه جورج واشینگتن و از همکاران کارتر در دانشگاه هاروارد در مورد گفت: «کارتر سالها در مشاغل ارشد پنتاگون تجربه دارد و مشکل بتوان تصور کرد که بتوان شخصی بهتر از او را برای وزارت دفاع انتخاب کرد. او به طور گسترده در میان کارکنان نظامی و غیرنظامی پنتاگون مورد احترام بوده، و یک مدیر توانا و باتجربه و بسیار باهوش است».
کارتر به همراه ویلیام پری وزیر دفاع در دولت بیل کلینتون در ژانویه ۲۰۰۶ در مقالهای مشترک که در روزنامه واشنگتن پست به انتشار رسید، خواستار حمله هوایی پیشگیرانه دولت بوش به کره شمالی به منظور جلوگیری از پرتابهای آزمایشی موشکهای بالستیک سه مرحلهای «تایپودونگ ـ ۲» با توانایی حمل کلاهک هستهای شده بودند. پری درباره کارتر گفته است: «نمیتوانم او را یک «باز» توصیف کنم، اما او خوب میداند که چگونه میتوان از قدرت آمریکا استفاده کرد و در هنگام مقتضی او از بکارگرفتن آن استقبال میکند. وی به خوبی ریسکهای گزینههای مختلف را میشناسد».
با این وجود، مقامهای ارشد دولتی و تحلیلگران عقیده دارند که کارتر کار سختی را در پیش دارد و ممکن است روابط وی با کاخ سفید نیز چندان راحت نباشد. او باید بتواند هم نظر نظامیان پنتاگون و هم نظر سیاستمداران کاخ سفید را تأمین کند. آنها اظهار میکنند که با وجود روابط پرتنش میان این دو نهاد، بعید است که حتی با آمدن چهره جدیدی مانند کارتر در رأس وزارت دفاع، تغییر چندانی در وضعیت رخ دهد. در حالیکه کارتر جنگ با داعش در عراق و سوریه را به ارث میبرد و شماری از کارشناسان وی را به تمرکز بیشتر بر بحران مذکور و نیز خروج از افغانستان فرامیخوانند، گروهی دیگر ارزیابی میکنند که با وجود هر نوع تفکر کارتر پیرامون سوریه، روشن نیست که وی به چه میزان میتواند در این مورد تأثیرگذار باشد. شماری از مقامات پیشین پنتاگون اظهار میکنند که درگیری نظامی با داعش بهطور مؤثری به وسیله فرماندهان نظامی در منطقه مدیریت میشود و بهتر است کارتر تلاش خود را بر موضوعاتی مانند بودجه و منابع معطوف کند. گذشته از این، پرداخت حقوق و خدمات بهتر به نظامیان بازنشسته، خدمات درمانی بهتر به مجروحان و معلولان جنگی، موضوع بحثبرانگیز بکارگیری زنان در واحدهای رزمی، نگرانی پنتاگون از بحران بودجه و کاهش مخارج دفاعی، ادامه دخالتهای روسیه در اوکراین، تنش بر سر تعطیلی بازداشتگاه گوانتانامو در میان مقامهای دولتی، از دیگر چالشهای پیش روی کارتر خواهد بود.
نظر شما