اهداف و تاکتیک‌های غرب در تقابل با حزب‌الله


حزب‌الله بعد از چهار دهه حضور در عرصه‌های سیاسی و امنیتی لبنان اینک به بلوغ و تکاملی غیرقابل باور دست یافته است. این بازیگر در کنار تأثیرگذاری بر معادلات لبنان، در سطوح منطقه‌ای نیز به جربانی اثرگذار تبدیل شده است. نقش‌آفرینی اخیر حزب‌الله در تحولات سوریه زنگ خطر را برای محور ارتجاع عربی و عبری به صدا درآورد و لذا شاهد تشدید حملات آنان علیه این جریان شیعی هستیم.
به‌این‌منظور، مهم‌ترین راهبرد محور ارتجاع عربی و عبری که از حمایت قدرت‌های فرامنطقه‌ای نیز برخوردار است تضعیف اتحاد راهبردی تهران و حزب‌الله است؛ مدلی که پیشتر درمورد حماس با تمرکز بر سیاست رشوه به‌کار رفته بود و در مقاطعی نیز جواب داده بود. لذا غرب باید تاکتیک‌ها و استراتژی‌های کوتاه‌مدت و بلندمدت در سطح خرد، منطقه‌ای و بین‌المللی به‌کار گیرد تا محور مقاومت و حزب‌الله از شرایط ایده‌ال فعلی خارج و به جریانی کم‌اثر و منفعل تبدیل شود.
در سطح خرد و در محدوده لبنان با توجه به تثبیت قدرت حزب‌الله در جنوب این کشور و موفقیت‌های آن در مقابله با رژیم صهیونیستی محور عبری ـ عربی تنها می‌تواند به ایجاد شکاف میان جریان‌های سیاسی فعال در بیروت درخصوص فعالیت حزب‌الله ازطریق تاکتیک‌هایی مانند استعفای سعد حریری بسنده کند که در عمل چندان هم کارساز نبوده است.
اما در سطح منطقه‌ای شرایط متفاوت است خاورمیانه آبستن تحولات عمیق و پردامنه‌ای است که آینده منطقه را تعیین می‌کند؛ لذا باید نیروی مخالف و به‌عبارتی آنتی‌تزهای خاورمیانه غربی یعنی موج بیداری اسلامی، نفوذ حزب‌الله یا نقش‌آفرینی ایران و به‌طور کلی محور مقاومت مهار شوند تا سمت‌وسوی تحولات توسط واشینگتن به‌گونه‌ای مدیریت شود که هدف غائی تمام موارد مذکور از فضاسازهای ضدشیعی و ضدایرانی تا حمایت آمریکا از مرکزیت سیاسی قدس, تأمین‌کننده خروج رژیم صهیونیستی از بن‌بست ژئوپلیتیک و شکل‌گیری فرایند صلح یک‌طرفه به نفع تل‌آویو گردد.
دراین‌راستا، غرب و محور ارتجاع به‌خوبی واقفند پیکربندی جدید منطقه‌ای به‌شدت تحت تأثیر جریان مقاومت خواهد بود حزب‌الله به‌عنوان یک الگوی کارآمد و مورد اقبال افکار عمومی منطقه می‌تواند در یمن، عراق و بسیاری از نقاط خاورمیانه تکثیر شود؛ امری که مخاطرات جدی برای منافع غرب و رژیم صهیونیستی دارد؛ لذا مقابله با حزب‌الله پیش‌درآمد مهار ایران و مدیریت تحولات منطقه است.
همان‌طور که از بدو تأسیس حزب‌الله از دهه 80 شاهدیم، اولین راهبرد غرب جنگ روانی علیه حزب‌الله بوده است. این استراتژی که درعین کارآمدی کم‌هزینه است مطلوبیت‌های بسیاری در ایجاد اجماع جهانی خاصه افکار عمومی منطقه علیه محور مقاومت می‌تواند داشته باشد. ایجاد طیف متعدد اتهامات علیه این گروه مانند اشغال و مصادره‌گری قدرت در جنوب لبنان و تشکیل دولت نظامی غیرقانونی موازی با حاکمیت لبنان، ساماندهی حملات تروریستی و حتی موارد دور از ذهنی همانند ترانزیت مواد مخدر ازجمله تاکتیک‌های جنگ روانی برای منزوی کردن حزب‌الله بوده است. 
اما آنچه بیش از همه در فضای فعلی برجسته می‌شود ساماندهی هجمه تبلیغاتی علیه این گروه با اتهام وابستگی به ایران و نه دلبستگی به منافع لبنان و ابزار نفود تهران در منطقه بودن است. تمرکز بر این امر درحالی صورت می‌گیرد که دولت‌های مرتجع عربی با طرح موارد اینچنینی و افزایش نفوذ تهران در خاورمیانه با شتاب به سمت همگرایی و عادی‌سازی روابط با رژیم صهیونیستی پیش می‌روند.
محور ارتجاع عربی و عبری با این تاکتیک‌ها در تلاشند حزب‌الله را نه یک نیروی لبنانی بلکه یک نیروی بیگانه مستقر در لبنان معرفی کند و ازاین‌طریق سعی کند پایگاه و پشتوانه اجتماعی حزب‌الله را زیر سؤال برد حال آنکه موفقیت‌های این گروه در انتخابات مجلس و شوراهای اسلامی شهر و روستا در ادوار مختلف نشان از اعتماد مردم در جامعه هزار طایفه لبنان به این جریان خودساخته شیعی است.
اما سرمایه‌های اجتماعی حزب‌الله به مرزهای لبنان ختم نمی‌شود. رژیم صهیونیستی‌ستیزی و مقاومت مجاهدانه درمقابل این موجویت اشغالگر و البته پایان دادن به افسانه شکست‌ناپذیری ارتش رژیم صهیونیستی در جنگ‌های 22‌روزه و 33 روزه پرستیژ و اندوخته سیاسی قابل اتکایی برای حزب‌الله فراهم آورده که می‌تواند در تقابل با جنگ روانی محور ارتجاع کارایی بسیار داشته باشد و مورد بهره‌برداری قرار گیرد. 
لازم است جهت استفاده از این ظرفیت‌ها همگام با تحولات و رویکردهای دشمن، استراتژی رسانه‌ای مناسب نیز به‌کار گرفته شود. تقویت شبکه ماهواره‌ای المنار و همگامی شبکه‌های ماهواره‌ای ایرانی مانند پرس تی‌وی ازطریق کمیته مشترک رسانه‌ای میان حزب‌الله و ایران، استفاده از رسانه‌های آزاد و اصحاب رسانه غیروابسته در جهان به همت سازمان فرهنگ و ارتباطات اسلامی می‌تواند تقابل تبلیغاتی مؤثرتری دراین‌میان دربر داشته باشد.
باید توجه داشت هیچ‌گاه عملیات روانی به‌تنهایی علیه حریف به‌کار نمی‌رود. همواره محور ارتجاع با نفوذ و سیاست رشوه تلاش کرده است میان این جریان و سایر جریان‌های اسلامی منطقه‌ای شکاف ایجاد کند. دراین‌میان، سرمایه‌گذاری بر جنبش‌ها و جریان‌های سنی همواره در دستور کار قرار داشته است. 
اما در شرایط فعلی با اعلام حمایت آمریکا از پایتختی قدس، شرایط برای اتحاد و نزدیکی بیشتر میان حزب‌الله با جریان‌های ریشه‌دار سنی به‌خصوص در فلسطین و مصر فراهم آمده است؛ لذا لازم است با برنامه‌ریزی صحیح از چالش اخیر فرصت‌سازی برای تقویت محور مقاومت و گسترش آن فراتر از مرزهای ایدئولوژیک صورت گیرد و به تعبیری نقطه عطفی در مبارزه با رژیم صهیونیستی شکل گیرد.
ازسویی‌دیگر، درپی تحولات سوریه و استقرار حزب‌الله در نزدیکی مرزهای رژیم صهیونیستی و اشراف به بلندی‌های جولان مشخصاً سبب تحرکات جدید نظامی و سیاسی محور ارتجاع می‌شود. رونمایی از طرح ترامپ برای مقابله با حزب‌الله احتمالاً موجی از ترور سران و فرماندهان این جریان و همچنین تشدید فعالیت‌های اطلاعاتی و انسداد منابع مالی محور مقاومت را درپی خواهد داشت که لازم است با شبکه‌سازی و افزایش نفوذ حزب‌الله در مناطق مختلف آمادگی برای رویارویی با مخاطرات جدید شکل گیرد.
اما در کنار تمام ملاحظات فوق باید اشاره کرد که غرب به‌خوبی آگاه است که حزب‌الله‌ستیزی و مقابله با حزب‌الله به نسبت قبل که این جریان تنها در لبنان استقرار داشت به‌شدت سخت‌تر شده است در شرایط فعلی غرب و محور ارتجاع درصورتی‌که وارد تقابل نظامی با حزب‌الله شود به یک جنگ فرسایشی با ابعاد غیرمشخص گام نهاده است؛ لذا با توجه به جمیع جهات و به‌خصوص تجارب حزب‌الله در جنگ نامتقارن و شرایط مساعد فعلی احتمال درگیری با محور مقاومت بسیار اندک است. ازاین‌رو، تشکیل ائتلاف علیه ایران و حزب‌الله بیش از آنکه ماهیت عملیاتی و نظامی داشته باشد نوعی جنگ روانی به‌منطور ایجاد حس ناامنی در محور مقاومت است که ابعاد اطلاعاتی و سازمانی خواهد داشت.