راهکارهایی برای کنترل مشی تهاجمی محمد بن سلمان
راهکارهایی برای کنترل مشی تهاجمی محمد بن سلمان
چهارشنبه 26 تیر 1396

بازی ماهرانه محمد بن سلمان، درراستای حذف محمد بن نایف، بهعنوان ولیعهد سعودی، سرانجام به پایان رسید و پادشاه عربستان با برکناری بن نایف، پسر خود محمد بن سلمان، را بهعنوان ولیعهد سعودی، نصب کرد. مسئلهای که برای نخستین بار در عمر پادشاهی 85 ساله عربستان اتفاق افتاد و یک پادشاه قدرت را به پسر خود انتقال داد؛ زیرا رسم بر این بوده که قدرت از برادر به برادر برسد؛ اما با تمام انتقادها و مخالفتها این مهم به سرانجام رسید و اکنون باید عربستان را از زاویه خانواده سلمان بررسی کرد؛ زیرا تغییرات اخیر قدرت را بهصورت کامل از آل عبدالعزیز، به آل سلمان، انتقال داد. این مسئله واکنشهای بسیاری را در سه سطح داخلی، منطقهای و بینالمللی به همراه داشته است؛ زیرا کارشناسان به خوبی از تبعات ولیعهدی محمد بن سلمان، بهعنوان یک جوان 32 ساله و تقریباً کمتجربه آگاه هستند؛ اما حاکم شدن دیدگاههای بن سلمان، بر سیاست داخلی و خارجی عربستان چه پیامدهایی را بهدنبال خواهد داشت؟ در نگاه اول بهنظر میرسد که با توجه به مشی تهاجمی و ریسکپذیر ولیعهد جدید سعودی باید شاهد تقابل سیاست های عربستان در سطح منطقهای با رقبا و دشمنان این کشور بود.
تشدید دشمنی با ایران
بن سلمان، در دو نیم سال گذشته که وزیر دفاع و جانشین ولیعهد سعودی، بوده است بارها به صراحت ایران را بهعنوان مهمترین نقطه هدف خود اعلام کرده است و حتی خواستار کشیده شدن جنگ به داخل ایران شده است؛ اما تا پیش از تغییرات اخیر، بن نایف، بهنوعی سدی دربرابر توسعه طلبیها و تندرویهای وی بود. هرچند بن نایف، نیز نگاهی تهاجمی داشت؛ اما در مقایسه با بن سلمان، عقلانیت بیشتری بر رفتار وی حاکم بود. با از بین رفتن این سد بزرگ، اکنون بن سلمان، سعی خواهد کرد تا در درجه اول متحدین منطقهای ایران مانند: حزب الله، انصارالله یمن، حشد الشعبی و مقاومت سوریه را تحت فشار بیشتر قرار دهد. مسئلهای که به خوبی در شروط سیزدهگانه عربستان برای قطر که یک روز پس از ولیعهدی بن سلمان، ارائه شد کاملاً مشهود بود. ازسویدیگر، تلاش بن سلمان، دربرابر ایران بر این مسئله استوار خواهد بود که بین برخی از کشورهای شورای همکاری خلیج فارس مانند: قطر، کویت و عمان با ایران شکاف بیندازد؛ بنابراین یکی از مهمترین تبعات ولیعهدی بن سلمان، تشدید اختلافات و دشمنی با ایران خواهد بود.
تشدید دشمنی با ایران
بن سلمان، در دو نیم سال گذشته که وزیر دفاع و جانشین ولیعهد سعودی، بوده است بارها به صراحت ایران را بهعنوان مهمترین نقطه هدف خود اعلام کرده است و حتی خواستار کشیده شدن جنگ به داخل ایران شده است؛ اما تا پیش از تغییرات اخیر، بن نایف، بهنوعی سدی دربرابر توسعه طلبیها و تندرویهای وی بود. هرچند بن نایف، نیز نگاهی تهاجمی داشت؛ اما در مقایسه با بن سلمان، عقلانیت بیشتری بر رفتار وی حاکم بود. با از بین رفتن این سد بزرگ، اکنون بن سلمان، سعی خواهد کرد تا در درجه اول متحدین منطقهای ایران مانند: حزب الله، انصارالله یمن، حشد الشعبی و مقاومت سوریه را تحت فشار بیشتر قرار دهد. مسئلهای که به خوبی در شروط سیزدهگانه عربستان برای قطر که یک روز پس از ولیعهدی بن سلمان، ارائه شد کاملاً مشهود بود. ازسویدیگر، تلاش بن سلمان، دربرابر ایران بر این مسئله استوار خواهد بود که بین برخی از کشورهای شورای همکاری خلیج فارس مانند: قطر، کویت و عمان با ایران شکاف بیندازد؛ بنابراین یکی از مهمترین تبعات ولیعهدی بن سلمان، تشدید اختلافات و دشمنی با ایران خواهد بود.
گسترش روابط با رژیم صهیونیستی
در دو سال گذشته بارها مقامات رسمی و نیمه رسمی عربستان و رژیم صهیونیستی با یکدیگر دیدار داشتهاند. این درحالی است که تا پیش از پادشاهی سلمان بن عبدالعزیز، روابط این دو بسیار پنهانی بود و بهندرت خبرهایی دراینمورد منتشر شد. پشتپرده این آشکارسازی روابط محمد بن سلمان، قرار دارد؛ زیرا وی بهشدت بهدنبال مدرنیزه کردن عربستان است و طرح اصلاحات اقتصادی وی به نام سند 2030 و همچنین سرمایهگذاری در بخشهای مربوط به تکنولوژی این مسئله را نشان میدهد. بن سلمان، راهحل این مسئله را آمریکا میداند و دروازه جلب کمکهای واشینگتن نیز گسترش روابط با رژیم صهیونیستی خواهد بود؛ بنابراین وی در دوران ولیعهدی و پادشاهی خود در مسیر عادیسازی با رژیم صهیونیستی تلاش بیشتری انجام خواهد داد و این مسئله بهصورت مستقیم بهمعنای پایان کامل حمایتهای عربستان از گروه های فلسطینی خواهد بود؛ البته این کمکها در چند سال اخیر بسیار محدود شده است.
افزایش فشارها بر قطر
بحران در شبهجزیره عربی از پانزدهم خرداد ماه با قطع روابط دیپلماتیک گروه 1+3 (عربستان، بحرین و امارات+مصر) شروع شده و همچنان تدوام دارد. این بحران به خوبی برنامههای توسعهطلبانه بن سلمان، در جهان عرب را نشان داد؛ زیرا بهنظر میرسد وی بهدنبال سیطره بر کشورهای کوچک عربی مانند قطر و کویت است. در شرایط کنونی ولیعهدی وی باعث خواهد شد این بحران ابعاد پیچیدهتری نیز پیدا کند. درواقع اعلام شرایط سیزدهگانه عربستان دراینمورد نشان داد که بن سلمان بهدنبال تبدیل کردن قطر بهعنوان یکی از استانهای عربستان است؛ زیرا این شرایط کاملاً استقلال قطر را ازبین خواهد برد؛ بنابراین گویا بن سلمان، این شرایط را با علم به مخالفت قطر با آن اعلام کرده است تا بهانه لازم را برای استفاده از زور علیه قطر در اختیار داشته باشد. بههمیندلیل، مشی و نگاه تهاجمی سلمان در دوران ولیعهدی مانع از حلوفصل اختلافات با قطر خواهد شد.
پروندههای دیگر منطقه نیز مانند: قطر و سوریه بدون شک متأثر از تغییرات داخلی عربستان خواهند بود؛ اما نکته بسیار مهمی که دراینمورد وجود دارد همراهی و همصدایی ترامپ در واشینگتن و بن سلمان، در ریاض است. درواقع این دو با تفکرات نسبتاً مشابه میتوانند منطقه غرب آسیا را بیشتر از قبل در گردابهای امنیتی وارد کنند. این مسئله تهدیدهای زیادی برای امنیت منطقه ای به همراه خواهد داشت و ایران نیز بهعنوان بازیگری مهم در این منطقه باید دربارۀ این تهدید چارهاندیشی کند. شاید بتوان یکی از بهترین راهکارهای ایران دراینمورد را تشکیل جبههای منطقهای از کشورهایی مانند: ترکیه، قطر، عمان، عراق، لبنان و... علیه این توسعهطلبیها دانست. هرچند که این کشورها بهراحتی حاضر نخواهند بود دربرابر عربستان جبههبندی کنند؛ اما تجربه قطر میتواند بهعنوان عامل و متغیری در جهت اقناع و مجابسازی بهکار گرفته شود؛ زیرا قطر نقطه آغازین توسعهطلبیهای بن سلمان است و خرید 110 میلیارد سلاح از آمریکا بدونشک درراستای برنامههای بن سلمان دراینمورد است. این نکته میتواند هشداری برای دیگر کشورهای شورای همکاری خلیج فارس باشد. علاوهبراین، کشورهای اروپایی نیز دراینمورد با تغییرات بن سلمان چندان همراهی نکردهاند و میتوان از ظرفیتهای این بازیگران نیز در جهت فشار بر عربستان بهره جست؛ البته نباید از ظرفیتهای دیپلماسی رسانهای ایران نیز دراینمورد غافل بود؛ زیرا همزمان با تحرکات رسمی، در سطح عمومی نیز این مسئله را باید پیگیری کرد.
نظر شما