جدال ژئوپولیتیکی و «بازی صفر» روسیه و غرب در اوکراین



جدال ژئوپولیتیکی و «بازی صفر» روسیه و غرب در اوکراین
 
 

چهارشنبه 14 اسفند 1392
 
 
 
 

تخطی از حقوق بین‌الملل، نقض حاکمیت کشورها، نادیده گرفتن محوریت سازمان ملل در حل و فصل چالش‌های بین‌المللی و استفاده از زور در عرصه بین‌الملل از جمله اصلی‌ترین انتقادات روسیه به غرب (در مفهوم کلی و منظور ائتلاف غربی به رهبری امریکا) طی سال‌های اخیر بوده و مخالفت مسکو با فشارهای غرب بر سوریه، اقدام نظامی علیه لیبی و ... بر همین موارد مبتنی است. در همین راستا، پوتین در مقاله خود تحت عنوان «روسیه و جهان در حال تغییر» با اشاره به کشورهایی که قربانی "عملیات بشر‌دوستانه" و "دموکراسی بمب و موشک" شده‌اند، تأکید کرد؛ «هیچکس حق ندارد صلاحیت‌ و اختیارات سازمان ملل، بویژه در زمینه استفاده از نیروی نظامی ‌در قبال کشورهای دارای حاکمیت را به خود اختصاص دهد». ... و اینکه؛ "غرب بسیار سرگرم "مجازات" برخی از کشورها شده و تا مسئله‌ای اتفاق می‌افتد، سریعاً دست به چماق تحریم و یا چماق نظامی‌ می‌شود. یادآوری می‌کنم که در قرن نوزدهم و حتی بیستم هم نیستیم".
به رغم این تأکیدات، جنگ اوت 2008 روسیه با گرجستان و محق دانستن خود به دخالت نظامی در اوکراین در تحولات اخیر این کشور نشان می‌دهد که مسکو نیز در مواردی خود را چندان به این اصول پایبند نمی‌داند. آنچه در ماهیت این موارد نهفته است و اسباب رفتار دوگانه در سیاست خارجی روسیه شده، رویکرد سخت‌انگار و نامنعطف مسکو به مقوله‌های سنتی سیاست قدرت یعنی امنیت، موازنه قوا و مزیت ژئوپولیتیکی است.
لذا، هرچند در دوره پساشوروی تحولات ذهنی و عینی زیادی در سیاست خارجی روسیه حادث شده و این سیاست با کاهش عنصر ایدئولوژیکی، بیش از پیش به عمل‌گرایی سوق یافته، اما، واقعیت‌هایی همچون تصوّر حضور در فضا ژئوراهبردی خاص، احساس ناامنی تاریخی و رویکرد راهبردی-ژئوپولیتیکی همچنان تأثیر پایدار خود بر خودآگاهی نخبگان تصمیم‌ساز کرملین را حفظ کرده‌اند. واکنش «سخت» کرملین به هجمه‌های ژئوپولیتیکی غرب در موضوعاتی چون گسترش ناتو به شرق، سپر ضدموشکی اروپایی و «بهار عربی» که در جنگ روسیه با گرجستان، مقاومت مستقیم آن در برابر غرب در سوریه و ورود بی‌درنگ آن به «فاز» نظامی در مواجهه با تحولات اخیر اوکراین نمود یافته، حاکی از استمرار همین ذهنیت‌ها است.
اصرار نخبگان و کارشناسان روس به استفاده از اصطلاحات «خارج نزدیک» (جغرافیای شوروی سابق)، «خارج دور» (سایر مناطق) و «خارج نزدیک‌ترین» (اوکراین و بلاروس)  در تقسیم‌بندی جغرافیای پیرامونی روسیه نیز در همین راستا قابل ارزیابی است و همچنان که پیداست، «خارج نزدیک» و «خارج نزدیک‌ترین» برای روسیه حائز اهمیت زیادی هستند. دلیل این اهمیت به ماهیت «رابطه‌ای» مفاهیم امنیت، موازنه قوا و مزیت ژئوپولیتیکی و نقش مهم این جغرافیاها در «چگونه بودگیِ» این مفاهیم در رقابت/تقابل کلان ژئوپولیتیکی روسیه و غرب باز می‌گردد.
بر این اساس، مسکو امنیت و ناامنی، تغییرات در موازنه قوا و رقابت ژئوپولیتیکی را مقوله‌های پویایی می‌داند که «چگونگی» آنها در «خارج نزدیک» و «خارج نزدیک‌ترین» تأثیری مستقیم در «چگونگی» آنها در روابط خارجی روسیه دارد. مهم‌تر اینکه این مقولات در رابطه با تحرکات رقبای ژئوپولیتیکی مسکو و در رأس آنها «غربی» معنا می‌یابد که راهبرد دربرگیری و تحدید روسیه به جغرافیای سرزمینی آن را مصرانه در درست اجرا دارد.
در این بین، هرچند واکنش روسیه به تلاش‌ها برای تغییر موازنه قوا در «خارج دور» از جمله در سوریه چندان ناسازگار با قواعد بین‌المللی نبوده، اما مسکو با جنگ اوت 2008 با گرجستان و ورود سریع به «فاز» نظامی در مواجهه با تحولات اخیر اکراین نشان داده که امنیت، موقعیت برتر و مزیت‌های ژئوپولیتیکی خود در «خارج نزدیک» به ویژه در «خارج نزدیک‌ترین» را قابل معامله نمی‌داند و در توسل به «زور» برای مقابله با خدشه به آنها تردید به خود راه نمی‌دهد.
بر این اساس، چرایی واکنش «سخت» روسیه به تحولات اخیر اوکراین و موضوع شبه‌جزیره کریمه تنها از منشور رقابت قدرت کلان مسکو با غرب و «بازی ژئوپولیتیکیِ صفر» آنها قابل فهم است. مسکو عقب‌نشینی از اوکراین را مترادف با جای گرفتن غرب در این کشور، جابجایی «فضای» رقابت/تقابل ژئوپولیتیکی روسیه با غرب به «خارج نزدیک»، پیشروی تدریجیِ ابتدا «نرم» و سپس «سخت» غرب تا مرزهای روسیه و بدنبال آن آسیب‌پذیر شدن بیشتر عمق راهبردی این کشور در بلندمدت می‌داند. در مقابل نیز، مسکو با «بیرون‌گذاری» بیشتر خود از تحولات اروپا و عرصه بین‌الملل و  دور شدن از مرزهای قدرت‌های اصلی اروپا مواجه خواهد بود.
البته پذیرش این آسیب‌ها و امتیازگیری غرب در «بازی صفر»، مطلوب مسکو نیست. در این بین، شاید حتی «کریمه» نیز برای روسیه اهمیت ثانوی داشته باشد، چرا که این کشور در نزیکی این شبه‌جزیره و در مرزهای سرزمینی خود قادر به توسعه بنادر نظامی در ساحل دریای سیاه است، اما مسئله مهم، اهمیت سمبلیک حضور نظامی روسیه در این شبه‌جزیره در پرستیژ منطقه‌ای و بین‌المللی مسکو است، چرا که از دست رفتن آن می‌تواند حاوی پیام‌های «بدی» برای دوستان و دشمنان روسیه باشد.
با عنایت به «در جریان» بودن این بازی، روسیه احتمال وضعیت دومینیویی به تبع عقب‌نشینی از اوکراین را از نظر دور نمی‌دارد، و به خوبی واقف است که اگر به غرب اجازه پیشروی در اوکراین را بدهد، نه تنها رویکرد تهاجمی آن متوقف نخواهد شد، بلکه هجمه آن به منافع ژئوپولیتیکی روسیه دوچندان می‌شود. بعد از اوکراین نوبت گرجستان و بلاروس و به تبع آن سایر کشورهای «خارج نزدیک» نیز می‌رسد و برنامه‌های الحاق این کشورها در طرح‌های ژئوپولیتیکی غرب از جمله الحاق به ناتو و سپر ضدموشکی اروپایی نیز سرعت خواهد گرفت.
تأثیر منفی واگذاری اوکراین به غرب بر آرمان احیاء موقعیت «قدرت بزرگیِ» روسیه را نیز باید در نظر داشت. چرا که از دست رفتن مدیریت این کشور بر روندها در اوکراین، موقعیت مسکو به عنوان بازیگر اصلیِ معادلات سیاسی و امنیتی «خارج نزدیک» را زیر سئوال می‌برد و شرکاء روسیه در «خارج دور» از جمله در خاورمیانه را برای همکاری گسترده با مسکو با تردید مواجه کند. این در حالی است که حداقل طی ماه‌های اخیر، روسیه مصرانه در پی معرفی خود به عنوان وزنه تعادلی در برابر غرب بوده است.
هرچند از دست رفتن مزیت‌های ژئوپولیتیکی روسیه در خارج نزدیک در کوتاه مدت رخ نخواهد داد و تحقق نسبی آن در بلندمدت امکان‌پذیر است، اما مسکو با واکنش سخت خود در گرجستان و اوکراین نشان داده که حتی به بهاء تنش با شاکله غرب و از دست رفتن مزایای بسیارِ رابطه با کشورهای غربی بر ممانعت از این امر اصرار دارد. چرا که قرائت آن از موقعیت خود در نقشة ژئوپولیتیکی اروپا و در رقابت قدرت در عرصه بین‌الملل، هویت مستقل و در عین حال ممتازی است که باید ملاحظات آن مراعات شده و تغییرات با در نظرداشتِ منافع آن صورت گیرد.
روس‌ها مصرانه بر این اعتقادند که ‌به تبع تحلیلِ توان بازدارندگی روسیه در اروپا بود که واشنگتن ‌احساس ‌کرد ‌می‌‌تواند ‌تغییراتی در نقشة اروپا ایجاد و مزیت‌های راهبردی خود را افزایش دهد و با همین پیش‌ذهنیت بود که با تهاجم به ‌یوگسلاوی این کشور را از حوزة نفود مسکو خارج کرد.  به همین اعتبار است که کرملین مقاومت مستقیم را تنها راه حل مقابله با هجمه ژئوپولیتیکی غرب در موضوع سپر دفاع ضدموشکی و نیز در سوریه می‌داند و در همین چهارجوب، «وادادگی» در برابر غرب در اوکراین را آغازی بر از دست رفتن «خارج نزدیک» و آرمان احیاء موقعیت «قدرت بزرگ» روسیه تفسیر می‌کند.
اما باید اشاره کرد که تلاش روسیه برای پیروزی در جدال ژئوپولیتیکی و بازی صفر خود با غرب نمی‌تواند مجوزی برای اقدام نظامی آن در/علیه یکی از اعضاء دارای حاکمیت سازمان ملل باشد و «شورای فدراسیون» این کشور «شورای امنیت» سازمان ملل نیست که مجوز اقدام نظامی صادر کند. از سوی دیگر، همچنان که واکنش‌های اولیه قدرت‌های غربی نشان می‌دهد، آنها می‌تواند با «بزرگ‌نمایی» هرچه بیشتر این اقدام روسیه، از آن به عنوان بهانه و ابزاری علیه مسکو و تسریع نفوذگذاری نرم و سخت خود در «خارج نزدیک» استفاده کنند.

منابع

1.Putin, Vladimir (February 27, 2012), "Russia and the changing world". Moskovskiye novosi (in Russian).     available at:     http://putin2012.ru/#article-7
2. Karatnycky, Adrian (1995) “The ‘Nearest Abroad’: Russia’s Relations with Ukraine and Belarus”. in Russia: A  Return to Imperialism?. edited by Uri Ra’anan and Kate Martin, New York: St. Martin’s Press: 169.

 3. نوری، علی‌رضا (بهار 1391) "چالش روسیه و امریکا بر سر سپر ضدموشکی اروپایی؛ زمینه‌ها، ابعاد و دورنما". مجموعه مقالات « کتاب کشورهای مستقل مشترک‌المنافع4 (ویژه مسائل استراتژیک روسیه)» به همت حسین عسگریان. تهران: مؤسسه مطالعات ابرار معاصر تهران. 257-204