منازعه و دیپلماسی در خاورمیانه
بازیگران خارجی و رقبای داخلی ۲۰۱۸
مسائل وموضوعات مرتبط با امنیت در خاورمیانه، همچنان کانون مباحث علمی و آکادمیک است و «خاورمیانه ناآرام» به اصطلاح عمومی میان خاورمیانهپژوهان تبدیل شده است. از مسائلی همچون امکان یا عدم امکان اطلاق منطقه به این جغرافیای سرزمینی از جهان تا روابط جهانی در خاورمیانه، از منازعات هویتی و قومیتی تا مسائل متعدد اقتصادی، از شکلگیری مجموعههای متنوع و متعدد امنیتی تا دخالت بازیگران قدرتمند فرا منطقهای همه و همه بینظمی نظریهک و سپس سردرگمی عینی و عملی را برای صلحسازی و امنیتزایی پدید آورده ، بهطوری که هرکدام از دولتها یا بهطور مستقل و یا در قالب مجموعهای از هویتهای مشترک به اتحاد و ائتلافهای شکننده و ناپایدار با همسایگان دورتر و قدرتهای جهانی دست زدهاند که حاصل آن نیز به ناامنی و افراطیگری افزونتری منجر شده که نهتنها توسعه و جایگاه آنها را در رتبهبندی نظام بینالملل ارتقا نداده بلکه بعد از سال ۲۰۰۱ و همزمان با شروع ناآرامیهای جهان عرب، تزلزل ساختار سیاسی و امنیتی را بههمراه داشته است.
وجود منافع متفاوت و شکلگیری اندیشههای مختلف که بهتدریج در طول زمان، جامعهشناسی تاریخی منحصر بهفردی را رقم زده، سبب گردیده تا بستر نظری و مفهومی مورد اجماع و درعینحال کارآمد برای مناسبات داخلی، منطقهای و بینالمللی شکل نگیرد، لذا مجموعهای از الگوهای ناپایدار دوستی دشمنی و تعارضات منافع فراوان، عملاً هویت و منافع ملی دولتهای خاورمیانه را با ابهامات و تناقضات متعدد مواجه ساخته است. تغییر مداوم کشورها در مجموعههای امنیتی متفاوت در روابط ناپایدار سینوسی در مدت زمان کوتاه، از مهمترین شواهد این امر است.
ازسویدیگر، درهمتنیدگی و پیچیدگی بحرانهای امنیتی و انباشت تاریخی آن بهصورت لایهای و شبکهای، فهمها و ادراکات مختلفی را میان دولتمردان و اندیشهپردازان آنها ایجاد کرده بهطوریکه امکان حل آنها در مدت زمان کوتاه را عملاً غیر ممکن ساخته است. منافع بازیگران بینالمللی و بزرگ نیز الگویی از مدیریت بحران و ناامنی و نه خاتمه بحران و ناامنی را بهصورت پروژهای و فرآیندی بر این منطقه تحمیل کرده است که در طول زمان بحرانها فرسایش و تسری پیدا کرده و بحران از موضوعی به موضوعی دیگر و از کشوری به کشور دیگر تبدیل شده است؛ چنانچه اگر به تاریخ خاورمیانه پس از جنگ دوم جهانی نظری بیفکنیم، مسئلهای حل نشده و یا خاتمه نیافته است و در خوشبینانهترین حالت مدیریت شده است که این نوع مدیریت بحران، خود منجر به بروز جنگها و یا حتی بحرانهای جدید شده است.
این کتاب، فهم قاعدهمند با بهره از چهارچوب مفهومی نظریههای منازعه و همکاری در خصوص امنیت در خاورمیانه را پیش پای دانشجویان و دانشپژوهان علاقمند میگذارد و فهم تودهای که ناهماهنگی و بینظمی نظریه و ادراکی را به ذهن متبادر میسازد را به فهم شبکهای مبدل می کند تا بتوان توده بینظم و درهم فشرده امنیتی در خاورمیانه را به قالب و الگوهای سادهای تبدیل کرد و سپس برای هرکدام از بحرانها، بهطور علمی، آسیبشناسی و سپس ارائه راهکار انجام داد. اینکه خاورمیانه چه جایگاهی در نظمهای سیاسی و جهانی خواهد داشت، دقیقاً به شناخت و دستیابی به نظمهای درون منطقهای آن وابسته است. هریک از نظمهای فرا منطقهای و جهانی ابتدا نسبت الگوها و فرآیندهای نظمساز خود را با نظمهای دیگر سنجش کرده و سپس به تنظیم روابط خود با آن میپردازند، لذا خاورمیانه بایستی به نظمهای مشخص، قابل پیشبینی و پایدار تفسیر گردد تا با شناسایی انگیزه نظمها توسط محیط بیرونی، رهیافتهای تعاملی و تقابلی با همسایگان دور و نزدیک و نظمهای آنها را شناسایی و تبیین نماید. در غیر این صورت، به مجموعهای ناپایدار و ناآرام همچون تودهای بیشکل و ژلهای میماند که هر آینه قابل تغییر بوده و نمیتوان فهم روشمند و دقیق از کنشگری آن ارائه نمود و در نهایت امکان بازیگری ان در روابط بینالملل جهانی و فرایندهای تعاملی آن بهشدت کاهش یافته و به همان میزان افراطیگری و تروریسم در محیط بینظم و فاقد قدرت پایدار، فزونی می یابد.
نظر شما