خطای استراتژیک آمریکا در سوریه
خطای استراتژیک آمریکا در سوریه
یکشنبه 8 دی 1392
سه سال از آغاز بحران سوریه میگذرد. در این دوره اکثر کنشگران منطقهای و بینالمللی به موضعی مشخص درقبال تحولات این کشور و بازیگران فعال در آن دست یافتند؛ اما آمریکا در این مجموعه جایی ندارد. درواقع، نگاهها به نقش و جهتگیری آمریکا درقبال بحران سوریه همچنان با ابهام توأم است و این ابهام از موضعگیری مقامهای آمریکایی ناشی میشود. بااینحال، این کشور از آغاز بحران، با تأکید بر لزوم گذار سوریه از اسد، بهلحاظ اصولی، خود را در کنار خواسته اصلی اپوزیسیون سوریه قرار داد. اگرچه تصور میشد واشنگتن از جریانهای دموکرات و لیبرال اپوزیسیون حمایت میکند، اما ابهام در رویکرد آمریکا هنگامی بیشتر شد که خبر ملاقات و گفتگوی مقامهای آمریکایی با اعضای الجبهه الإسلامیه (ائتلافی از جریانهای اسلامگرا) منتشر شد. لذا این پرسش مطرح است که چرا آمریکا ضمن تعلیق کمک به ارتش آزاد، بهسوی این ائتلاف اسلامگرا روی آورده است.
اگر اهداف آمریکا از کنشهای متنوعش درقبال بحران سوریه را خلاصه کنیم، میتوانیم نخست از تلاش برای کنترل و یا از میان بردن تسلیحات شیمیایی این کشور، پیشگیری از تسرّی تحولات سوریه به کشورهای همجوار و درنهایت، کنترل جریانهای افراطی وابسته به القاعده و یا همفکر آن سخن بگوییم. هدف اول با توافق شیمیایی منتهی به از میان بردن تسلیحات شیمیایی سوریه تحقق یافت. هدف دوم نیز، بهرغم افزایش ناامنیهای عراق و لبنان، تاحدودی محقق شده است؛ اما هدف سوم را نمیتوان تحققیافته تلقی کرد. بهرغم اینکه حمایت اصلی غربیها از جریان میانهروتر اپوزیسیون صورت میگرفت، دولت اسلامی عراق و شام، جبهه النصره و احرار الشام، سه نیروی اصلی سلفی ـ تکفیری، روزبهروز فربهتر و قدرتمندتر شدند. این واقعیت در کنار ابهام در رویکرد آمریکا، به رواج این دیدگاه در خاورمیانه انجامید که آمریکا درواقع از القاعده استفاده ابزاری میکند و درمورد سوریه اساساً درحال توانمندسازی این جریانها برای توجیه مداخله خود در این کشور است.
ویژگی بارز موج جدید تندروی جریانهای افراطی که در سوریه متمرکز شدهاند، فرقهگرایی است. این جریانها از فرقهگرایی و تشدید تنش شیعی ـ سنی در گفتمان خویش برای جلب حمایت شهروندان عرب استفاده میکنند؛ شهروندانی که با مشاهده نتایج مصیبتبار کنش افراطیها پس از 11 سپتامبر، بهتدریج از آن دور شدند. بدینترتیب، گفتمان فرقهای، سبب احیا و عضوگیری مجدد جریانهای وابسته به القاعده در مقیاس گسترده شد. گفتمان فرقهای این جریان، علیه ایران و شیعیان منطقه متمرکز بوده است؛ اما آیا زیانهای این تحول فقط متوجه ایران و شیعیان است. درواقع، این تنها تاکتیک برای احیا و عضوگیری است و در بلندمدت، همچون گذشته، با کاهش اهمیت این ضرورت زمانی، غرب بار دیگر به هدف اصلی تبدیل خواهد شد.
لذا بازقدرتگیری القاعده در منطقه، تهدیدات استراتژیک جدی برای کشورهای منطقه و نیز کشورهای غربی را دربردارد. افزونبر احتمال قدرتگیری این جریانها در صورت سقوط اسد، دستیابی آنها به تسلیحات دوربرد و حتی تسلیحات کشتار جمعی (سیمور هرش اخیراً به توانایی جبهه النصره در دستیابی و بهکارگیری گاز سارین اشاره کرده است)، گزینهای کاملاً محتمل است. دراینصورت، گذشته از کشتاری که احتمالاً در سوریه و منطقه با انگیزههای فرقهای بهراه خواهد افتاد، هدف گرفتن کشورهای غربی ـ بهطور مستقیم و غیرمستقیم ـ گزینهای کاملاً جدی خواهد بود.
درحالحاضر، جریانهای اسلامگرای افراطی کارآمدی بیشتری از جریانهای میانهروتر اپوزیسیون سوریه نشان دادهاند. آنها افزونبر جنگیدن با نیروهای نظام اسد، با اپوزیسیون غیراسلامگرا نیز درگیر میشوند و در مواردی مناطق تحت تصرف اپوزیسیون میانهرو را با درگیریهای خونین به تصرف درآوردهاند. آنها حتی در دوره جنگ مشترک با نظام، توافق تاکتیکی با اپوزیسیون میانهرو را برنمیتابند و جنگ با آن را همزمان با جنگ با نظام پیش میبرند. طبعاً از جریانهایی با چنین طرز فکری نمیتوان انتظار داشت پس از کنترل سوریه، به حقوق سایرین، بهویژه حقوق اقلیتها و زنان و نیز آزادیهای سیاسی بهایی بدهند. افزونبراین، با توجه به پایگاه بزرگی که سوریه در اختیارشان قرار خواهد داد و با توجه به تجربهای که جنگ در این کشور در اختیارشان قرار میدهد، حداقل بخشی از آنها فعالیت ستیزهجویانه در ورای مرزهای سوریه، ازجمله در کشورهای غربی را درپیش خواهند گرفت.
بهنظر میرسد آمریکا با درنظر گرفتن واقعیت فوق، گفتگو با الجبهه الإسلامیه السوریه و احتمالاً حمایت از آن را آغاز کرده است. میتوان چنین استنتاج کرد که آمریکا با مشاهده ناتوانی میانهروهای اپوزیسیون سوریه درمقابل جریانهای افراطی، حمایت از الجبهه الإسلامیه را برای سرکوب افراطیها (که تفاوتی ماهوی با خود این جبهه ندارند) درپیش گرفته باشد. نقش عربستان را نباید در این زمینه نادیده گرفت. اساساً ائتلاف الجبهه الإسلامیه با حمایت عربستان تشکیل شد. عربستان که جویای تضعیف جریان اخوانالمسلمین در سراسر منطقه ازجمله در سوریه بود، تنها راه آن را تأسیس یک جبهه اسلامی فراگیر یافت؛ زیرا چنین جبههای ازیکسو با مبارزه با برخی از افراطیترین جریانهای حاضر در صحنه میتواند مقبولیتی داخلی و خارجی کسب کند، و با توجه به گستردگی و قدرت فزایندهای که ائتلاف به این جبهه میدهد، توان عملی بالایی در کنار زدن اخوان و ارتش آزاد ازسویی و مبارزه با نظام ازسویدیگر دارد. تمامی این عوامل در راستای اهداف عربستان ارزیابی میشود.
اما آیا اهداف آمریکا در مرحله کنونی با اهداف عربستان در سوریه همخوانی دارد. اگر حمایت احتمالی آمریکا از الجبهه الإسلامیه را بنابر گزارشهای موجود گزینهای جدی بدانیم، در این صورت احتمالاً آمریکا چنین حمایتی را در راستای تضعیف جریانهای تندروتر اپوزیسیون و مشخصاً دولت اسلامی عراق و شام و جبهه النصره میداند؛ اما آیا الجبهه الإسلامیه میانهروتر از دو جریان یادشده است. بسیاری از جریانهای ائتلافی این جبهه اساساً تفاوت ماهوی و حتی عملی با النصره و دولت اسلامی ندارند و بسیاری از آنها ازجمله احرار الشام، کنشهای تروریستی همسطح با دو جریان یادشده داشتهاند. لذا این سؤال دشوار مطرح است که چرا واشنگتن با این جبهه وارد گفتگو شده است. حمایت از الجبهه اسلإمیه که تفاوتی ماهوی با دولت اسلامی و جبهه النصره ندارد و فقط بهصورت تاکتیکی تغییراتی در موضع خود داده است، اشتباه استراتژیک بزرگی است که تفاوت چندانی برای غرب در صحنه سوریه ایجاد نمیکند و فقط به عربستان در کنار زدن اخوانالمسلمین و قطر ـ اصلیترین حامی منطقهای آن در سوریه ـ کمک میکند.
درواقع، حمایت از افراطیهای این جبهه، تکرار اشتباهی است که غرب در افغانستان دهه ١٩٨٠ انجام داده است. در آن دوره، غربیها از جریانهای افراطی مورد حمایت عربستان حمایت کردند؛ امری که اگرچه در جنگ افغانستان بهسود کشورهای غربی بود، اما در میانمدت و بلندمدت نتیجه معکوسی برای غرب درپی داشت. دنبالهروی از عربستان در سوریه امروز نیز نمیتواند نتیجهای بهتر دربر داشته باشد. درواقع، آمریکا نمیتواند از حمایت از تندروها ـ که بهصورتی تاکتیکی تضاد با غرب را با درپیش گرفتن گفتمانی فرقهای بهطور موقت کنار گذاشتهاند ـ انتظار هیچ تحول مثبتی در بلندمدت داشته باشد. امید است حمایت از احرار الشام و سایر جریانهای افراطی بهصورتی عملی دنبال نشود، درغیراینصورت در کوتاهمدت باید انتظار تشدید تنش در سوریه و دور شدن آن از راهحل سیاسی، و در بلندمدت تغییر جهت دهشتافکنیِ این جریانها از نظام سوریه به غرب را داشته باشیم.
نظر شما