ژاپن ـ تضاد شعار و عملکرد حزبی


ژاپن ـ تضاد شعار و عملکرد حزبی
 

 
یکشنبه 3 دی 1391
 
 

پیروزی حزب لیبرال دموکرات ژاپن و شکست حزب دموکراتیک در انتخابات عمومی این کشور از قبل تا حدی روشن شده بود. تضادی که بین شعارها و عملکرد دولت «شیهیکو نودا»، رهبر حزب دموکراتیک، در سال‌های اخیر پیش آمده بود نارضایتی‌های گسترده‌ای را به‌وجود آورده بود و «شینزو آبه»، رهبر حزب محافظه‌کار لیبرال و دموکرات، را در موقعیتی قرار داده بود که حتی بدون طرح مسائل اصلی کشور یک بار دیگر به قدرت بازگردد. «آبه» در سال 2006 و 2007 نخست‌وزیر ژاپن بود ولی به‌دلیل افشای فساد مالی برخی از وزرای کابینه‌اش مجبور به کناره‌گیری شد. درباره علل شکست حزب دموکراتیک صاحب‌نظران روی چند موضوع محوری تأکید دارند. بدین‌معنا که اولا در دوره قدرت «نودا» وضعیت اقتصادی ژاپن به‌شدت تضعیف شد. رکود اقتصادی و کاهش نرخ رشد، بخش‌های مهمی از جامعه را تحت تأثیر قرار داد. ثانیا نحوه مدیریت سونامی و حادثه راکتور هسته‌ای «فوکوشیما» انتقادات جدی را متوجه دولت حزب دموکراتیک کرد و ثالثا تشدید اختلافات بر سر جزایر مورد مناقشه با چین نگرانی جدی سرمایه‌گذاران ژاپن را برانگیخت که در چین سرمایه‌گذاری کرده بودند.
مجموعه این‌گونه واقعیت‌ها فضا را برای بازگشت حزب لیبرال دموکرات ژاپن مساعد ساخت. این ذهنیت مثبت که حزب لیبرال دموکرات طی بیش از شصت سال بعد از جنگ جهانی دوم ژاپن را از کشوری ویران به دومین اقتصاد بزرگ جهان تبدیل کرد، همچنان در جامعه ژاپن جاذبه خاص خود را دارد اما این نمی‌تواند تنها دلیل اقبال عمومی به این حزب باشد. ژاپن با مشکلات جدی روبه‌رو شده و به‌ظاهر هیچ حزبی پاسخ روشن و فوری برای آن ندارد. از قضا بیشترین و اصلی‌ترین این مشکلات در ارتباط با جهت‌گیری‌های سیاست خارجی ژاپن قرار می‌گیرند که حزب لیبرال دموکرات ژاپن خود مسبب آن شناخته می‌شود. واقعیت آن است که ژاپن در سیاست خارجی‌اش با سه منبع قدرت روبه‌رو است که نتوانسته است سیاستی متوازن درقبال آنها در پیش بگیرد. البته دلایل کم‌وبیش روشنی، این ناکامی احزاب حاکم در ژاپن را توضیح می‌دهند ولی آنچه از اهمیت ویژه در افکار عمومی برخوردار است ناکامی در جهت‌گیری متوازن احزاب حاکم بین منابع تأثیرگذار قدرت است. حتی می‌توان گفت که حزب دموکراتیک تلاش‌های بیشتری برای ایجاد توازن در سیاست خارجی کشورش داشت ولی موفق نشد. محور مشکلات در جهت‌گیری سیاست خارجی ژاپن در مقوله امنیت قرار می‌گیرد. در این نگاه روسیه، چین و آمریکا سه منبع اصلی جهت‌دهنده به سیاست خارجی ژاپن به‌نظر می‌رسند.
حزب دموکراتیک تلاش کرد با دو مشکل امنیتی مرتبط با مناسبات‌اش با روسیه و چین راه‌حل‌هایی بیابد: اختلافات ژاپن با روسیه بر سر مالکیت تاریخی جزایر کوریل در شمال ژاپن که در کنفرانس یالتا به‌وسیله سران فاتح جنگ جهانی دوم به روسیه واگذار شدند و اختلافات ارضی ژاپن با چین بر سر هشت جزیره کوچک که در چین آنها را «دیائوبو» و در ژاپن «سنکاکو» می‌نامند. منتها حقیقت آن است که «نودا» نه‌تنها به راه‌حلی مطابق با شعارهای داده شده‌اش دست نیافت، بلکه مناسبات ژاپن و چین را تا سرحد برخورد نظامی پیش برد. حزب لیبرال دموکرات از این شرایط به‌خوبی بهره گرفت و با تحریک احساسات ملی‌گرایانه بدون توجه به عواقب آن توانست حزب دموکراتیک را با پرسش‌های جدی روبه‌رو کند و تضادهای بین شعارها و عملکرد آقای «نودا» را برجسته کند. اما این واقعیت را باید درنظر گرفت که همواره بین شعارهای انتخاباتی و عملکرد دولت‌ها و احزاب حاکم الزاماً هماهنگی وجود ندارد و این امر شامل حزب لیبرال دموکرات و ژاپن هم می‌شود. آقای «آبه» در نخستین نشست خبری بعد از کسب پیروزی حزب تحت رهبری‌اش روی دو نکته تأکید ویژه کرد که گمان می‌رود سیاست خارجی ژاپن حول آن متمرکز شود:
1. وعده حل مناقشه ارضی با چین با غلبه بر چین؛
2. انجام اولین سفر خارجی‌اش پس از کسب قدرت به آمریکا.
هر دو وعده همان‌هایی هستند که دولت «نودا» را به بن‌بست رساندند و به‌نظر نمی‌رسد در دوره قدرت «شینزو آبه» برای آنها راه‌حلی قطعی یافت شود. هرچند که در ارتباط با مناسبات ژاپن و آمریکا این ضرورت‌های امنیتی آمریکا در قرن بیست‌ویکم است که ژاپن را تحت تأثیر قرار می‌دهد. سیاست جهانی آمریکا به طرف حوزه آسیایی اقیانوس آرام جهت‌گیری کرده است و این منطقه‌ای است که چین و روسیه هر دو رقیب بالقوه آمریکا در آن حضور مؤثر دارند. آمریکا در نظر دارد ناوگان دریایی خود را از گوشه و کنار جهان جمع کند و حداقل شصت درصد ظرفیت دریایی‌اش را به سمت شرق آسیا بکشاند. بنابراین، بحث امنیت مقوله اصلی در قرن بیست‌ویکم در شرق آسیا خواهد بود. اما بدون همکاری جدی ژاپن چنین طرحی برای آمریکا عملی نیست. ژاپن، کره جنوبی، استرالیا و زلاندنو باید بخش اصلی حفظ امنیت مورد نظر آمریکا را برعهده گیرند.
وعده سفر اول «آبه»، نخست‌وزیر حزب لیبرال دموکرات، به آمریکا در همین راستا قابل فهم می‌شود. ژاپن متحد استراتژیک آمریکا باقی می‌ماند و طبعا نارضایتی چین و روسیه را درپی خواهد داشت. خروجی این نارضایتی را می‌توان در تشدید اختلافات بر سر جزایر مورد مناقشه ژاپن با چین و روسیه انتظار داشت. اما آقای «آبه» در جهت‌گیری تمام‌عیار به طرف آمریکا بدون مشکل نیست. در داخل افکار عمومی هم‌چنان خواهان خروج نظامیان آمریکا از جزیره استراتژیک «اوکیناوا» بوده و از طرف دیگر سرمایه‌گذاران ژاپن، در چین کار و کسب سودآوری راه انداخته‌اند و با هرگونه سیاستی که منافع آنها را به خطر اندازد مخالفت خواهند کرد. در سطح کلی‌تر نیز شعارهای «آبه» مبنی بر اینکه مناقشات ارضی با چین و روسیه را می‌تواند از موضع قدرت به سود ژاپن تمام کند با واقعیت‌های موجود هم‌خوانی ندارد. واقع‌بینانه‌ترین برداشت آن است که برخلاف شعارها، عملکرد دولت «آبه» خیلی متفاوت از عملکرد دولت «نودا» نباشد. تنش‌ها حفظ و حتی ممکن است تشدید شود ولی نه به جنگ منتهی خواهد شد و نه تحولی سیاسی مطابق خواست ژاپن برای تثبیت حاکمیت ملی‌اش بر جزایر مورد مناقشه با چین و روسیه به‌وجود خواهد آمد. بنابراین قابل انتظار است که دولت حزب لیبرال دموکرات با همان مشکل تضاد شعار و عملکرد روبه‌رو شود که دولت حزب دموکراتیک با آن روبه‌رو شده بود و قدرت را از دست داد. بااین‌حال، در همین حد که چرخه حزبی قدرت در ژاپن از طریق صندوق‌های رأی عملی می‌شود امتیازی بزرگ برای ملت ژاپن است و این فرصت را در اختیار احزاب می‌گذارد که طرح‌های خود را چه در جهت‌گیری سیاست خارجی و چه داخلی و اقتصادی ـ فرهنگی و اجتماعی به آزمون بگذارند و در صورت ناکامی قدرت را به دیگران واگذار نمایند.