«سال نو» یادآور ضرورت ساخت «تجربه مشترک پیوند» در سیاست خارجی و روابط بینالملل
جامعه برای حفظ سامانه خویش به افراد، گروهها، شرکت، سازمانها و ارگانهای مختلف نیازمند است که «مشترکات»، آنان را به یکدیگر پیوند زده است. سرزمین، زبان، آداب و رسوم، پول و اعتقاد مشترک و امثال اینها، باعث تعلقخاطر و درهمآمیزی شده و پیوندها را بههمراه میآورد. بنابراین، متولیان جامعه از منافع، سرنوشت، تلاش، و اهداف مشترک سخن میگویند و سیاستها و خطمشیهای حکومت را برمبنای آن جهت میدهند. در این راستا، وقتی سخن از تهدید منافع ملی در میان است، وقتی صحبت دشمن کشور میشود، زمانی که تجاوز به سرزمین محکوم میشود، وقتی مهاجری به کشورش بازگردانده میشود، هنگامیکه تبار مجرمان مورد توجه قرار میگیرد و از این دست موضوعات، در واقع، ریشه و بنیان آنها مشترکاتی چون وطن، میهن و زادگاه است. به این ترتیب، میتوان گفت که نهتنها جامعه و حکومت که امنیت را نیز باید در مشترکات جستجو کرد.
بارها در خردهفرهنگهای ممزوج نشده در فرهنگ ملی و ناامنیهای گریبانگیر آن، تحقیق و تفحص شده است. فشار، اجبار، محرومیت، توبیخ و مجازات نیز از جمله شیوههای جذب این خردهفرهنگها در کلیت فرهنگی بوده است، اما هیچگاه به ساخت و پرداخت مشترکات توجه نشده است. مشترکاتی که بهطور ناخودآگاه موجب پیوند و همسویی هستند و در عین حفظ تمایز و جدایی، به نگاه مشترک و فهم مشترک منجر میگردند. این مشکل دامنگیر روابط بینالملل و سیاست خارجی نیز هست و مرزبندیهای فیزیکی میان کشورها تا اختلافات ایدئولوژیکی نیز مزید بر علت شده است و توجه به مشترکات را به حافظه تاریک تاریخ سپرده است. چنانکه صحبت از پیوند و همگرایی میان ملل در سیاست خارجی به رؤیا و ایدهای نافرجام محکوم است.
این شرایط، در حالی است که تروریسم و جنگافروزیها بالا گرفته است و ناامیدی از برقراری امنیت را در سطح جهان بهوجود آورده است. استیصال و ناتوانی در مهار اقدامات تخریبی چنان جدی و باورنکردنی است که حتی گفتگو و پای میز مذاکره نشستن با تروریستها نیز بهعنوان یکی از گزینههای قدرتهای بزرگ، برای سروسامان دادن به امنیت جهان مطرح است. از سوی دیگر، سلطه و هژمونی ادبیات نظامی در امنیت و بهخصوص روابط بینالملل چنان گسترده و همهجانبه بوده است که اگر به برقراری امنیت و صلح در سیاست خارجی بدون اتکا به قدرت سخن گفته شود، یاوه و گزافی بیش بهشمار نمیآید. همچنین تسری نظامیگری به زندگی روزمره نیز چنان عمیق است که افراد هریک به سهم خویش بهدنبال کسب قدرت و افزایش زورگویی خویش هستند. این در حالی است که به نقشآفرینی و صحنهگردانی پیوندها، دلبستگیها، پیوستگیهای ناشی از مشترکات خونی، خانوادگی، قومی، جنسی، و شغلی هنوز در جهان میتوان شهادت داد، لذا، میتوان نتیجه گرفت که نکته کلیدی و قابل تأمل که از آن غفلت شده است آنکه وجهی از ناامنی و کاستی در تحقق امنیت، میتواند ناشی از ضعف و کاستی در «مشترکات» باشد.
شاید بتوان، نگرانی از محیط زیست، هراس از جنگ هستهای، کمبود آب، مهار ایدز و سایر بیماریهای مسری را از جمله مواردی در نظر گرفت که زبان مشترکی را در سیاست خارجی میان کشورها بهوجود آورده است یا فعالیتهای سازمان ملل و تشکیلات بدون مرز را نیز تلاشی برای مهار ناملایمات جنگ و تبعات آن در سطح جهان دانست، اما واقعیت آن است، دغدغههای تلخ و نگرانیهای نامیمون که از ترس و هراس عواقب و پیامدهای ناگوار شکل میگیرد، به پیوند و تعلقخاطر نمیانجامد. سیاست خارجی به مشترکاتی احتیاج دارد که دوستی و مهربانی را جریان بخشد و لطف و الفت را به وجود آورد. همچون «سال نو» که شهروندان را فارغ از موافقتها و مخالفتها، کم و زیادها، فرمانبریها و نافرمانیها، سهلانگاریها و مجاهدتها، زیر چتر واحدی گردهم میآورد. امنیت جهان و سیاست خارجی نیز برای رسیدن به صلح و دوستی پایدار نیازمند «مشترکاتسازی» است تا با پیوند میان ملل، مهربانی و مهرورزی میان آنان را شدت بخشد و به ناامنیهای ناشی از تنفر و کینهورزی پایان دهد. روابط بینالملل محتاج ساخت مشترکات است که دشمنیها را بزداید و رفاقت و دوستی بیافریند؛ مشترکاتی که با قرار دادن ملل در سرپناهی واحد، پیوند مودت محکمی میان آنان ایجاد کنند که موجب برقراری امنیت شوند و صلح و آشتی را فراهم نمایند.
بنابراین، فرصت «سال نو» را مغتنم دانسته و با یادآوری لزوم نگاه نو به امنیت خارجی، خاطرنشان میگردد که سیاست و روابط بینالملل باید همچون مراسم سال نو، با به تن کردن لباس نو و بیرون انداختن کهنگیها، بتوانند به قهرها و دوریها پایان دهند و آشتی و عطوفت را میان ملل به حرکت درآورند. به این منظور، سیاست خارجی باید لباس نظامیگری را از تن به درآورد و لباسی از جنس پیوند و پیوستگی به تن کند که با تار و پود «تجربه مشترکات» در وجود ملتها شکل گرفته است.
بارها در خردهفرهنگهای ممزوج نشده در فرهنگ ملی و ناامنیهای گریبانگیر آن، تحقیق و تفحص شده است. فشار، اجبار، محرومیت، توبیخ و مجازات نیز از جمله شیوههای جذب این خردهفرهنگها در کلیت فرهنگی بوده است، اما هیچگاه به ساخت و پرداخت مشترکات توجه نشده است. مشترکاتی که بهطور ناخودآگاه موجب پیوند و همسویی هستند و در عین حفظ تمایز و جدایی، به نگاه مشترک و فهم مشترک منجر میگردند. این مشکل دامنگیر روابط بینالملل و سیاست خارجی نیز هست و مرزبندیهای فیزیکی میان کشورها تا اختلافات ایدئولوژیکی نیز مزید بر علت شده است و توجه به مشترکات را به حافظه تاریک تاریخ سپرده است. چنانکه صحبت از پیوند و همگرایی میان ملل در سیاست خارجی به رؤیا و ایدهای نافرجام محکوم است.
این شرایط، در حالی است که تروریسم و جنگافروزیها بالا گرفته است و ناامیدی از برقراری امنیت را در سطح جهان بهوجود آورده است. استیصال و ناتوانی در مهار اقدامات تخریبی چنان جدی و باورنکردنی است که حتی گفتگو و پای میز مذاکره نشستن با تروریستها نیز بهعنوان یکی از گزینههای قدرتهای بزرگ، برای سروسامان دادن به امنیت جهان مطرح است. از سوی دیگر، سلطه و هژمونی ادبیات نظامی در امنیت و بهخصوص روابط بینالملل چنان گسترده و همهجانبه بوده است که اگر به برقراری امنیت و صلح در سیاست خارجی بدون اتکا به قدرت سخن گفته شود، یاوه و گزافی بیش بهشمار نمیآید. همچنین تسری نظامیگری به زندگی روزمره نیز چنان عمیق است که افراد هریک به سهم خویش بهدنبال کسب قدرت و افزایش زورگویی خویش هستند. این در حالی است که به نقشآفرینی و صحنهگردانی پیوندها، دلبستگیها، پیوستگیهای ناشی از مشترکات خونی، خانوادگی، قومی، جنسی، و شغلی هنوز در جهان میتوان شهادت داد، لذا، میتوان نتیجه گرفت که نکته کلیدی و قابل تأمل که از آن غفلت شده است آنکه وجهی از ناامنی و کاستی در تحقق امنیت، میتواند ناشی از ضعف و کاستی در «مشترکات» باشد.
شاید بتوان، نگرانی از محیط زیست، هراس از جنگ هستهای، کمبود آب، مهار ایدز و سایر بیماریهای مسری را از جمله مواردی در نظر گرفت که زبان مشترکی را در سیاست خارجی میان کشورها بهوجود آورده است یا فعالیتهای سازمان ملل و تشکیلات بدون مرز را نیز تلاشی برای مهار ناملایمات جنگ و تبعات آن در سطح جهان دانست، اما واقعیت آن است، دغدغههای تلخ و نگرانیهای نامیمون که از ترس و هراس عواقب و پیامدهای ناگوار شکل میگیرد، به پیوند و تعلقخاطر نمیانجامد. سیاست خارجی به مشترکاتی احتیاج دارد که دوستی و مهربانی را جریان بخشد و لطف و الفت را به وجود آورد. همچون «سال نو» که شهروندان را فارغ از موافقتها و مخالفتها، کم و زیادها، فرمانبریها و نافرمانیها، سهلانگاریها و مجاهدتها، زیر چتر واحدی گردهم میآورد. امنیت جهان و سیاست خارجی نیز برای رسیدن به صلح و دوستی پایدار نیازمند «مشترکاتسازی» است تا با پیوند میان ملل، مهربانی و مهرورزی میان آنان را شدت بخشد و به ناامنیهای ناشی از تنفر و کینهورزی پایان دهد. روابط بینالملل محتاج ساخت مشترکات است که دشمنیها را بزداید و رفاقت و دوستی بیافریند؛ مشترکاتی که با قرار دادن ملل در سرپناهی واحد، پیوند مودت محکمی میان آنان ایجاد کنند که موجب برقراری امنیت شوند و صلح و آشتی را فراهم نمایند.
بنابراین، فرصت «سال نو» را مغتنم دانسته و با یادآوری لزوم نگاه نو به امنیت خارجی، خاطرنشان میگردد که سیاست و روابط بینالملل باید همچون مراسم سال نو، با به تن کردن لباس نو و بیرون انداختن کهنگیها، بتوانند به قهرها و دوریها پایان دهند و آشتی و عطوفت را میان ملل به حرکت درآورند. به این منظور، سیاست خارجی باید لباس نظامیگری را از تن به درآورد و لباسی از جنس پیوند و پیوستگی به تن کند که با تار و پود «تجربه مشترکات» در وجود ملتها شکل گرفته است.
نظر شما