امنیت خاورمیانه: زمان «گفتگو» سپری شده است
سالها بود که اخبار اصلی خاورمیانه به جنگ و جدال میان فلسطین و اسرائیل اختصاص داشت. اما چند سالی است که حوادث سوریه گوی رقابت را ربوده است و تیتر اصلی اخبار شده است. جامعه جهانی با شدت گرفتن اخبار دلخراش و جانسوز، کشورهای نقشآفرین در خاورمیانه را بر سر میز مذاکره آورده است تا بتواند از ادامه حوادث سهمگین در سوریه جلوگیری نمایند. این روال حکایت از آن دارد که زمان جنگ و نزاع سپری شده است و شیوههای دیپلماسی که مبتنی بر گفتگو و توافق چندجانبه است، سُکان امور را به دست گرفته است. اما، آیا براستی اینک زمان گفتگو است؟
در جهان اجتماعی به طور معمول، بود و نبود شیوهها و الگوهای رفتاری توسط «ساختارها و تشکیلات وابسته به آن» تعیین میشود. مثال، وقتی میتوان از پایان جنگ سخن گفت که کثرت ساختارهای صلح و آشتی در سطوح سهگانه فروملی، ملی و فراملی بر ادوات جنگی و تعدد ارتشها پیشه گیرد. وقتی میتوان شاهد دوستی و همکاری بود که مجالی به رقابتها و ستیزهجوییها داده نشود. حال در زمانهای که قدرت همچنان یکهتاز میدان تعاملات است، وجهه کشورها در گرو رقابت تسلیحات نظامی و تجهیزات رزمی است، نقشآفرینی در منطقه با صفآرایی جنگجویان و سربازان تعیین میشود و بسیاری نمونههای دیگر، آیا توافق و گفتگو معنا و مفهوم درخوری دارد؟ یا محافل گفتگو، شیوه دیگری برای بیان و ابراز خط و نشانها است؟
با فرض آنکه تکامل سیاستها، کشورها را به سوی گفتگو و مشارکت جمعی برای برخورداری از امنیت سوق داده است؛ با فرض آنکه کشورها دست از دشمن و دشمنانشناسی برداشتهاند؛ با فرض آنکه خطربینی و تهدیدسازی، جای خودش را به خیربینی و فرصتسازی داده باشد و بسیاری موارد فرضی دیگر، آیا زمان مشارکت و توافق سپری نیست و نباید به تناسب بلوغ بشر به شیوههای جدید برای تامین امنیت توسل جُست؟
روش تجربه و آزمایشگاهی از جمله روشهایی است که به درازای تاریخ بشر عمر دارند، ولی فراگیر شدن روش تجربه از رنسانس ریشه میگیرد و علم و تکنولوژی دستاورد بزرگ آن است. علوم انسانی به استناد فاعل بودن موضوع شناخت که انسان است، روش تجربه را به حاشیه راند و درگیر شیوههای تاریخی، اسنادی و روشهای گوناگون مشاهدهای گردید. در این میان، مطالعات امنیت نیز مستثنی نبود و شیوههای توصیفی ـ تحلیلی را در پیش گرفت و همچنان نیز قصد شک و تردید در آن ندارد. این در حالی است که روشهای تجربه عرصه اکتشاف، اختراع، نوآوری، نوآفرینی را در دست گرفتهاند و هر روز با خلق معرفت، رسانه، وسیله و ابزار جدید، الگوی نویی را برای زندگی مردم رقم میزنند. غفلت مطالعات امنیت از روشهای تجربی، موجب توسل به سازوکارهای عصر قدیم (دوران جامعه نظامی) و به بار آوردن ناامنی (افزایش اسباب و ساختارهای رزمی ـ جنگی) به خیال برقراری امنیت شده است. اما مشکل مهم دیگر آن است که متولیان امنیت به هر دری میزنند، به عدم توانایی در برقراری امنیت رسیدهاند و کشتار، تخریب، آوارگی همچنان ادامه دارد.
خاورمیانه برای حل بحران امنیت، چارهای جز بازگشت به «روشهای تجربه» ندارد. متولیان امنیت، سیاسیون امنیتساز، وزرا و دولتمردان، برنامهریزان امنیت در خاورمیانه تا زمانی که در اتاقهای فکر به تنظیم اصول امنیت مشغول باشند، دستاوردی جز چند لایحه و مصوبه نخواهند داشت. اما زمانی که پا در میدان بگذارند و شبی را در ویرانههای شهر سپری کنند، تَرکِشها را بر پوست خویش لمس کنند، با چشمان خویش بر اجساد عزیزان بگریند و بوی خون را با شامه خویش حس کنند، وجودشان با صداهای مهیب انفجارها بلرزد، زمانی که فرزند زخمی خویش را دوان دوان به پناهی بکشند، وقتی وحشت را با بودن در خانهای که هر لحظه ممکن است با انفجاری تخریب شود، تجربه کنند، زمانی که گرسنگی آنان را از پا در آورده است و بسیار دردها و رنجهای دیگر؛ آنگاه است که «امنیت» چون سایر حوزههای علمی، به استناد «تجربه» قادر به ساخت و پرداخت خود با خلق و آفرینش رویکردهای نوین عملی است.
«تجربه» راه مستقیم و بیواسطهای است که درک روشن و واقعبینانه را فراهم مینماید. بنابراین، راهحل امنیت خاورمیانه و حتی جهان، اتخاذ «راههای تجربه» است. اتخاذ راههای تجربه از سوی کسانی که دستی بر امنیت دارند؛ از بزرگان دولتی کشورها در منطقه گرفته تا فعالین سیاسی که در شهرهای امن خویش، سرگرم طرفداری از این و آن هستند. حتی شیوه تقلیلگرایانهای از تجربه نیز شاید کافی باشد. تمام کسانی که در برقراری امنیت خاورمیانه سهمی دارند، فقط هفتهای، زندگی را بدون تدابیر امنیتی سپری کنند. تجربه حداقلی، گرچه تصمیمات را زیر و رو نمیکند، اما ضرورت بازنگری را فراهم میکند و چه بسا همین حداقل، راهی برای برونرفت از بحران منطقه باشد.
در جهان اجتماعی به طور معمول، بود و نبود شیوهها و الگوهای رفتاری توسط «ساختارها و تشکیلات وابسته به آن» تعیین میشود. مثال، وقتی میتوان از پایان جنگ سخن گفت که کثرت ساختارهای صلح و آشتی در سطوح سهگانه فروملی، ملی و فراملی بر ادوات جنگی و تعدد ارتشها پیشه گیرد. وقتی میتوان شاهد دوستی و همکاری بود که مجالی به رقابتها و ستیزهجوییها داده نشود. حال در زمانهای که قدرت همچنان یکهتاز میدان تعاملات است، وجهه کشورها در گرو رقابت تسلیحات نظامی و تجهیزات رزمی است، نقشآفرینی در منطقه با صفآرایی جنگجویان و سربازان تعیین میشود و بسیاری نمونههای دیگر، آیا توافق و گفتگو معنا و مفهوم درخوری دارد؟ یا محافل گفتگو، شیوه دیگری برای بیان و ابراز خط و نشانها است؟
با فرض آنکه تکامل سیاستها، کشورها را به سوی گفتگو و مشارکت جمعی برای برخورداری از امنیت سوق داده است؛ با فرض آنکه کشورها دست از دشمن و دشمنانشناسی برداشتهاند؛ با فرض آنکه خطربینی و تهدیدسازی، جای خودش را به خیربینی و فرصتسازی داده باشد و بسیاری موارد فرضی دیگر، آیا زمان مشارکت و توافق سپری نیست و نباید به تناسب بلوغ بشر به شیوههای جدید برای تامین امنیت توسل جُست؟
روش تجربه و آزمایشگاهی از جمله روشهایی است که به درازای تاریخ بشر عمر دارند، ولی فراگیر شدن روش تجربه از رنسانس ریشه میگیرد و علم و تکنولوژی دستاورد بزرگ آن است. علوم انسانی به استناد فاعل بودن موضوع شناخت که انسان است، روش تجربه را به حاشیه راند و درگیر شیوههای تاریخی، اسنادی و روشهای گوناگون مشاهدهای گردید. در این میان، مطالعات امنیت نیز مستثنی نبود و شیوههای توصیفی ـ تحلیلی را در پیش گرفت و همچنان نیز قصد شک و تردید در آن ندارد. این در حالی است که روشهای تجربه عرصه اکتشاف، اختراع، نوآوری، نوآفرینی را در دست گرفتهاند و هر روز با خلق معرفت، رسانه، وسیله و ابزار جدید، الگوی نویی را برای زندگی مردم رقم میزنند. غفلت مطالعات امنیت از روشهای تجربی، موجب توسل به سازوکارهای عصر قدیم (دوران جامعه نظامی) و به بار آوردن ناامنی (افزایش اسباب و ساختارهای رزمی ـ جنگی) به خیال برقراری امنیت شده است. اما مشکل مهم دیگر آن است که متولیان امنیت به هر دری میزنند، به عدم توانایی در برقراری امنیت رسیدهاند و کشتار، تخریب، آوارگی همچنان ادامه دارد.
خاورمیانه برای حل بحران امنیت، چارهای جز بازگشت به «روشهای تجربه» ندارد. متولیان امنیت، سیاسیون امنیتساز، وزرا و دولتمردان، برنامهریزان امنیت در خاورمیانه تا زمانی که در اتاقهای فکر به تنظیم اصول امنیت مشغول باشند، دستاوردی جز چند لایحه و مصوبه نخواهند داشت. اما زمانی که پا در میدان بگذارند و شبی را در ویرانههای شهر سپری کنند، تَرکِشها را بر پوست خویش لمس کنند، با چشمان خویش بر اجساد عزیزان بگریند و بوی خون را با شامه خویش حس کنند، وجودشان با صداهای مهیب انفجارها بلرزد، زمانی که فرزند زخمی خویش را دوان دوان به پناهی بکشند، وقتی وحشت را با بودن در خانهای که هر لحظه ممکن است با انفجاری تخریب شود، تجربه کنند، زمانی که گرسنگی آنان را از پا در آورده است و بسیار دردها و رنجهای دیگر؛ آنگاه است که «امنیت» چون سایر حوزههای علمی، به استناد «تجربه» قادر به ساخت و پرداخت خود با خلق و آفرینش رویکردهای نوین عملی است.
«تجربه» راه مستقیم و بیواسطهای است که درک روشن و واقعبینانه را فراهم مینماید. بنابراین، راهحل امنیت خاورمیانه و حتی جهان، اتخاذ «راههای تجربه» است. اتخاذ راههای تجربه از سوی کسانی که دستی بر امنیت دارند؛ از بزرگان دولتی کشورها در منطقه گرفته تا فعالین سیاسی که در شهرهای امن خویش، سرگرم طرفداری از این و آن هستند. حتی شیوه تقلیلگرایانهای از تجربه نیز شاید کافی باشد. تمام کسانی که در برقراری امنیت خاورمیانه سهمی دارند، فقط هفتهای، زندگی را بدون تدابیر امنیتی سپری کنند. تجربه حداقلی، گرچه تصمیمات را زیر و رو نمیکند، اما ضرورت بازنگری را فراهم میکند و چه بسا همین حداقل، راهی برای برونرفت از بحران منطقه باشد.
نظر شما