تحولات نظامی و امنیتی افغانستان در سال 1395


تحولات نظامی و امنیتی افغانستان در سال 1395

 
شنبه 21 اسفند 1395
 

امنیت در افغانستان مقوله‌ای پیچیده و چندبعدی است. افغان‌ها حدود چهار دهه است که سطح قابل‌قبولی از ثبات سیاسی و به‌ویژه امنیتی را تجربه نکرده‌اند. سیاست، اجتماع، فرهنگ و امنیت، مفاهیمی هستند که عموماً یکدیگر را تحت تأثیر قرار می‌دهند. این تأثیرپذیری در افغانستان موجب شده تا آشفتگی‌های فضای سیاسی در حوزه امنیتی بروز و ظهور کند و شاخص‌های ثبات و امنیت در وضعیت بدی قرار گیرند.

نوشتار حاضر تلاش کرده است تا تحولات نظامی ـ امنیتی افغانستان را در سال 1395 مورد تحلیل و بررسی قرار دهد. در این عرصه دو محور عمده و برخی مسائل فرعی قابل طرح است. محور اول، افراط‌گرایی که ریشه‌ای چند ده‌ساله در افغانستان دارد. این روزها براساس گزارش‌های موجود، حدود بیست جریان افراط‌گرای اسلامی در افغانستان مشغول فعالیت هستند که ازاین‌میان طالبان و داعش فعال‌تر بوده و امکانات و لجستیک قابل‌توجهی در اختیار دارند.


مهم‌ترین تحول قابل تحلیل پیرامون امارت اسلامی طالبان، تغییرات پیاپی و البته ناخواسته در هیئت رهبری آن است. پس از افشای خبر فوت ملاعمر، توسط گروه محاذ فدایی ـ از گروه‌های جدا شده از طالبان، مسئله جانشینی وی که دارای نفوذ معنوی فوق‌العاده‌ای میان سران و اعضای این گروه بود، مطرح شد. این مسئله پس از فرازوفرودهای مختلف به معرفی ملااختر منصور، انجامید. با معرفی وی، برخلاف انتظار، مقاومت‌های جدی ازسوی دو جریان متنفذ در میان طالبان؛ یعنی خانواده ملاعمر و نیز ملامحمد رسول آخوند، در مقابل رهبری جدید طالبان صورت گرفت. هنوز شکاف‌های داخلی طالبان ترمیم نشده و رهبری اختر منصور به یک‌سال نرسیده بود که خبر کشته شدن او توسط هواپیماهای بدون سرنشین آمریکایی منتشر شد. هرچند به نظر می‌رسید که شکاف‌های به‌وجود آمده در این مرحله تشدید شود؛ اما در فاصله کوتاهی «ملاهیبت‌الله آخوندزاده»، مشهور به «شیخ‌الحدیث»، به‌عنوان رهبری امارت اسلامی طالبان انتخاب شد. آخوندزاده فردی است که به‌لحاظ علمی و فقهی مورد قبول است؛ اما در میدان جنگ صاحب اعتبار چندانی نیست. هیئت رهبری طالبان ـ آگاهانه یا ناآگاهانه ـ با انتخاب «سراج‌الدین حقانی» ـ فرزند «جلال‌الدین حقانی»، رهبر شبکه حقانی ـ و ملایعقوب ـ فرزند ملاعمر ـ مقبولیت کم‌نظیری به شیخوخیت و فقاهت رهبر جدید دادند؛ همین مسئله موجب شد تا اختلافات در این گروه به حداقل برسد و فضای مناسب‌تری برای برنامه‌ریزی‌های نظامی و سیاسی آن فراهم آید. براین‌اساس، از اواخر اسفندماه 1394، طالبان مجموعه عملیات نظامی خود را تحت عنوان «عملیات عُمَری» را در گستره وسیعی از جغرافیای افغانستان آغاز کرد. واقعیت آن است که عملیات عمری، نیروی نظامی نوپای افغانستان را خسته و فرسوده کرده است. عدم وجود امکانات نظامی و پشتیبانی کافی در ارتش افغانستان، فقدان ارائه کمک، پشتیبانی و مشاوره کارآمد نظامی و اطلاعاتی توسط نیروهای ائتلاف، خلأ وجود نیروی هوایی قدرتمند، ضعف رهبری، فرماندهی میدانی و ستادی و نیز انگیزه بالای نیروهای طالبان، به‌عنوان بخشی از دلایل ناکامی دولت افغانستان در مهار ناامنی، موجب افزایش تلفات و تضعیف روحیه سربازان اردوی ملی (ارتش افغانستان) شده است. براساس گزارش دفتر بازرس ویژه آمریکا برای بازسازی افغانستان(1)، تنها از آغاز سال 2016 (دی‌ماه 1394)، تا نوزدهم اوت همان سال (پایان مردادماه 1395)، ۵۵۲۳ نفر از نیروهای امنیتی افغانستان کشته و ۹۶۶۵ نفر دیگر زخمی شده‌اند. براساس گزارش‌های غیررسمی، مجموع کشته و زخمی‌های ارتش افغانستان تا بهمن‌ماه سال جاری به حدود سی‌هزار نفر رسیده است که به نسبت تعداد کل 317.709 نیروی امنیتی این کشور (شامل ارتش و پلیس)، رقم تلفات بالایی است. همچنین تعداد رویدادهای امنیتی در افغانستان در سال جاری رشد حدود پنج درصدی را نشان می‌دهد. در یک ارزیابی کلی می‌توان گفت که در دوره رهبری جدید، بخش نظامی طالبان با تمام توان مصروف انجام عملیات نظامی در مناطق مختلف کشور بوده، بخش اجرایی طالبان، رویه‌های جدید اعمال حاکمیت را در مناطق تحت تسلط این گروه به دست گرفته و بخش سیاسی آن نیز مشغول رفت‌وآمدهای دیپلماتیک به‌منظور گشایش فضای بازیگری در عرصه بین‌المللی است. براین‌اساس می‌توان گفت که روند کنشگری طالبان، به‌ویژه در دوره رهبری جدید در عرصه نظامی، سیاسی و اجرایی نسبت به دوره پس از یازدهم سپتامبر بی‌نظیر بوده است.


گروه افراط‌گرای فعال دیگر در افغانستان که با پیشینه اندک، نگرانی زیادی را درون و بیرون افغانستان برانگیخته است، گروه دولت اسلامی عراق و شام ـ شاخه خراسان (داعش) است. ظهور داعش در افغانستان به زمستان 1393 باز می‌گردد. داعش طوفانی آغاز کرد و در ابتدا زدوخورد شدیدی با طالبان داشت و هم‌زمان به دهشت‌افکنی در میان شیعیان افغانستان روی آورد. بااین‌حال، به‌تدریج از مواجهه با طالبان عقب‌نشینی کرد و طی ماه‌های گذشته عمدتاً جز اجرای چند عملیات انتحاری، ظهور و بروز جدی دیگری نداشته است. بررسی عملکرد داعش نشان می‌دهد که این گروه همچنان سیاست گذشته خود یعنی برخورد سخت با شیعیان را دنبال می‌کند و نیز علاقه‌ای به درگیر شدن با دولت مرکزی ندارد؛ اما برخلاف گذشته از زدوخورد با طالبان صرف‌نظر کرده است. در شرایط فعلی نه‌تنها داعش در افغانستان حضور دارد و فعالیت می‌کند بلکه هسته‌های کوچکی در مناطق مختلف به‌ویژه در نیمه جنوبی آن کشور تشکیل داده است که از حیث امنیتی، شایان توجه و تمرکز است. البته باید به این نکته توجه داشت که داعش در راستای گسترش حوزه نفوذ خود در افغانستان با چالش‌های جدی و متعددی روبه‌روست که پیشروی آن را حتی در مناطق پشتون‌نشین با چالش مواجه خواهد کرد.


محور دوم، مذاکرات صلح افغانستان است. تلاش برای برگزاری مذاکرات صلح از دولت دوم کرزی به‌طور جدی آغاز شد؛ اما به‌دلایل مختلف به نتیجه نرسید. در دوره جدید و با اتخاذ سیاست خارجی تعامل‌جویانه توسط محمداشرف غنی، ازسویی و تشدید اقدامات تروریستی و افراط‌گرایانه در پاکستان ـ که به‌عنوان یکی از مهم‌ترین حامیان تروریسم در افغانستان شناخته می‌شود ـ ازسوی‌دیگر، این کشور تلاش‌هایی را جهت شکل‌گیری روند مذاکرات آغاز کرد. این تکاپو همچنان ادامه دارد و باب مذاکره با طالبان جز در دوره کوتاهی، تاکنون بسته نشده است. طالبان طی چند سال گذشته شروطی ازجمله: خروج نیروهای غربی از افغانستان، رفع تحریم‌های بین‌المللی علیه شخصیت‌های این گروه، آزادی زندانیان طالبان و مواردی ازاین‌دست را مطرح می‌نمود. با توجه به رویکرد نسبتاً سازنده اختر منصور، نسبت به مذاکرات صلح، در دوره اختر گشایش‌های خوبی می‌توانست صورت پذیرد؛ اما با وجود انتشار برخی اخبار امیدوارکننده، رهبر پیشین طالبان توسط هواپیماهای آمریکایی مورد حمله قرار گرفت و کشته شد. رهبر جدید طالبان روحیات سنتی‌تری نسبت به اختر منصور دارد، بااین‌حال باب مذاکره را مفتوح گذاشته است. در شرایط فعلی به نظر می‌رسد، دو طرف مذاکره؛ یعنی دولت وحدت ملی و گروه طالبان هر دو انگیزه‌های کافی برای رسیدن به نقطه تفاهم را دارند. طالبان امروز ـ طی شانزده سال گذشته ـ در بهترین وضعیت به‌لحاظ سیاسی و نظامی قرار دارند. همچنین دولت افغانستان و شخص اشرف غنی، که مهم‌ترین راهبرد خود را حل معضلات امنیتی افغانستان عنوان کرده‌اند، بسیار علاقه‌مند به رسیدن توافق با طالبان هستند. این موقعیتی است که باید برای تحکیم صلح و امنیت در منطقه آسیای جنوبی و غربی از آن استفاده کرد.


رخداد دیگری که در حوزه مذاکرات صلح شایان توجه است، توافق‌نامه صلح میان دولت وحدت ملی و حزب اسلامی گلبدین حکمت‌یار، است. این توافق هرچند ممکن است از منظر تحقق صلح رویداد مهمی نباشد؛ اما بی‌تردید بزرگ‌ترین دستاورد دولت اشرف غنی محسوب می‌شود. ناظران داخلی افغانستان معتقدند این توافق‌نامه بیش از آنکه به صلح در افغانستان کمک کند، به توازن قدرت سیاسی در افغانستان و بهبود جایگاه اشرف غنی کمک می‌کند. یکی از شکاف‌های موجود در افغانستان نوین، وجود شکاف میان نیروهای جهادی و افرادی است که مهاجرت را به ماندن در کشور و مقابله با دشمن خارجی ترجیح داده‌اند. در دولت وحدت ملی این شکاف عمیق کاملاً قابل مشاهده است. اشرف غنی به‌عنوان رئیس‌جمهور افغانستان فاقد سابقه جهادی بوده و در دوران جهاد و پس از آن مشغول تحصیل و کار در ایالات متحده بوده است. برخلاف او عبدالله عبدالله، از فرماندهان جهادی و نزدیکان احمدشاه مسعود بوده و پشت‌گرم به حمایت فرماندهان و جریان‌های جهادی است. برخی معتقدند که توافق غنی با حکمتیار را باید در چهارچوب‌های قومی و سیاسی دید. نخست، هر دوسوی توافق پشتون هستند، دیگر اینکه غنی به مدد سوابق درخشان جهادی حکمتیار می‌تواند موازنه برهم ‌خورده خود و عبدالله را بهبود بخشد؛ اما از منظر صلح‌سازی، توافق‌نامه صلح با حکمتیار دست‌کم واجد یک پیام مهم است و آن اینکه دولت وحدت ملی به‌شدت علاقه‌مند رسیدن به توافق با گروه‌های معارض است. تردید نیست که هم از منظر تحقق صلح و هم از منظر مناسبات سیاسی داخلی، توافق با طالبان پشتون برای تقویت موقعیت پشتونیسم در افغانستان یک مزیت مهم خواهد بود.


درمجموع، می‌توان گفت که تحولات امنیتی افغانستان در سال 1395 روبه وخامت بوده است. این سخن می‌تواند به سقوط قندوز، گسترش عملیات نظامی طالبان و اقدامات تروریستی داعش در کابل را مستند نمود. توافق صلح با حکمتیار هرچند کمکی به بهبود وضعیت امنیتی افغانستان نکرده است، بااین‌حال واجد پیام مثبتی برای طالبان و سایر گروه‌های افراط‌گرا بوده که دولت مرکزی آمادگی پذیرش آنها به‌عنوان کنشگران سیاسی قانونمند را دارد. این پیام در کنار سایر تحولات داخلی و بین‌المللی می‌تواند فرآیند مذاکرات صلح افغانستان را به‌طور چشمگیری تسهیل نماید؛ به‌ویژه آنکه روسیه و ایران نیز در سازوکارهای مشخص به این فرآیندها وارد شده‌اند. بااین‌حال، این موضوع نباید به‌معنای تحقق صلح و ثبات در کوتاه‌مدت تلقی شود.
 
پاورقی
 
1. Special Inspector General for Afghanistan Reconstruction