برجام و آینده قطبیت نظام بینالملل
کاندیدای دکتری روابط بین الملل دانشگاه تربیت مدرس
اگرچه توافق برجام یک توافق بینالمللی است که به تأیید شورای امنیت سازمان ملل نیز رسیده است؛ اما برخی گمانهها از احتمال خروج آمریکا از این توافق خبر میدهند. فارغ از پیامدهای این اتفاق برای برجام و طرفین توافق، واکنش جامعه بین المللی و به خصوص اتحادیه اروپا به این اقدام یکجانبه ازسوی آمریکا حائز اهمیت است؛ لذا میتوان این سؤال را مطرح کرد که خروج احتمالی آمریکا از برجام چه سناریوهایی درباره قطبیت نظام بینالملل پیشرو قرار خواهد داد؟ با توجه به واکنش جامعه بینالملل و بهخصوص اتحادیه اروپا به این اتفاق، پاسخ به این سؤال میتواند از تداوم نظام تک قطبی تا تثبیت نظام چندقطبی متفاوت باشد.
تقریباً تمام کارشناسان حوزه بینالملل به دوقطبی بودن ماهیت نظام بینالملل در دوران جنگ سرد اذعان دارند. با سقوط شوروی این ایده شکل گرفت که آمریکا تنها ابرقدرت جهان بوده و نظام بینالملل از ماهیتی تک قطبی برخوردار است. این ایده در اواخر دهه نود و با رشد اقتصادی کشورهایی همچون: ژاپن و آلمان حداقل از بعد اقتصادی مورد خدشه قرار گرفت؛ اما تهاجم یکجانبه آمریکا به عراق در سال 2003 که مجوز شورای امنیت سازمان ملل را نیز بههمراه نداشت باعث شد دیدگاه طرفداران تک قطبی بودن نظام بینالملل دوباره تقویت شود.
اما با بروز برخی حوادث در سالهای اخیر و ناتوانی آمریکا در تأثیرگذاری بر آنها، دوباره صحبت از نظام یک چندقطبی یا حتی چندقطبی را رونق بخشید. بحران اوکراین که عملاً آمریکا را به یک تماشاگر صرف بدل کرد، یکی از مهمترین مصادیقی است که مخالفان نظام تک قطبی بر آن تأکید میکنند. همچنین ناتوانی آمریکا در پیشبرد اهداف خود در بحرانهای کشورهای عربی و بهخصوص سوریه از دیگر مصادیقی است که برخی کارشناسان آن را دلیلی بر پایان نظام تک قطبی در جهان عنوان میکنند.
اما مخالفان این دیدگاه، فاصله قدرت آمریکا در حوزههای نظامی، اقتصادی و فرهنگی با دیگر کشورها را همچنان دلیلی بر تک قطبی بودن نظام بینالملل میدانند. با این تفاسیر بهنظر میرسد یکی از موضوعاتی که میتواند تا حدود زیادی بر این بحث نور تابانده و حقیقت را روشن سازد، آینده برجام و واکنش جامعه بینالملل به خروج احتمالی آمریکا از این توافق است.
برایناساس اگر با خروج آمریکا از این توافق، جامعه بینالملل و بهخصوص اتحادیه اروپا خواسته یا ناخواسته از این کشور پیروی کرده و در روابط خود با ایران در حوزههای مختلف تجدیدنظر کنند، آنگاه باید گفت نظام بینالملل از ماهیتی تکقطبی برخوردار است؛ زیرا این آمریکاست که میتواند بهرغم مخالفت دیگران، ترتیبات بینالمللی را براساس خواست خود پیش ببرد. مدافعان این دیدگاه میتوانند ادعا کنند حتی اکنون که برجام درحال اجراست بسیاری از بانکهای بزرگ اروپایی و شرکتهای مالی و اقتصادی از ترس تنبیهات آمریکا حاضر به معامله و تبادل با ایران نیستند که این خود گویای قدرت آمریکا و جایگاه ابرقدرتی آن در نظام بینالملل است.
اما در مقابل اگر با خروج آمریکا از برجام، جامعه بینالملل و بهخصوص اتحادیه اروپا همچنان به آن پایبند مانده و روابط خود را با ایران گسترش دهند، آنگاه باید گفت نظام تک قطبی در مقطع فعلی به گورستان تاریخ پیوسته است. برای قبول این دیدگاه قطعاً اقدام آمریکا نباید مانعی در برخورداری ایران از مواهب برجام ایجاد کند. یعنی تمامی شرکتها و بانکهای خصوصی و دولتی غیرآمریکایی باید آزادانه و بدون ترس از تنبیهات آمریکا بتوانند با ایران وارد معامله و تبادل شوند. دراینصورت، میتوان تأیید کرد که نظام بینالملل از ماهیتی چندقطبی برخوردار است و اقدام یکجانبه یک کشور (ولو قدرتمندترین آنها) نمیتواند تعیینکننده باشد.
از این منظر باید گفت خروج احتمالی آمریکا از برجام، فرصت (یا تهدید؟) تاریخی برای اتحادیه اروپا بهوجود میآورد که جایگاه خود را در نظام بینالملل مشخص کند. آیا اروپا (در کنار چین و روسیه) می تواند به دیدگاه طرفداران چندقطبی بودن نظام بینالملل مشروعیت بخشد؟ آیا آمریکا حاضر است با خروج بدون توجیه از برجام، فرایند تردید جامعه بینالملل در همراهی آمریکا برای سامان بخشیدن به نظم موجود را تسریع بخشد؟
شاید تا ماه اکتبر که سررسید دوباره تأیید برجام توسط رئیسجمهور آمریکا فرا خواهد رسید پاسخ این سؤالات مشخص شود.
نظر شما