انتخابات اخیر پارلمان اروپا:

پیامدهای آن برای منطقه غرب آسیا


مقدمه

همان‌گونه که مارک پیرینی[1]، محقق شاخه اروپایی اندیشکده کارنگی آمریکا مطرح می‌کند، طبق روال و سنت مألوف، تا پیش‌ازاین، انتخابات پارلمان اروپا جمعیت زیادی را به پای صندوق‌های رأی نمی‌کشاند؛ زیرا مسئله اروپا دغدغه روزمره شهروندان نبود؛ اما انتخابات سال 2019 با توجه به دو عنصر جدیدی که در حیات اتحادیه اروپا ظاهر شده‌اند اهمیتی دوچندان یافت.

مسئله نخست، بن‌بست حکومت بریتانیا و مجلس عوام این کشور برسر مسئله برگزیت است که موجب شد درحالی‌که بریتانیا درحال ترک اتحادیه اروپاست، در انتخابات پارلمان اروپا نیز شرکت کند و بار دیگر دو حزب مهم بریتانیایی را برسر اروپاگرایی روبه‌روی هم قرار دهد. به باور پیرینی، حزب موافق برگزیت از فرصت پیش‌آمده به‌شکلی بی‌شرمانه درجهت طرح مقاصد پوپولیستی خود بهره‌برداری کرد و روند انتخابات مردم‌سالارانه را به‌چالش کشید. مسئله دوم از دید این کارشناس این است که انتخابات اتحادیه اروپا بیش‌از‌آنکه مربوط به دفاع یا جهت‌گیری مجدد اهداف و سیاست‌های اروپایی باشد به فرصتی برای مخالفت با رهبران ملی مانند امانوئل مکرون، رئیس‌جمهور فرانسه تبدیل شد که خود ازجهت ‌دیگر فرصتی طلایی برای پررنگ کردن کمبود‌ها و ضعف‌های اتحادیه اروپا و ارتقاء چهره احزاب پوپولیستی محسوب می‌شود.

اما مهم‌ترین علت اهمیت یافتن انتخابات اتحادیه اروپا در سال 2019 این مسئله است که همچنان پارلمان اروپا ستون فقرات مردم‌سالاری و اجرای قانون در جهان غرب به‌شمار می‌آید. این انتخابات هر پنج سال برای تعیین 751 کرسی در پارلمان اروپا که به‌شکل مستقیم ازسوی شهروندان اتحادیه اروپا تعیین می‌شوند برگزار می‌شود و در سال 2019 به‌شکلی حماسی با حضور گسترده جوانان اروپایی پای صندوق‌های رأی و مشارکت پنجاه درصدی، روزی نو را در تاریخ اروپا رقم زد. جبهه راست افراطی در اروپا نتوانست موفقیت چندانی را در این انتخابات به‌دست آورد؛ اما حزب سبزهای حامی محیط‌زیست به‌ویژه در آلمان بسیار موفق وارد عمل شدند.

جبهه اروپاگرا در پارلمان اروپا با این انتخابات به تعادل دوباره رسید. دو نیروی بزرگ حاکم بر سیاست‌های اتحادیه اروپا در دهه‌های متوالی یعنی محافظه‌کاران راست میانه از حزب خلق اروپایی[2] و سوسیال دموکرات‌های چپ میانه[3] برای اولین‌بار اکثریت خود را ازدست دادند. ازسوی‌دیگر، لیبرال‌های میانه و حزب سبزهای حامیان محیط‌زیست موفقیت بزرگی را به‌دست آوردند. بنابراین، موازنه قوا بین احزاب اروپاگرا به سمت چپ متمایل شده‌ و به‌یک‌معنا به‌سمت آزادی‌های مدنی و سیاست‌های آب‌و‌هوایی گرایش پیدا کرده است. این مسئله می‌تواند روزنه‌ امیدی باشد برای پایان یافتن دوره سیطره محافظه‌کاران بر نهادهای اتحادیه اروپا، آغاز روند اصلاحات پیش از بحران (به‌معنای نابودی اتحادیه اروپا)، و مشارکت جوانان در تعیین سرنوشت خود.

توجه در نظرسنجی‌ها و آرا نشانگر تغییر در اولویت‌های اروپایی است که برای مثال، مبارزه با تروریسم را در آخرین اولویت اروپایی قرار می‌دهد؛ ضمن‌آنکه شفافیت بیشتری در تعریف هویتی اروپایی در مواجهه با هویت غربی مشترک با هم‌پیمان فراآتلانتیکی را برجسته می‌سازد. با توجه ‌به این دو مهم که بر آینده تصمیم‌های پارلمان و اتحادیه اروپا در غرب آسیا و نیز بر روابط با ایران اثرگذار خواهند بود، در نوشتار حاضر، اهمیت انتخابات پارلمان اروپا برای کشورهای عضو، جریان‌ها و احزاب؛ پیامد‌های نتایج انتخاباتی برای دولت ـ ملت‌های عضو؛ آینده‌ اتحادیه اروپا؛ روابط اتحادیه اروپا با سایر قدرت‌های جهانی و بریتانیا؛ و آثار انتخابات پارلمان برای روابط با غرب آسیا و ایران بررسی شده ‌است.

 

آیا انتخابات پارلمان اروپا برای شهروندان، کشورهای عضو، و احزاب و جریان‌ها رخدادی با اهمیت تلقی می‌شود؟

در 23 تا 26 مه 2019، رأی‌گیری برای تعیین نُهمین پارلمان اروپایی که در 2 ژوئیه 2019 اولین مجلس خود را ترتیب خواهد داد برگزار شد. پیش‌ازاین قرار بود به‌دلیل حضور بریتانیا در فرایند خروج از اتحادیه اروپا، آرا به‌جای 751 کرسی،‌ 705 مورد را تعیین کنند؛ اما با استناد به برخی مفاد قانونی اتحادیه، ازآنجاکه بریتانیا هنوز عضوی از اتحادیه اروپاست، ملزم به مشارکت در این انتخابات شد. در داخل این کشور، حضور بریتانیا در انتخابات پارلمانی، فضای رفراندومی دوباره برای برگزیت را رقم زد و همزمان با استعفای ترزا می، روزهای دشواری را در این کشور به‌همراه داشت.

در خارج از بریتانیا، کشورهای عضو اتحادیه با جانبداری از مخالفان و موافقان برگزیت، شعارهای انتخاباتی خود را پیش بردند که بیشترین سود از فضای تعلیق سیاسی در بریتانیا، سهم احزاب ملی‌گرا و راست افراطی شد. بااین‌حال، همه موضوعات مربوط به خروج کشورها از اتحادیه، تحت‌الشعاع نیروی جوان و افکار مترقی نسل‌های جدید اروپایی قرار گرفت و «موج سومی» از سبزها را به‌میدان آورد که حتی شعارهای احزاب افراطی را تلطیف کرد.

درنتیجه می‌توان گفت انتخابات 2019 پارلمان اروپا برای شهروندان اروپا ازسویی ازنظر مبارزه با رهبران و مطالباتشان در سطح ملی، و ازسوی‌دیگر، در راستای تعریف و تعیین هویت خود و بشریت در سطح بین‌المللی اهمیتی بسیار داشت. برای احزاب نیز فرصتی برای بازتعریف شعارها و پیشبرد حدود اساسنامه‌هایی فراتر از مرزهای ملی به‌وجود آمد که به‌ویژه با توجه به آیینه عبرت خروج بریتانیا اهمیتی دوچندان داشت. بنابراین، برخلاف آنچه گفته می‌شود انتخابات پارلمان اروپا چندان با سیاست‌های خارجی اتحادیه ارتباطی نداشته، در این انتخابات روشن است که شهروندان و احزاب تلاش داشته‌اند ضعف‌های داخلی را که ناشی‌از سیاست‌های غلط خارجی پیشین می‌دانند ترمیم، و این راه را از اصلاح روابط خارجی اتحادیه با جهان آغاز کنند.

در جدول ذیل، احزاب و نتیجه آراء انتخابات پارلمان 2019 برای آنها نشان داده شده است. همان‌طور که ملاحظه می‌شود، اگرچه احزاب راست و چپ میانه هنوز در صدر جدول قرار دارند، با شکست چشمگیری مواجه بوده‌ و کرسی‌های بسیاری را ازدست داده‌اند. پیش‌ازاین، اجماعِ دو حزب حاکم، اکثریت ساده پارلمانی یعنی 376 کرسی لازم برای تصمیم‌گیری را به‌دست می‌آورد؛ اما با ازدست دادن حدود پنجاه صندلی، اکثریت حاصل نخواهد شد. بنابراین، این دو حزب باید به‌دنبالِ یافتن حمایت سیاسیِ جانبی، ازطرف حزب سیاسی ثالثی باشند که بتواند به آنها ملحق، و ازسوی‌دیگر، در رهبری پارلمان اروپا با آنها شریک شود. سومین حزب بزرگ سیاسی در پارلمان اروپای جدید، گروه لیبرال‌ها با 106 کرسی است و پس از آن، حزب سبزهای اروپا با 75 کرسی قرار می‌گیرد.

ازسوی‌دیگر، اگر جریان‌ها و جنبش‌های پوپولیست و اروپاناباور همگی بتوانند در فرایندی به اجماع برسند که البته این امر بسیار دور از ذهن به‌نظر می‌رسد، این سقف سیاسی جدید می‌تواند دومین گروه سیاسی بزرگ پس از حزب خلق اروپا را تشکیل دهد. بااین‌حال، علی‌رغم تلاش‌های بسیار متیو سالوینی[4]، سیاستمدار ایتالیایی، برای اجماع‌سازی احزاب افراطی در سطح اروپا، تاکنون این هدف بی‌نتیجه بوده است. علت اصلی این است که دستورِ کار این احزاب با یکدیگر بسیار متفاوت، و گاه نشانگر تضادهای عمیق میان آنهاست؛ به‌همین‌دلیل، ظرفیت اثرگذاری آنها بر پارلمان اروپا و جبهه‌گیری منسجمشان در برابر احزاب جریان اصلی مثل حزب خلق اروپا یا حتی سبزها بسیار بعید به‌نظر می‌رسد. این احزاب پوپولیستی زمانی‌که در مواجهه با موضوعات متفاوت مانند مهاجرت، بازگشت مهاجران یا بودجه عمومی قرار می‌گیرند دیدگاه‌های بسیار متفاوتی را بیان می‌کنند.

درمجموع، پیش‌بینی می‌شود اجماع بعدی پارلمان اروپا حزب خلق اروپا، گروه سوسیال دموکرات‌ها و گروه لیبرال‌ها را همخانه کند و اجماعی محکم از اکثریت اروپاگرایان را در پارلمان جدید شکل دهد؛ درنتیجه، چندان نباید نگران سیاست‌های ضد اروپایی بود.

 

اسم حزب

کرسی‌های 2019

کرسی‌های سابق

تفاوت

دموکرات‌های مسیحی و محافظه‌کاران لیبرال

EPP

179

216

37ـ

سوسیال دموکرات‌ها

S&D

153

158

32ـ

سوسیال لیبرال‌ها و محافظه‌کاران لیبرال

RENEW EUROPE

106

69

37+

سبزها و منطقه‌گرایان

GREENS/EFA

75

52

23+

پوپولیست‌های جناح راست و ملی‌گرایان

ID

73

36

37+

محافظه‌کاران ملی و قیمومیت‌طلبان

ECR

61

77

16ـ

پوپولیست‌ها و اروپاناباوران

EFDD

43

42

1+

سوسیالیست دموکرات‌ها و کمونیست‌ها

GUE/NGL

38

52

14ـ

ثبت‌‌نشده‌ها

NON-IMSCRITS

9

20

11ـ

احزاب جدید و دیگر احزاب

N/A

14

2 خالی

 

مجموع

 

751

751

 

پیامد‌های نتایج انتخاباتی برای دولت ـ ملت‌های عضو در اروپا چه خواهد بود؟

علی‌رغم نگرانی‌ها و حتی امید‌های بسیاری از افراد ساکن در مرزهای اروپا، طوفان احزاب ملی‌گرا و پوپولیست که کشورهایی ازجمله بریتانیا، مجارستان، لهستان، ایتالیا، و فرانسه را درنوردیده است و احتمال می‌رفت بنیان‌های اتحادیه اروپا را ویران کند، در انتخابات اخیر نتوانست منجربه نتیجه قابل توجهی برای این احزاب شود. علت اصلی آن این است که این احزاب در دستورِ کار خود مسائل بسیار متضاد و حتی در رقابت با یکدیگر را مورد توجه قرار می‌دهند و ماهیت آنها به شکلی است که نمی‌توانند به بیان واحدی برسند و در چهارچوبی منسجم جمع شوند.

به‌طور کلی، انتخابات پارلمان اروپا نتایجی قابل پیش‌بینی در سطح اتحادیه اروپا داشت؛ اما در سطح ملی نتایج قابل تأمل بوده‌اند. برای بریتانیا، پیروزی حزب نایجل فراژ[1] به‌معنای راهیابی حزبی ضد اروپایی به‌عنوان نماینده اصلی بریتانیا در پارلمان اتحادیه است. در فرانسه حزب راست افراطی «مجمع ملی» مارین لوپن[2] 23 درصد از آرا را به‌دست آورد تا با فاصله اندکی از حزب امانوئل مکرون با 22 درصد موفقیت، در جایگاه نخست نمایندگی فرانسه در پارلمان اروپا قرار گیرد.

برخلاف این دو کشور، اگرچه در آلمان احزاب راست افراطی و پوپولیستی وفوقی نداشتند، تغییر محسوسی در انتظار اولیه از نتایج آرا دیده می‌شود. حزب خلق اروپا که متشکل از احزاب متحد راست میانه آلمانی (اتحاد دموکرات‌های مسیحی آلمان و اتحاد سوسیالیست‌های مسیحی در باواریا) است، افت شدیدی در پارلمان اروپا داشت و حتی حزب سوسیال دموکرات با افت تاریخی شانزده درصدی از آرا مواجه شد، درحالی‌که کرسی‌های حزب سبز آلمان در مقایسه ‌با سال 2014 دو برابر شدند و 21 درصد از آرا را به‌خود اختصاص دادند. به‌نظر می‌رسد تغییراتی که در سطح ملی در احزاب آلمانی رخ داده،‌ در سطح اتحادیه اروپا نیز خود را به‌نمایش گذاشته است. از نگاه بسیاری از کارشناسان لازم است آنگرت کرمپ کارنبوئر[3]، جانشین خانم مرکل، سیاست‌های خود را تغییر دهد؛ درغیر‌این‌صورت، پیوسته رأی‌دهندگان از احزاب بزرگ پس از سال 1945 دورتر و دورتر خواهند شد. به گفته جودی دمپسی[4]، کارشناس اندیشکده کارنگی اروپا، روشن است حمایت آلمانی‌ها از حزب سبز فقط بنا به دلایل تغییرات آب‌و‌هوایی نیست، بلکه اعتراضی به سیاست‌های دو حزب بزرگ آلمان است که بیش‌ازاندازه خود را وقف خدمت به نسل قدیم و افزایش خدمات رفاهی آنان کرده‌اند.

در مجارستان، حزب اوربان 52 درصد از آرا به‌دست آورد. در لهستان حزب قانون و عدالت که حزب حاکم و البته اروپاناباور است 45 درصد از آرا را به‌دست آورد. در ایتالیا حزب راست افراطی لگانورد با رهبری ماتیو سالوینی 34 درصد از آرا به‌دست آورد، درحالی‌که شریک ائتلافی همین حزب، به‌جای جایگاه دوم ملی، با هفده درصد رأی در جایگاه سوم در ایتالیا قرار گرفت. غافلگیرکننده‌تر از همه اینکه، در یونان، نخست‌وزیر با توجه به عملکرد ضعیف حزبش خواهان برگزاری انتخابات زودهنگام شد، این حزب 24 درصد آرا را در رقابت با حزب «دموکراسی نو» یونان با 33 درصد آرا در پارلمان اروپا به‌دست آورد و بازهم عجیب‌تر آنکه، در اسپانیا سوسیال دموکرات‌ها 33 درصد از آرا را به‌دست آوردند و همزمان، رهبر تبعیدشده کاتالان‌ها که فعالیت‌های خود را در بلژیک ادامه می‌داد به‌عنوان نماینده انتخاب شد و به پارلمان اروپا راه یافت.

از نظر بسیاری از کارشناسان و متخصصان،‌ انتخابات پارلمان اروپا هشداری جدی به دولت _ ‌ملت‌های عضو بوده است؛ هشداری که نه‌فقط به سیاست‌های داخلی، مشارکت و محبوبیت، بلکه به بقای اتحادیه نیز مربوط می‌شود. ازاین‌منظر، اتحادیه اروپا نیازمند تعیین چهارچوبی برای درمان و ایجاد اصلاحات بنیادین به‌منظور بقا و ادامه حیات خود است. به گفته مارتین اِل[5]، سردبیر نشریه اسلاوی‌زبان جمهوری اسلواکی «اسپادارسکه نوینی»[6]، اتحادیه اروپا برای بقای خود ناگزیر باید متحمل تغییر و تحول شود و باید این امر را دیر یا زود بپذیرد؛ اما مهم‌تر آن است که این تحول می‌تواند انتخاب و گزینه جبهه حامیان اروپاگرایی باشد، نه آنکه به‌صورت اجباری ازطرف جبهه مخالفان اروپاگرایی یا اروپاناباوران به اروپا تحمیل شود.

البته درمقابل نگاه اِل، از این واقعیت ملموس نمی‌توان گذشت که پوپولیست‌ها و ملی‌گرایان راست افراطی برای ورود به پارلمان اروپا آراء خود را بسیار تلطیف کرده‌اند؛ برای مثال، مارین لوپن پس از پیروزی‌اش، شعار فرگزیت یا خروج فرانسه از اتحادیه اروپا را با شعار «بیایید تعریف دوباره‌ای از کارکردهای اتحادیه اروپا داشته باشیم» جایگزین کرده است. حزب پنج‌ستاره ایتالیا نیز فراخوان‌های سابق خود مبنی‌بر ترک یورو یا رفراندوم حضور یا عدم حضور در اتحادیه اروپا را کنار گذاشته است. ازسوی‌دیگر، به‌نظر می‌رسد احزاب اروپاناباور بیش‌از‌آنکه مایل باشند فضایی برای تشتت پارلمان اروپا پیدا کنند تلاش خواهند کرد در ابتدای ورود خود به این تریبون جدید، نوعی اجماع و یکدستی بین احزاب افراطی در چهارچوب پارلمان اروپا حاصل کنند و با این ‌هدف، آینده اروپاگرایی حتی با وجود احزاب افراط‌گرا در صحن پارلمان،‌ چندان تیره و ناامیدکننده نخواهد بود؛

بااین‌حال، به‌طور کلی، از دید پروفسور پل تاگارت[7] از دانشگاه ساسکس، برای درک بهتر آینده احزاب در پارلمان اروپا و ارتباط آن با رشد ملی‌گرایی و پوپولیسم در دولت‌ _ ملت‌های عضو، باید تمایزی بین اروپاناباورانِ «اصول‌گرا یا سخت» با اروپاناباورانِ «منعطف یا نَرم» قائل شد. از دید او، اروپاناباوریِ اصول‌گرایانه یا سخت آنجا رخ می‌دهد که دیدگاه‌ها در مخالفت با اتحادیه اروپا آن اندازه قوی هستند که خروج از اتحادیه را مطالبه می‌کنند؛ درمقابل، اروپاناباوریِ منعطف یا نرم جایی است که اعتراض بنیادین به اتحادیه اروپا حس می‌شود؛ ولی هنوز پیوندهایی وجود دارد که خروج از اتحادیه را لازم نمی‌داند.

همچنین در بسط دیدگاه اِل می‌توان دریافت که در اروپای مرکزی به‌ویژه در مجارستان و لهستان که گفته می‌شود احزاب اروپاناباور هستند، درواقع، موج جدیدی از اروپاگرایی دیده می‌شود؛ اما این نوع از اروپاگرایی با ارزش‌هایی که اروپا‌گرایان در اروپای غربی مانند فرانسه و آلمان برآن باور دارند بسیار متفاوت است. اِل توضیح می‌دهد که از دید اروپاگرایان در اروپای مرکزی، اتحادیه اروپا از دولت _ ملت‌های نفوذناپذیر تشکیل شده است. این برداشت نشانۀ نبودِ انرژی لازم یا دیدگاه‌هایی در راستای ایجاد فضای تضارب آرا برای فهماندن ارزش‌های اصیل اتحاد و انسجام در ماهیت اتحادیه اروپاست؛ درنتیجه، با توجه به نبودِ تلاشی جهت تعریف معنای همگرایی و نیز به‌سبب ماهیت تکنوکرات طرح‌های اروپایی، شاهد شکاف فهم و معنا و درنتیجه، عملکرد و ماحصل طرح‌ها بین کشورهای غرب اروپا و اروپای مرکزی و شرقی هستیم و درصورت تعلل برای تفهیم ارزش‌ اتحاد، در آینده نیز شاهد ادامه همین روند خواهیم بود. به باور این کارشناس، ساده‌ترین اصلاحات در اتحادیه اروپا می‌تواند از تغییر نحوه ارتباط اتحادیه اروپا، از شکل هنجاری تکنوکرات به گفتگوی سیاسی آغاز شود. به نظر او، لازم است اتحادیه اروپا دیگر به اروپایی‌ها، به‌ویژه در شرق و در مرکز، به‌عنوان «مشتری» قوانینش نگاه نکند، بلکه آنها را به‌چشم «شهروند» ببیند. مهم‌تر آنکه اگر اتحادیه اروپا در راه اصلاحش، یعنی آغاز روند تفهیم ارزش‌هایش تلاش نکند مجبور است به‌عنوان طرحی ارزش‌بنیان از حیات آتی خود چشم بپوشد.

 

با توجه به نتایج انتخابات پارلمان 2019، اتحادیه اروپا با چه آینده‌ای روبه‌رو خواهد شد؟

با توجه به کاهش قدرت احزاب سنتی حاکم بر پارلمان اروپا مانند حزب خلق اروپا و پیروزی احزاب مورد حمایت شهروندان جوان مانند حزب سبزها که با تغییرات پیشنهادی دیگری ازطرف جوانانی مانند امانوئل مکرون (مثلاً درخصوص نحوه انتخاب رئیس کمیسیون اروپا) همراه بوده است پیش‌بینی می‌شود در آینده اصلاحات ساختاری بیشتری در اتحادیه اروپا به‌وقوع بپیوندد.

ازآنجاکه همچنان احزاب سنتی حاکم بر پارلمان دو گروه اصلی مسلط پیشین باقی خواهند ماند، دستورِ کار آنها نیز همچنان ادامه خواهد داشت؛ ولی ائتلافی که دو حزب مهم راست و چپ میانه با یک حزب ثالث برای رسیدن به اکثریت ساده پارلمانی خواهند ساخت، شعارهای آنها را تا اندازه زیادی تغییر خواهد داد و با فرسایش ارزشی مواجه خواهد کرد. اگر رهبران اروپا بتوانند از فرصت موجود برای بهبود شعارها، دستورِ کارها و عملکرد خود استفاده کنند، جریان مهمی از اصلاحات کلید خواهد خورد که سال‌هاست اتحادیه اروپا انتظار آن را می‌کشد. این موج می‌تواند با فراهم کردن رضایت شهروندان جوان اروپا نگرش اروپاناباوری را به‌حاشیه براند و حتی بر فتوحات احزاب راست افراطی در سطح ملی کشورهای عضو اتحادیه اروپا اثر بگذارد.

کمیسیون ژان‌کلود یونکر موفق شد تصمیم‌گیری‌های قانون‌گذارانه بزرگی را در هشتمین دور پارلمان اروپا محقق کند. این موارد که اثر انگشت پارلمان گذشته محسوب می‌شوند می‌توانند به‌عنوان چراغ راه، مسیر آتی پارلمان نهم را نیز تا حدود زیادی روشن کنند. برخی ازاین موارد عبارت‌اند از: تأمین امنیت پروازی با استفاده از بانک سوابق مسافران در کل اروپا، حذف کیسه‌های پلاستیکی، گشایش بازار آنلاین برای کاهش هزینه‌ها و گریز از خطر جعل و کلاهبرداری، توافق آب‌و‌هوایی پاریس، پایان دادن به هزینه رومینگ، دسترسی به اینترنت رایگان با طرح وای‌فای فورِ اتحادیه اروپا، خرید آنلاین یا ژئو ـ بلاکینگ، حکمرانی مشترک برای شفافیت بیشتر مالیاتی اعضای اتحادیه، توافق پیمان تجاری آزاد با ژاپن، اصلاح قانون کپی‌رایت، تعادل در زندگی کاری و شخصی با قانون والدین و حرفه‌ها، محدود کردن تولید گاز دی‌اکسید کربن، و تلاش برای خودکفایی انرژی.

طبق نظرسنجی‌هایی در سال 2018 تا 2019، از 27 هزار نفر در 28 کشور عضو اروپا، 62 درصد از شهروندان از حضور کشور خود در اتحادیه اروپا راضی بودند و 68 درصد باور داشتند که کشورشان از عضویت در اتحادیه اروپا منتفع شده است. ممکن است این واکنش‌ها نتیجه دیدن عاقبت برگزیت و مشکلات فراروی بریتانیا باشد، بااین‌حال، طبق همین نظرسنجی‌ها موضوعات آتی مهم برای پارلمان اروپا به ترتیب اولویت، عبارت‌اند از: مهاجرت، اقتصاد، اشتغال جوانان، و تروریسم.

روابط اتحادیه اروپا با سایر قدرت‌های جهانی و بریتانیا چگونه خواهد بود؟

تأخیر در خروج بریتانیا از اتحادیه اروپا که ضرب‌الاجل آن درحال‌حاضر 31 اکتبر 2019 تعیین شده است به این معنا بود که بریتانیا باید در انتخابات پارلمان شرکت کند. زمانی‌ که برگزیت محقق شود، 73 کرسی متعلق به بریتانیا حذف خواهد شد. 27 کرسی از این تعداد به کشورهایی داده خواهد شد که با توجه به تناسب جمعیت آنها باید کرسی‌های بیشتری داشته باشند. 46 کرسی دیگر بریتانیا خالی خواهد ماند تا به اعضای جدیدی که به اتحادیه اروپا می‌پیوندند تعلق گیرد.

حضور بریتانیا در انتخابات پارلمان بیش‌ازهمه باری نمادین با خود به‌همراه داشته است. حزب جدید «برگزیت» به رهبری نایجل فراژ با 32 درصد آرا در نقش نماینده و قوی‌ترین گروه سیاسی بریتانیا وارد پارلمان اروپا شد. طبق ماده 50 قانون اتحادیه، پارلمان اروپا باید درمورد هر توافق و ترتیبی که در روابط اتحادیه اروپا و بریتانیا برقرار خواهد شد رضایت خود را اعلام کند و احتمالاً نمایش جالبی با حضور پارلمان به‌طور کلی و بخشی از آن به رهبری فراژ به روی صحنه خواهد رفت.

در پارلمان جدید همچنان گفتگوها درمورد نحوه خروج بریتانیا از اتحادیه پیگیری خواهد شد. اگرچه پارلمان به‌طور مستقیم در مذاکرات نقشی ندارد، پیش‌ازاین قطعنامه‌هایی را درمورد مذاکرات تبیین کرده بود. مهم‌ترین قطعنامه پارلمان اروپا درمورد برگزیت قطعنامه آوریل 2017 درمورد اولویت توجه به حقوق شهروندان 27 کشور عضو اتحادیه اروپا در بریتانیا و شهروندان بریتانیاییِ حاضر در 27 کشور اروپایی بوده است. درحال‌حاضر، اولویت‌های پارلمان اروپا درقبال بریتانیا که در پارلمان بعدی هم دنبال خواهند شد، عبارت‌اند از: تعیین تعهدات مالی بریتانیا در برابر اتحادیه اروپا، پیگیری روند صلح ایرلند شمالی، ادغام بازار واحد، و جلوگیری از هرگونه بده‌‌وبستان روابط اقتصادی و همکاری امنیتی. روشن است اقتصاد و امنیت دو مبحث مهم هستند.

ازسوی‌دیگر، موضوعات اقتصاد و امنیت سرفصل‌هایِ دراولویتِ روابط اتحادیه اروپا و آمریکا نیز محسوب می‌شوند. درد اتحادیه اروپا از جنگ اقتصادی آمریکا علیه هم‌پیمانان، در جبهه ارزشی هم پیگیری می‌شود و پارلمان اروپا علاوه‌بر اقدامات قضایی و عملیاتی، درحالی‌که خود را قلب تپنده دموکراسی غربی می‌داند تمام‌قد تلاش خواهد کرد با رویکرد یکجانبه‌گرا و مخالف ارزش‌های لیبرالیسم غربیِ ترامپ مبارزه کند. با توجه به اهمیت داشتن احزاب سبز در پارلمان اروپا که در حوزه توجه به بحران‌های محیط‌زیستی، حقوق بشری و مبارزه با فروش تسلیحات فعال هستند به‌نظر می‌رسد خشم اروپا از هم‌پیمان فراآتلانتیک خود با عبور از جریان رسانه‌ای و روایتی _ گفتمانی، وارد عرصه قانون‌گذاری و هنجاری‌سازی شده است. بنابراین، احتمال تصویب قوانینی در راستای محدود کردن اقدامات آمریکا علیه منافع اروپایی بسیار بالاتر است. احزاب سبز، در کنار احزاب ملی‌گرا، احتیاط سنتی احزاب راست و چپ میانه را که تا پیش‌ازاین بر پارلمان اروپا مسلط بودند کنار می‌گذارند و با اراده مصمم‌تری با قوانین فراسرزمینی آمریکا مبارزه خواهند کرد.

 

نتیجه انتخابات پارلمان چه تأثیری بر سیاست اتحادیه درقبال غرب آسیا و ایران خواهد داشت؟

الدار مامدوف[8]، محقق مسائل اروپا و مشاور سیاسی حزب سوسیال دموکرات در کمیته امور خارجه پارلمان اتحادیه اروپا و نماینده ویژه پارلمان اروپا برای روابط بین‌مجلسی با ایران، عراق و عربستان، یادداشتی در تارنمای لوبلاگ را به بررسی نتیجه انتخابات پارلمان اروپا و معنای آن برای روابط اتحادیه با کشورهای غرب آسیا اختصاص داده است. از دید او، نتیجه انتخابات پارلمان اروپا خبر بدی برای ائتلاف جبهه راست رژیم صهیونیستی، عربستان سعودی و امارات متحده عربی خواهد بود.

مامدوف باور دارد با توجه به اینکه دولت ترامپ دستورِ کار صهیونیستی، سعودی، و اماراتی خود را با قدرت هرچه تمام‌تر پیش می‌برد، اتحادیه اروپا از نظر این سه بازیگر به‌عنوان اخلالگری عصبانی در پیوستن به این قاعده کلی درنظر گرفته می‌شد. بااین‌حال، نتیجه انتخابات پارلمان نشان می‌دهد که اتحادیه اروپا همچنان به الزامات و تعهدات خود درقبال ایران ادامه خواهد داد و این خبری ناخوشایند برای صهیونیست‌ها، سعودی‌ها و اماراتی‌هاست. ازسوی‌دیگر، سایر پرونده‌ها مانند راه‌حل تحمیلی به فلسطین، انزوای قطر، و قرار گرفتن اخوان ‌المسلمین در فهرست گروه‌های تروریستی از دیگر مسائلی هستند که اتحادیه اروپا در آنها نگاهی متفاوت با آمریکا خواهد داشت.

از دید مامدوف، عربستان سعودی و امارات متحده عربی با خروج بریتانیا از اتحادیه اروپا، در پارلمان اروپا هم‌پیمان خود یعنی حزب محافظه‌کار بریتانیایی را ازدست داده‌اند، ولی ممکن است با نزدیک شدن به حزب مکرون خط فکری جدیدی را برای خود ایجاد کنند؛ اما درمقابل پیروزی حزب سبز اروپا می‌تواند منجربه سخت‌گیری بیشتر درقبال حقوق بشر در کشورهای حاشیه خلیج فارس و نارضایتی بیشتر از فروش تسلیحات به این کشورها شود. مامدوف منطق واضحی برای چگونگی نزدیکی عربستان و امارات به حزب مکرون ارائه نداده و باید گفت مکرون یکی از حامیان مهم جبهه مخالفت با تحریم‌های آمریکا علیه ایران است. بااین‌حال، به‌طور کلی، مامدوف نتایج انتخابات پارلمان اروپا را به‌نفع ایران ارزیابی کرده است.

یکی از موضوعات دیگری که اتحادیه اروپا در سال گذشته انرژی بسیاری را صرف آن کرده است و معمولاً با عنوان مبارزه با چهارچوب «امپریالیسم قضایی» آمریکا معرفی می‌شود می‌تواند بیانگر خط‌مشی آتی پارلمان اروپا درقبال ایران باشد. علاوه‌براینکه اتحادیه در جستجوی بازارهای جدید اقتصادی و درراستای تأمین انرژی لازم جهت حفظ و ارتقاء سرعت رشد اقتصادی خود توجهی جدی به ایران خواهد داشت، بحث تحریم‌های آمریکایی علیه ایران را به‌عنوان یکی از نمونه‌های موردی قضایی در مبارزه با قوانین فراسرزمینی آمریکایی مطمح‌نظر قرار داده است.

پس از خروج یکجانبه آمریکا از برجام و تحریم‌های علیه ایران، پارلمان اروپا در مقام مهم‌ترین نهاد قانون‌گذاری اروپایی درصدد است بحث تحدید قضایی آمریکا را در اولویت خود قرار دهد. شارل آندره سیتروئن[9] در تارنمای سیاسی _ تحلیلی قاره بزرگ می‌نویسد: اتحادیه اروپا برای احترام به قدرت خود باید سازِکار قانون‌گذاری علیه رویکرد تحمیلی فراسرزمینی آمریکا را جدی بگیرد. از دید او، موضوع پرونده ایران جنگ اقتصادی آمریکا علیه قدرت‌های بزرگ اقتصادی است.

از دید او، امروز می‌توان گفت اگر موضوع هسته‌ای ایران نبود، آمریکا روش دیگری را برای تحمیل قوانین خود در راستای جهت‌دهی و تحدید فعالیت‌های شرکت‌های اروپایی و چینی پیدا می‌کرد؛ درحالی‌که نباید فراموش نکنیم که گزارش‌های آژانس بین‌المللی اتمی نشان می‌دهند وقتی در 8 مه 2018 ترامپ اعلام کرد از برجام خارج می‌شود،‌ واقعیت این بود که اصلاً بهانه‌ای به‌عنوان مسئله هسته‌ای ایران وجود نداشت و ترامپ آن را بار دیگر خلق کرد که هدف او نه حمایت از عدم اشاعه، بلکه یافتن بهانه‌ای برای به‌راه انداختن جنگ اقتصادی بود.

از دید این کارشناس، ضروری است که پارلمان اروپا در دستورِ کار سیاست خارجی خود، مسائلی چون: کاهش ارزش ریال ایران، افزایش قیمت نفت، مقابله با افزایش تنش و درگیری در غرب آسیا، و برنامه هسته‌ای ترکیه و مصر را به‌دقت بررسی کند. این برنامه‌ها همگی نیازمند تغییرات قضایی و قانون‌گذاری اتحادیه اروپا هستند که از پارلمان اروپا آغاز خواهد شد. به گفته این کارشناس، اگرچه طی سال گذشته ابتکارات اروپایی مانند به‌روزرسانی قانون 1996 یا سازِکار اینستکس و ایجاد سوئیفت اروپایی همگی با مشکل مواجه شده‌اند، اتحادیه اروپا به اهمیت برخورد جدی با آمریکای ترامپ پی برده است. از دید او، این امیدواری وجود دارد که با توجه به ترکیب پیروز در انتخابات پارلمان اروپا، وضع قوانین علیه ویژگی فراسرزمینی قوانین آمریکا جدی‌تر گرفته شود و سبزها در چهارچوب نگاه بشری، برای مسئله اشتباه بودن تحریم‌ها علیه مردم ایران نیز اهمیت بیشتری قائل شوند و مبارزات منسجم‌تری برای بی‌اثر کردن آن داشته باشند.

 

نتیجه‌گیری و توصیه‌های کاربردی

با توجه به نتایج انتخابات پارلمانی اروپا پیش‌بینی می‌شود در آینده، پارلمان اروپا علاوه‌بر ورود به تحولات داخلی ساختاری برای پاسخ‌گویی به نیاز فوری ایجاد تغییر و اصلاحات عمده در نحوه برخورد با مسائل ازسوی اتحادیه اروپا، در سطح بین‌المللی نیز دیدگاه‌های خود را تغییر دهد. آرمان‌گرایی احزاب سبز و عبور از احتیاط درونی‌شده احزاب مسلط راست و چپ میانه، در سطح بین‌المللی نیز هویت اروپایی را مطرح خواهد کرد.

در سطح داخلی، اتحادیه برای ایجاد تعادل در مطالبات ملی و اتحادیه‌ای، قوانین خود را تغییر خواهد داد که یکی از مهم‌ترین اهداف آن عبور از بحران مالی کشورهای عضو و ترمیم اقتصادی است. از‌سوی‌دیگر، در سطح بین‌المللی، دستورِ کار پارلمان اروپا به‌سمت تعیین تکلیف در برابر قدرت‌های بزرگ مانند آمریکا و چین خواهد بود که طبیعتاً این مسئله در برخی قواعد و سازِکارهای پیشین تغییراتی مهم ایجاد خواهد کرد. یکی از تغییرات مهم در اتحادیه اروپا یافتن بازارهای جدید به‌شکلی جدی است. در پارلمان پیشین (2014-2019) رابطه با ژاپن به‌شدت مورد توجه قرار گرفت و احتمال اینکه در آینده ظرفیت اقتصادی بازارهای ایران نیز بار دیگر برای اتحادیه اروپا پررنگ شود قابل پیش‌بینی است.

مخالفت با جنگ، همکاری‌های بین‌المللی، و شعارهای حقوق بشری و مردم‌سالارانه افزایش خواهد یافت و جابه‌جایی انسانی با دقت بیشتری فرای پیامدهای مدنی در سطح زیستی مورد توجه قرار خواهد گرفت. هنجاری‌سازی و تأکید بر قوانین اهمیتی دوچندان خواهد یافت و ممکن است تصور شود ازنظر عملی سازِکارهایی ناممکن ارائه خواهد شد. بااین‌حال، سطح تعهد و اراده برای تحقق طرح‌ها به اندازه‌ای قوی خواهد بود که به‌نظر می‌رسد فرصتی به عملگرایان و واقع‌گرایان نظامی برای استراحت و واگذاری امور به قانون‌گذاران و تصمیم‌گیران خواهد داد.

توصیه می‌شود همکاری‌های ملی به‌ویژه در چهارچوب‌های بین‌مجالسی میان ایران و پارلمان اروپا با حضور جوانان گسترش یابد و با توجه به اهمیت محیط‌زیست برای احزاب سبز اروپایی و رشد سازمان‌های مردم‌نهاد که در شاخه‌های مختلف تجارت فعال‌اند، گروه‌های داوطلبانه‌ای برای همکاری در موضوعات مختلف تشکیل شوند.


[1]. Nigel Farage

[2]. Marine Le Pen

[3]. Annegret Kramp Karrenbauer

[4]. Judy Dempsey

[5]. Martin Ehl

[6]. Hospodarske Noviny

[7]. Paul Taggart

[8]. Elder Mamedov

[9]. Charles-Andre Citroen


[1]. Marc Pierini

[2]. European People’s Party (EPP)

[3]. Social Democrats (S&D)

[4]. Matteo Salvini