بریکسیت، اتحادیه اروپا و مناقشه رژیم صهیونیستی ـ فلسطین


 
 
اتحادیه اروپا همواره بازیگر مهمی در حوزه مناقشه رژیم صهیونیستی ـ فلسطین بوده است. سؤال اینجاست که خروج انگلستان از اتحادیه اروپا چه تأثیری بر نقش‌آفرینی اتحادیه اروپا در حوزه مناقشة رژیم صهیونیستی ـ فلسطین برجای خواهد گذاشت؟ به‌نظر می‌رسد خروج انگلستان از اتحادیه اروپا در کوتاه‌مدت موجبات تقویت بعد انتقادی سیاست این اتحادیه علیه رژیم صهیونیستی و اِعمال فشار بیشتر بر این کشور شود. بدیهی است هرگونه تحول میان‌مدت و بلندمدت در روابط اتحادیه اروپا و رژیم صهیونیستی و سیاست اعمالی آن در مواجهه با مناقشه رژیم صهیونیستی ـ فلسطین تا حدود زیادی به موقعیت آینده پروژه اروپا بستگی خواهد داشت.

مهم‌ترین سیاست‌های اتحادیه اروپا برای مواجهه با مناقشة رژیم صهیونیستی ـ فلسطین که تا حدود زیادی متاثر از برجستگی بعد «ژئوکالچر» این اتحادیه است، موارد زیر بوده است:

1. تلاش برای مدیریت و حل مناقشه رژیم صهیونیستی ـ فلسطین به‌عنوان پیش‌شرط پیشبرد فرایندهای دموکراتیزاسیون در کشورهای منطقه و مقابله با تروریسم و اسلام‌گرایی افراطی؛ 2. تلاش برای ایجاد دو دولت ـ ملت مستقل رژیم صهیونیستی و فلسطین به‌عنوان پیش‌شرط تضمین امنیت و موجودیت رژیم صهیونیستی ازیک‌سو و کاهش عناصر امنیت‌زدا در منطقه خاورمیانه و شمال آفریقا ازسوی‌دیگر، و 3. تلاش برای موازنه‌بخشی در روابط با رژیم صهیونیستی و اعراب.

اتحادیه اروپا در راستای تحقق راهبردهای فوق، ابزارهای تشویقی و تنبیهی متعددی را به‌کار برده است؛ برای مثال، ازجمله در راستای تشویق رژیم صهیونیستی به پذیرش ایده دو دولت ـ ملت در سال 2013 پیشنهاد ارائه موقعیت «شریک ویژه و ارجح» به رژیم صهیونیستی را مطرح ساخت. در حوزه اِعمال سیاست‌های تنبیهی نیز اتحادیه اروپا سیاست برچسب‌زنی کالاهای تولیدشده در شهرک‌های یهودی‌نشین در کرانه باختری فلسطین و قدس شرقی را دنبال کرد. اتحادیه اروپا براین‌باور است که درصورت ادامه شهرک‌سازی در مناطق فلسطینی که به ایجاد منطقه‌ای حائل میان این مناطق و خاک رژیم صهیونیستی منجر می‌شود، تحقق این ایده عملاً منتفی می‌شود. ارائه کمک‌های بشردوستانه، رفاهی و زیربنایی عمده به دولت خودگردان نیز در چهارچوب سیاست «دولت‌سازی از پایین» و همچنین متعهد نگاه داشتن این دولت به ایدة دو دولت ـ ملت و ممانعت از سوگیری به نفع راهبردهایی چون انتفاضه صورت گرفته است.

به‌نظر می‌رسد اتحادیه اروپای منهای انگلیس رویکردهای منتقدانه بیشتری علیه رژیم صهیونیستی دنبال خواهد کرد. انگلستان همواره مخالف اِعمال فشار اتحادیه بر رژیم صهیونیستی و همچنین مخالف کارزارهایی چون تحریمی انزوا، سرمایه‌گذاری و تحریم علیه رژیم صهیونیستی (BDS) بوده است. درواقع با خروج انگلستان، توانایی این کشور برای اِعمال نفوذ بر سیاست‌های اتحادیه اروپا به نفع رژیم صهیونیستی ازبین خواهد رفت. در این چهارچوب، احتمال اِعمال فشار بیشتر اتحادیه اروپا بر رژیم صهیونیستی برای پذیرش ایده دو دولت ـ ملت و ممانعت از گسترش شهرک‌های یهودی در مناطق اشغالی با استفاده از اهرم‌هایی چون تهدید انصراف از ارائه موقعیت «شریک ویژه و ارجح» به رژیم صهیونیستی وجود دارد. دیگر آنکه احتمالاً از این پس جریان به‌رسمیت شناختن کشور فلسطین در کشورهای اروپایی سرعت بیشتری خواهد یافت. گسترش بیشتر کارزارهایی چون تحریمی انزوا، سرمایه‌گذاری و تحریم علیه رژیم صهیونیستی (BDS) در خاک اروپا نیز دور از ذهن نخواهد بود.

بدیهی است هرگونه تحول میان‌مدت و بلندمدت در روابط اتحادیه اروپا و رژیم صهیونیستی و سیاست اعمالی آن در مواجهه با مناقشه رژیم صهیونیستی ـ فلسطین تا حدود زیادی به موقعیت آینده پروژه اروپا بستگی خواهد داشت؛ برای مثال، در سناریوی مواجهه با اروپایی واگرا، اتکای اروپا به آمریکا و ناتو گسترش خواهد یافت. این مسئله از ظرفیت‌های اعمال فشار اتحادیه اروپا بر رژیم صهیونیستی در حوزه مسائل حقوق بشری و همچنین تحقق ایده دو دولت ـ ملت خواهد کاست. در ضمن اروپای واگرا به‌دلیل لزوم توجه بیشتر آن بر مسائل داخلی قاره، و همچنین با تضعیف و یا احتمالاً حذف ایده‌هایی چون «سیاست همسایگی» و «مشارکت اروپا ـ مدیترانه»، قدرت هنجاری کمتری برای تأثیرگذاری بر فرایندهای سیاسی کشورهای منطقه ازجمله دولت خودگردان فلسطین خواهد داشت؛ مسئله‌ای که به‌احتمال‌زیاد موجب تضعیف بازیگرانی خواهد شد که راه‌حل‌هایی چون دو دولت ـ ملت را دنبال می‌کنند و به‌صورت موازی ایده‌هایی چون انتفاضه را تقویت خواهند کرد. البته در چهارچوب این سناریو، روی کار آمدن احتمالی رهبران دست‌راستی و پوپولیستی در کشورهای اروپایی، با توجه به پیشینه ضدیهودی آنها احتمالاً خبر خوبی برای رژیم صهیونیستی نخواهد بود.

مواجهه با اروپایی همگراتر نیز آثار متفاوتی بر نقش‌آفرینی اتحادیه اروپا در حوزه مناقشه رژیم صهیونیستی ـ فلسطین برجای خواهد گذاشت. اروپای همگراتر با توجه به احتمال تشکیل ارتش اروپایی و تضعیف ناتو، نقش برجسته‌تری در تنظیم دستور کار مناقشات بین‌المللی برعهده خواهد داشت. این مسئله امکان تأثیرگذاری قابل توجه این اتحادیه را در راستای نگاه راهبردی و امنیتی خاص آن، ازجمله تحقق ایده دو دولت ـ ملت را عملی‌تر خواهد کرد.