تاثیرپذیری منافع ملی ایران از آینده سوریه و ضرورت اتخاذ یک استراتژی مناسب در قبال این بحران


تاثیرپذیری منافع ملی ایران از آینده سوریه و ضرورت اتخاذ یک استراتژی مناسب در قبال این بحران



شنبه 21 مرداد 1396



دونالد ترامپ چه در دوران تبلیغات انتخاباتی و چه پس از روی‌کار آمدن و انتخاب شدن به‌عنوان رئیس‌جمهوری ایالات متحده آمریکا به دفعات از توافق هسته‌ای میان ایران و کشورهای 5+1 انتقاد و به صراحت از لزوم تجدیدنظر در این توافق و حتی لغو آن ازسوی آمریکا سخن به‌میان آورده است. سوالی که وجود دارد این است که درحالی که جامعه جهانی بر توانایی برجام در حل مشکل هسته‌ای میان ایران و غرب، شکل‌گیری چهارچوبی حقوقی و فنی برای رفع آن و مهم‌تر از آن تامین خواسته‌های طرفین این توافقنامه در قالب یک بازی برد ـ برد اجماع نظر دارد، چرا پس از روی‌کار آمدن ترامپ شاهد انتقادات گسترده ایالات متحده آمریکا نسبت به این توافق هستیم؟

به‌نظر می‌رسد پاسخ به این سوال را نه در برداشت ترامپ درخصوص میزان موفقیت یا عدم موفقیت برجام در حل موضوع هسته‌ای ایران که باید در موضوعات دیگری فراتر از برنامه هسته‌ای و به‌عبارت دقیق‌تر در جایگاه کنونی جمهوری اسلامی ایران در معادلات منطقه‌ای خاورمیانه جستجو کرد. در واقعیت امر مشکل اصلی دولت ترامپ با ایران در دوران پسابرجام را ‌باید نگرانی ایالات متحده آمریکا از افزایش حضور و نقش ایران در تحولات منطقه‌ای درنظر گرفت. اگرچه نمی‌توان کتمان کرد که بخشی از سیاست‌های مقابله‌جویانه و ایران‌هراسانه ایالات متحده آمریکا نسبت به ایران متاثر از رویکرد نخست آمریکای ترامپ و روحیه تاجرمابانه ایشان به‌منظور کسب منافع اقتصادی و ترغیب کشورهای عرب خلیج فارس برای خرید سلاح و تجهیزات نظامی از این کشور است، اما تردیدی نیست که تضاد منافع میان جمهوری اسلامی ایران و ایالات متحده آمریکا در منطقه خاورمیانه، از جمله دلایل اصلی ایجاد نگرانی در میان ساکنان جدید کاخ سفید است. درواقع دونالد ترامپ و مخالفان جمهوری اسلامی ایران نمی‌توانند شاهد توافقی باشند که علی‌رغم موفق عمل کردن آن در حل مناقشه هسته‌ای میان ایران و غرب، همزمان منجر به بهبود روابط ایران با جامعه جهانی و ارتقای جایگاه این کشور در نظام بین‌الملل نیز شده باشد، به‌همین خاطر می‌توان اذعان داشت که نگاه ترامپ به توافق هسته‌ای صرفا متاثر از نقش آن در حل برنامه هسته‌ای ایران نیست بلکه آنچه ازنظر وی حائز اهمیت است قدرت گرفتن جمهوری اسلامی ایران در منطقه به‌ویژه تحت تاثیر منافع حاصله از برجام در حوزه‌های سیاست خارجی و اقتصاد داخلی است.


ازجمله مهمترین زمینه‌های شکل‌گیری اختلاف منافع میان ایران و ایالات متحده آمریکا در سال‌های اخیر را باید بحران سوریه و نحوه حضور جمهوری اسلامی ایران در این بحران درنظر گرفت. درواقع نقش ایران در مقابله با داعش و حمایت از بشار اسد باتوجه به عدم سقوط دولت مستقر در سوریه آنطور که ترامپ و متحدان منطقه‌ای ایشان خواهان آن هستند و در مقابل کسب موفقیت ازسوی دولت سوریه در بازپس‌گیری بخش‌هایی از مناطق تحت اشغال مخالفان با حمایت ایران و روسیه، عملا از دیدگاه ترامپ به معنای قدرت‌نمایی جمهوری اسلامی ایران و تغییر موازنه قوا به نفع محور مقاومت در منطقه است؛ لذا دولت ترامپ تلاش دارد تا با استفاده از ابزارهای گوناگونی چون تحریم‌های موشکی، تجدیدنظر در توافق هسته‌ای و حتی تحت فشار قرار دادن ایران برای خروج از برجام، فرصت مناسب برای مقابله با قدرت گرفتن ایران در منطقه را به‌دست آورد. به‌همین خاطر به‌نظر می‌رسد که بتوان در شرایط کنونی مهم‌ترین و عمده‌ترین مشکل میان ایالات متحده آمریکا و ایران از دیدگاه ترامپ را تغییر معادله‌های قدرت در منطقه به نفع جمهوری اسلامی ایران، به‌ویژه در فضای پسابرجام درنظر گرفت. بی‌شک گسترش نفوذ و افزایش قدرت جمهوری اسلامی ایران در منطقه را نمی‌توان تماما به برجام محدود نمود و اگر بخواهیم دقیق‌تر در این‌باره سخن بگوییم باید نقطه آغاز قدرت‌یابی ایران در منطقه را سقوط دولت‌های متخاصم در عراق و افغانستان در ابتدای قرن حاضر درنظر گرفت، اما واقعیت به‌گونه‌ای است که نمی‌توان نقش برجام در تقویت و تسهیل این قدرت‌یابی را نیز نادیده گرفت، درواقع برجام ازطریق رفع تحریم‌ها، شکستن اجماع بین‌المللی علیه ایران و تغییر نگرش اروپا نسبت به ایران نقش مهمی در فراهم اوردن زمینه‌های لازم برای ایفای نقش بیشتر ایران در منطقه به همراه داشته است. مسلم است که در نبود توافقی میان ایران و کشورهای 5+ 1، حضور ایران در سوریه با فشارها و مقاومت‌های بیشتری ازسوی ایالات متحده و حتی اتحادیه اروپا مواجه می‌شد. بدین ترتیب در شرایطی که می‌توان مهم‌ترین عامل ایجاد تنش در روابط ایالات متحده آمریکا با ایران را تغییر در توازن قوای منطقه‌ای به نفع ایران به‌حساب آورد، به‌نظر می‌رسد که آینده بحران‌های منطقه‌ای از جمله بحران سوریه و مهم‌تر از آن چگونگی ایفای نقش ایران در این بحران تاثیر بسیار مهمی در ارتقا و یا ازدست رفتن جایگاه منطقه‌ای ایران خواهد داشت.


آنچه درخصوص بحران سوریه می‌توان گفت این است که این بحران در شرایط حاضر نه صرفا یک بحران داخلی، که بحرانی منطقه‌ای با توانایی تبدیل شدن به یک بحران بین‌المللی است. درواقع آنچه باعث تبدیل شدن بحران سوریه به بحرانی با مشخصه‌های گفته‌شده شده رقابت و تضاد منافع میان بازیگران منطقه‌ای و فرامنطقه‌ای درگیر در این بحران است؛ به‌نحوی که در یک طرف ماجرا جمهوری اسلامی ایران به همراه روسیه با هدف حفظ تمامیت ارضی سوریه و شکست داعش قرار دارد و در طرف دیگر هم رژیم صهیونیستی، ایالات متحده آمریکا و کشورهای عرب خلیج فارس به رهبری عربستان سعودی قرار دارند که منافع خود را در تضعیف جمهوری اسلامی ایران و کنار رفتن بشار اسد از قدرت تعریف کرده‌اند. وجود یک چنین تضاد عمیقی میان منافع کشورهای درگیر در سوریه در کنار سایر تنش‌های منطقه‌ای که تحت تاثیر آن مرزهای میان دوست و دشمن در منطقه را دچار نوعی پیچیدگی و اشفتگی نموده است باعث شده که چشم‌انداز روشنی برای پایان دادن به این بحران پیش روی جامعه جهانی وجود نداشته باشد.


دراین‌میان، آنچه که باید برای جمهوری اسلامی ایران واجد اهمیت باشد این است که قدر مسلم هرگونه سرنوشتی که در بحران سوریه منجربه تضعیف جایگاه منطقه‌ای ایران شود می‌تواند به تهدید منافع ملی ایران در سایر مسائل منطقه‌ای از جمله مناقشه فلسطین ـ رژیم صهیونیستی ازطریق برقراری نوعی صلح عربی – صهیونیستی بینجامد. به‌همین دلیل نگارنده بر این باور است که باتوجه به نقشی که آینده بحران سوریه در منافع ملی و جایگاه ایران در معادلات منطقه‌ای خواهد داشت ضرورت اتخاذ یک استراتژی مناسب ازسوی ایران در بازی پیچیده سوریه به‌منظور تامین منافع خود و ممانعت از حذف شدن در آینده سوریه ضرورتی انکارناپذیر و فوری است.


اینکه این استراتژی دقیقا چه باید باشد و از چه ویژگی‌هایی باید برخوردار باشد قطع‌به‌یقین به بررسی و تحلیل بیشتر توسط کارشناسان دستگاه سیاست خارجی جمهوری اسلامی ایران نیازمند است، اما به‌نظر می‌رسد بتوان چند ویژگی یا ضرورت مهم در تدوین این استراتژی را مدنظر قرار داد.


اولین نکته‌ای که در اتخاذ این استراتژی باید لحاظ شود لزوم ادامه مبارزه با داعش است. رویکرد تداوم مبارزه با داعش بدون درگیر شدن با مخالفان اسد می‌تواند ایجادکننده دو پیامد برای سیاست خارجی ایران باشد:


1- تغییر مثبت در موازنه قوا به نفع ایران در مقابل رقبای خود در صحنه سوریه


2- مشروعیت‌بخشی به حضور و ایفای نقش ایران در فرایندهای حل‌وفصل بحران سوریه


درواقع مبارزه جدی ایران علیه داعش به‌عنوان تهدیدی مشترک علیه جامعه جهانی می‌تواند تثبیت‌کننده جایگاه جمهوری اسلامی ایران به‌عنوان بازیگر اصلی مقابله‌کننده با خطر داعش در منطقه باشد. همچنین کاهش قدرت گروه تروریستی داعش به‌عنوان یکی از مهم‌ترین مخالفان دولت سوریه که دارای برخی منافع مشترک با رقبای منطقه‌ای جمهوری اسلامی ایران نیز هستند می‌تواند به تغییر موازنه قوا به نفع ایران در سوریه بینجامد و درنهایت از رهگذر موارد گفته‌شده ایجادکننده این حق نیز برای ایران باشد که به‌عنوان یک بازیگر مهم در طرح‌های صلح مرتبط با سوریه به مشارکت گرفته شود.


ضرورت دومی که در تدوین استراتژی موردنظر ایران در مواجهه با بحران سوریه، باید مدنظر قرار گیرد بحث شناخت انگیزه‌های روسیه به‌عنوان نزدیک‌ترین متحد ایران در بحران سوریه است. انگیزه‌های روسیه در این بحران را می‌توان متاثر از رقابت این کشور با ایالات متحده آمریکا و غرب، مساله اوکراین و حضور ناتو در مرزهای شرقی خود دید. درواقع انگیزه ایفای نقش محوری‌تر این کشور در رقابت با ایالات متحده آمریکا در خاورمیانه را باید از جمله انگیزه‌هایی دانست که روابط جمهوری اسلامی ایران با این کشور را نیازمند درنظر گرفته‌شدن ملاحظات بیشتری می‌کند.، زیرا وجود این انگیزه‌ها نزد روسیه می‌تواند در زمان‌های لازم روسیه را به سمت تعامل بیشتر با عربستان سعودی، ترکیه و یا حتی رژیم صهیونیستی و لحاظ نمودن منافع و نگرانی‌های آنها در بحران سوریه متمایل سازد.


در کنار موارد گفته‌شده جنبه مهم دیگری که در رویکرد اتخاذی ایران نسبت به سوریه نیازمند توجه بیشتر است تاکیدی است که ایران می‌تواند بر نقاط مشترک میان خود با سایر بازیگران درگیر در بحران سوریه داشته باشد. جمهوری اسلامی ایران با حضور در نشست استانه و تاکیدی که در این نشست بر قطعنامه‌های سازمان ملل درخصوص سوریه داشته است درواقع ضمن اعلام پایبندی خود بر تصمیمات بین‌المللی بر مواردی تاکید کرده است که می‌توان از انها به‌عنوان زمینه‌ای برای کاهش تنش با بازیگران رقیب خود در سوریه نام برد. به‌عبارت روشن‌تر تاکید ایران بر حفظ تمامیت ارضی سوریه و مخالفت با تجزیه این کشور باتوجه به نگرانی‌های ترکیه درخصوص کردهای سوریه و یا تاکید بر مکانیزم انتقال قدرت، برگزاری انتخابات و تدوین قانون اساسی جدید این کشور در قالب بیانیه نشست آستانه می‌تواند به‌عنوان نقاط مشترکی برای نزدیک ساختن رقبای منطقه‌ای درگیر در بحران سوریه از‌سوی دستگاه سیاست خارجی ایران مورد بهره‌برداری واقع شود.


دست آخر اینکه ایجاد کانال‌های ارتباطی با مخالفان اسد، عربستان سعودی و حتی ایالات متحده آمریکا در کنار حفظ ارتباط موثر با اتحادیه اروپا و روسیه می‌تواند در افزایش میزان تاثیرگذاری ایران در آینده سوریه نقش به‌سزایی داشته باشد. باید توجه داشت که طولانی‌تر شدن و پیچیده‌تر شدن روند بحران سوریه باتوجه به شکل‌گیری ائتلاف منطقه‌ای علیه ایران، درنهایت می‌تواند فضا را به زیان ایران تقویت نماید. رویکرد جمهوری اسلامی ایران به بحران سوریه باید همانند برجام رویکردی مبتنی‌بر برد ـ برد باشد، زیرا اتخاذ رویکرد مبتنی‌بر برد – باخت برای حل بحران سوریه جدای از سخت‌تر کردن امکان دستیابی ایران به اهداف و منافع ملی مورد نظر خود در این بحران، خطر پیچیده‌تر شدن و مبهم‌تر شدن تحولات خاورمیانه و بروز جنگ مستقیم میان قدرت‌هایی که هم‌اکنون بصورت نیابتی در سوریه با هم درگیر هستند را نیز افزایش خواهد داد. ازسوی دیگر هم حمایت ایران از طرح‌های صلح و آتش‌بس در سوریه می‌تواند در کاهش برخی تنش‌ها میان ایران و ایالات متحده مفید واقع شود. تجربه تاریخی نشان داده است که چه در جریان حمله آمریکا به افغانستان و مبارزه با گروه‌های تروریستی مستقر در این کشور و چه در زمان کنونی در جریان مبارزه با خطر تروریسم داعش، میان ایالات متحده آمریکا و ایران اشتراک منافع بیشتری وجود داشته است تا میان ایالات متحده با کشورهای عرب مورد حمایت خود در منطقه، لذا به‌نظر می‌رسد که مشارکت فعالانه و همیارانه ایران در پیدا کردن راه‌حل برای برون‌رفت از بحران سوریه با مشارکت دیگر بازیگران و بهره‌برداری مناسب از اشتراک منافع خود با آنها می‌تواند در کاهش اختلافات، تامین منافع ملی و درنهایت حفظ و ارتقای جایگاه فعلی ایران در منطقه تا حدود زیادی موثر
باشد.