بحران کره شمالی؛ اولویت اقتصاد بر سیاست و نظامی‌گری


 بحران کره شمالی؛ اولویت اقتصاد بر سیاست و نظامی‌گری
 
شبه‌جزیره کره بار دیگر محل تلاقی منافع قدرت‌های بزرگ شده است؛ منطقه‌ای که پیش از این نیز محل وقوع یکی از سهمگین‌ترین جنگ‌های تاریخ معاصر یعنی جنگ کره (1950-1953) بود. در آن زمان، جنگ میان نیروهای ائتلاف بین‌المللی تحت رهبری آمریکا در مقابل چین و کره شمالی با توافقنامه متارکه جنگ در تاریخ 27 ژوئن 1953 پایان پذیرفت. به بیانی دیگر، طرفین فقط به امضای توافق آتش‌بس اکتفا کردند که نتیجه آن پس از سه سال زدوخورد و بن‌بست در عملیات نظامی پابرجا ماندن توافق میان آمریکا و شوروی پس از پایان جنگ جهانی دوم مبنی‌بر تقسیم دو کره بود؛ نتیجه آنکه، دو بازیگر تشکیل‌دهنده نظم جهانی یعنی آمریکا و شوروی و ساختار دوقطبی حاکم بر این نظم و همچنین موافقتنامه‌های میان قدرت‌های پیروز جنگ جهانی دوم نقش اصلی را در مدیریت و کنترل تنش‌های منطقه‌ای داشتند.
امروز وضعیت تا حد بسیار زیادی تغییر یافته است. دیگر نه شوروی وجود دارد و نه چین همانند آن دوران قدرتی انقلابی است که به‌دنبال صدور ایدئولوژی کمونیستی در مناطق پیرامونی خود ‌باشد؛ اما مدار 38 درجه همچنان پابرجاست. کره شمالی اکنون با گذشت قریب به هفتاد سال از عمر خود موفق به انجام آزمایشات موشکی و اتمی در مقیاس‌های متفاوت شده و با توجه به تهدیدات پیشِ رو تلاش دارد که در مقابل تهدیدات آمریکا بقای خود را تضمین نماید و به سطح بالایی از بازدارندگی در مقابل این کشور برسد. کره جنوبی را نیز می‌توان به‌نحوی دولت تحت حمایت آمریکا نام برد، اگرچه در ادوار مختلف تلاش داشته است مستقل از سیاست آمریکا در قبال همسایه شمالی خود عمل نماید. آمریکا نیز در سال‌های اخیر با اعلام راهبرد موسوم به چرخش به‌سوی آسیا نقش امنیتی و اقتصادی خود را در منطقه افزایش داده و بخشی از این راهبرد متمرکز بر مهار برنامه اتمی کره شمالی است.
مسئله چیست؟
اکنون تنش دیرینه میان دو طرف شدت بیشتری به خود گرفته است و با گذشت زمان، چشم‌انداز روشنی نیز نمی‌توان برای حل‌وفصل این مناقشه متصور بود. آمریکا و کره جنوبی دست به رزمایش‌های نظامی زده و خود را برای هرگونه اقدام نظامی علیه پیونگ یانگ آماده نگه داشته‌اند و کره شمالی نیز آزمایشات موشکی خود را ادامه می‌دهد. تحلیلگران غربی نیز عمده تفسیرهای خود را گویا بر این مبنا گذاشته‌اند که قرار است جنگی میان دو طرف حادث شود و سناریوهای موردنظر خود را برای این جنگ احتمالی ارائه می‌دهند.
دراین‌میان، مسائل گفته‌شده چند سؤال پیشِ روی ما قرار می‌دهد؛ ازجمله اینکه: آیا ارائه چنین سناریوهایی از طرف سطوح کارشناسی تحلیلگران غربی و همچنین ادامه اعمال تحریم‌ها و فشارها علیه کره شمالی توانسته این کشور را از تلاش برای به‌دست آوردن تضمین بقای خود در مقابل تهدیدات آمریکا منصرف کند؟ آیا می‌توان فارغ از قدرت‌نمایی‌های نظامی آمریکا نقشی برای مسیرهای جایگزین درجهت حل‌وفصل این مناقشه از طرف دیگر قدرت‌های متصور بود؟ به نظر نگارنده، با توجه به وابستگی متقابل اقتصادی قدرت‌های منطقه‌ای می‌توان نقش و اهمیتی جدی برای مسیرهای جایگزین حل بحران کره شمالی در منطقه شرق آسیا قائل گردید.
بررسی تاریخی و تجربیات حاصله نشان داده است که سیاست و ابزار تحریم از طرف آمریکا علیه دولت‌های مخالف سیاست‌های این کشور اگرچه درظاهر توانسته است کارآمدی فشار اقتصادی و در تنگنا قرار دادن کشور هدف را اثبات کند، نتوانسته ادامه مسیر کشور موردنظر را برای رسیدن به سطح قابل اعتنایی از بازدارندگی در مقابل تهدیدات پیشِ رو با مانعی جدی مواجه نماید. مثال بارز این مسئله را می‌توان درمورد برنامه هسته‌ای و موشک‌های بالستیک کره شمالی مشاهده کرد. این کشور در سال 2006 و با انجام اولین آزمایش اتمی خود، تحت فشار قطعنامه‌های مورد حمایت آمریکا در شورای امنیت سازمان ملل متحد قرار گرفت و تاکنون هشت قطعنامه علیه این کشور به تصویب رسیده است؛ اما آیا پیونگ یانگ تسلیم فشارها شده است؟ جواب منفی است. کره شمالی از سال 2006 تاکنون شش آزمایش اتمی به انجام رسانده است.
مسئله دیگر آن است که جدا از اعمال تحریم‌های اقتصادی علیه این کشور و ناتوانی در مهار برنامه اتمی و موشکی آنها، سوء‌ظن پیونگ یانگ نسبت به نیات آمریکا با توجه به پیشینه واشینگتن در پیشبرد سیاست تغییر رژیم علیه دولت‌های مخالف خود و همچنین کارشکنی و عدم اجرای صحیح و بدون نقص موافقتنامه‌های دوجانبه و چندجانبه مرتبط با خلع سلاح و عدم اشاعه، سبب تشدید روند نظامی شدن برنامه اتمی این کشور و تقویت توانمندی‌های دفاعی این کشور در حوزه موشک‌های بالستیک شده است.
نباید فراموش کرد که در سال 1994 دولت وقت آمریکا و دولت کره شمالی به تفاهمی مشترک بر سر برنامه اتمی پیونگ یانگ رسیدند. طبق این موافقتنامه مشترک، آمریکا وعده داد که با توجه به تعلیق فعالیت‌های مرتبط با ساخت رآکتورهای هسته‌ای کره شمالی، کمک‌های فنی را به این کشور در قالب ساخت رآکتورهای آب سبک به‌منظور تولید برق ارائه دهد و تحریم‌های جامعه بین‌المللی نیز علیه این کشور به‌صورت تدریجی ملغی شود. این موافقتنامه با گذشت زمان و با توجه به تغییر و تحولات مرتبط با تحولات داخلی آمریکا همچون مخالفت جمهوری‌خواهان با این موافقتنامه و روی‌کار آمدن جورج بوش و به‌دنبال آن، قرار گرفتن نام کره شمالی در سند راهبردی 2002 دولت آمریکا، به‌عنوان دولتی یاغی سبب شد تا هر دو طرف از این موافقتنامه مهم و تأثیرگذار در حوزه عدم اشاعه خارج شوند. 
قدرت‌های منطقه‌ای و بحران کره شمالی 
نقش قدرت‌های منطقه‌ای در شرق آسیا همچون چین، روسیه، کره جنوبی و ژاپن در حل‌وفصل این مناقشه و جلوگیری از بروز جنگی دوباره در این منطقه حائز اهمیت است. نباید فراموش کرد که از زمان روی‌کار آمدن ترامپ، مسائل اقتصادی ـ تجاری محور اصلی سیاست خارجی آمریکا درقبال شرق آسیا شده است و همزمان سیاست روشنی را نیز درقبال حل‌وفصل بحران کره اتخاذ نکرده است. ازسوی‌دیگر، تحت‌الشعاع قرار گرفتن بحران کره ازطریق رقابت آمریکا با دو قدرت منطقه‌ای روسیه و چین در چهارچوب راهبردهای کلان طرفین را نیز باید به این وضعیت اضافه کرد؛ به‌عنوان مثال، اجرای ابتکار «یک کمربند ـ یک جاده» چین را فقط نمی‌توان در حوزه پیرامون غرب این کشور تعریف نمود؛ بلکه این ابتکار با اتصال میان دو قدرت عمده اقتصادی منطقه یعنی ژاپن و کره جنوبی به کره شمالی و سرانجام به چین می‌تواند سهم عمده‌ای در فرایند ایجاد ثبات در این منطقه ایفا نماید. 
کره جنوبی نیز بارها تمایل خود را برای گسترش روابط با کره شمالی اعلام کرده و اکنون با حاکم بودن حزب دموکراتیک کره جنوبی بر این کشور و با پیگیری سیاست آفتاب تابان می‌تواند نقش خود را مستقل از سیاست آمریکا در منطقه بهتر بازی نماید. سفر رئیس‌جمهور کره جنوبی به روسیه و شرکت در مجمع اقتصادی دو کشور و تمایل روسیه به صادرات گاز خود به شبه‌جزیره کره گامی مثبت درجهت بازگرداندن کره شمالی به میز مذاکره، بدون هرگونه اعمال فشار و حتی استفاده از نیروی نظامی است. 
جمع‌بندی و نتیجه‌گیری
در پایان باید گفت آمریکا به‌عنوان قدرتی فرامنطقه‌ای، اگرچه نقشی دیرینه و کلیدی در صحنه شرق آسیا برعهده دارد، نگاه و رویکرد دولت فعلی آمریکا به طرح‌ها و راه‌حل‌های منطقه‌ای به‌منظور حل‌وفصل بحران‌های این منطقه با دیگر بازیگران این منطقه متفاوت است. دستور کارویژه دولت جدید آمریکا با شعار معروف اول آمریکا و انتقاداتی که ترامپ بر سر موضوعاتی همچون پیمان‌های اقتصادی دوجانبه و چندجانبه با کشورهای حوزه آسیا ـ اقیانوس آرام وارد کرده، در کنار عدم اتخاذ سیاست روشن درقبال کره شمالی و همچنین اختلافات ترامپ با تیلرسون فرصت خوبی را برای طرف‌های منطقه‌‌ای مهیا نموده است تا با استفاده از ابزارهای اقتصادی و وابستگی متقابل میان خود راه را بر روی هرگونه اقدام جنگ‌افروزانه بسته و کره شمالی را از این طریق به میز مذاکره بازگردانند. بنابراین، با توجه به وابستگی متقابل اقتصادی قدرت‌های منطقه‌ای می‌توان نقش و اهمیتی جدی برای مسیرهای جایگزین حل این بحران قائل گردید.