دولت ناظر فلسطین در پرتو صفبندیهای منطقهای
فلسطین پس از شش دهه به جایگاه حقوقی دولت دست یافت. محمود عباس از فردای رسیدنِ فلسطین به وضعیت حقوقی نوین، در اردن با استقبالی در سطح رؤسای دولتها روبرو شد. اگرچه همچنان راهی طولانی برای تبدیل وضعیت ناظر فلسطین به «دولت مستقل» پیش روست، اما دستاورد فعلی، گذشته از آنکه فینفسه دستاوردی بزرگ به شمار میرود، حرکت در جهت تحقق بخشیدن به دولت مستقل فلسطینی را برای فلسطینیها تسهیل میکند. دولت ناظر فلسطین در نتیجۀ مؤلفههایی متعدد تحقق یافت. این تحول افزون بر نشان دادن انزوای گفتمان ضدفلسطینی رژیم اسرائیل در سطح بینالمللی، حاکی از ارتقای توانمندی دیپلماتیک سیاستمداران فلسطینی و آشکار شدن تدریجیِ حقایق مناقشۀ اسرائیلی ـ فلسطینی در سطح بینالمللی است. گذشته از این عوامل، فضای نوین منطقهای تحقق چنین دستاوردی را ممکن ساخت. پیش از تحولات مردمی منطقه و تبعات آنها بر ملت و سیاستمدار فلسطینی، حکومت خودگردان در موقعیتهای مشابه، هیچگاه تا تحقق هدف پیش نرفته بود و در برابر فشارهای اسرائیل و امریکا عقب مینشست. اما تحول در فضای عربی چگونه بر رویکرد نوین تشکیلات خودگردان اثر گذاشت؟
موضوع از آنجا آغاز شد که کشورهای عربی ـ بهویژه عربستان و شورای همکاری خلیج فارس ـ از ابتکار محمود عباس برای پیشبرد طرح شناسایی دولت مستقل فلسطین از سوی سازمان ملل پشتیبانی کردند. روشن است که این کشورها انگیزههایی متفاوت از ابراز این حمایت داشتند وگرنه چنین طرحی از مدتها پیش مطرح بوده و کشورهای عربی به جای پشتیبانی از آنها، تنها بر لزوم تحرک بر مبنای ابتکار صلح عربی (٢٠٠٢ بیروت) سخن میگفتند. عربستان و شورای همکاری به وضوح از پشتیبانی از تحرکات محمود عباس جویای بهرهگیریِ تبلیغاتی بودند. این مسئلهای جدید نیست. فلسطین همواره حاوی بهرهای تبلیغاتی برای رژیمهایِ دچار چالش عرب بوده است. اما یکسال پس از وتوی آن ابتکار، محمود عباس با طرح دولت ناظر به سازمان ملل رفت. این بار همچون گذشته شورای همکاری (به استثنای قطر) و نیز اردن پرچمدار حمایت از این ابتکار بودند. در واقع بدون ضمانتهای مالی عربستان، محمود عباس جرأت گام نهادن در این مسیر را نداشت. دیدار وی از ریاض پیش از حرکت به سوی نیویورک را باید بر این مبنا دید. لذا این پرسش مطرح میشود که چرا اخوانالمسلمین مصر یا ترکیه، به رغم پشتیبانی از این طرح، جای عربستان و اردن را در حمایت شدید و قاطعشان از محمود عباس و طرحش نگرفتند، حال آنکه انتظار میرفت مصر پس از مبارک و ترکیۀ جویای رهبری منطقهای، این تحرک را خود پیش ببرند، درست همانطور که در جنگ علیه غزه چنین محوریتی در مذاکرات یافته بودند.
توجه به واقعیتی دیگر در پاسخگویی راهگشاست: محمود عباس پس از بازگشت از نیویورک و در اولین دیدار خارجی، به اردن رفت. این دیدار وی با دیدارهای سابقش از اردن کاملاً متفاوت بود. ملک عبدالله دوم با وی در سطح رئیس یک دولت رفتار کرد. شلیک ٢١ توپ استقبال (کاری که از مدتها پیش، حتی در استقبال از رؤسای سایر دولتها از یاد رفته بود)، واقعیتهای نوینی را در سطح منطقهای نشان میداد. طبق گزارشها یکی از محورهای مذاکرات عبدالله دوم با محمود عباس در عمان و چند روز بعد، در رامالله، چگونگی رویارویی با افزایش نفوذ منطقهای اخوان بوده است. چنین بحثی گذشته از ابعاد منطقهای برای دولتِ عباس و رژیم اردن ـ با توجه به حضور نیرومند اخوان در اردن و فلسطین (حماس) ـ حاوی ابعادی داخلی نیز هست. این نشست نشستی ضد اخوانی بود. رامالله و عمان را در برابر قاهره، آنکارا و تونس و ـ در صورت موفقیت اخوان سوریه ـ دمشق قرار میدهد. با اینحال نمیتوان اردن و حکومت عباس را در محوریت چنین صفبندی نوینی قرار داد. نگاهی به جهتگیریهای نوین رسانههای کشورهای شورای همکاری ـ به استثنای قطر ـ گویای تضادی است که این شورا بهتدریج در حال دامن زدن به آن در تعامل با اخوانیهای نیرومند و خطر آنها علیه ثبات و امنیت در آیندۀ کشورهای این شورا هستند. در برخی مواقع ـ همچون سخنان جنجالی ضاحی خلفان، رئیس پلیس دبی ـ این موضعگیری و تضاد علنی نیز شده است.
عربستان که به نظر میرسد با توان مالی خویش جویای جذب و همراهسازی مصر اخوان و نیز ترکیۀ اردوغان با سیاستهای منطقهای و ضدایرانی ـ شیعی خود است و در این راستا در صدد تحکیم روابط خویش با این دو کشور بزرگ منطقه است، دیپلماسیِ متفاوتی در برابر کنش ایدئولوژیک اخوان در منطقه و تبعات آن بر کشورهای شورای همکاری و نیز اردن در پیش گرفته است. اگرچه تفکیک رویکرد رسمی و غیررسمی اصولاً غیرممکن است، اما این تناقض حاکی از نگرشی است که ریاض به آیندۀ احتمالی صفبندیهای منطقهای دارد؛ نگرشی که میتواند خودتحققبخش نیز باشد. مصر و ترکیه نیز که بر سر رهبری جریان منطقهای اخوان در رقابتی پنهانی هستند، در طرف مقابل از حماس ـ دنبالۀ جریان اخوان در فلسطین ـ حمایت میکنند و اگرچه در برابر ابتکار عباس موضعی مثبت اتخاذ کردند، جویای تحکیم جریان اخوان در فلسطین هستند. با داشتن این پیش زمینه در ذهن میتوان حدس زد که در دو دیدار عباس با عبدالله دوم چه سخنانی رد و بدل شده است. در این زمینه، ملک عبدالله دوم در دیدار با دیوید کامرون در لندن، نسبت به ظهور اتحاد عربی تندرویی در منطقه هشدار داد. فلسطین باری دیگر محور رقابتهای منطقهای قرار گرفته است. در روزهایی که امید میرفت دستیابی به دولت ناظر مقدمۀ رسیدن به مصالحه و وحدت فلسطینی باشد، به نظر میرسد مسائل منطقهای باری دیگر عاملی در تشدید اختلافات فلسطینی باشد. اگرچه رویکرد متناقضنمای سعودی به تحقق «دولت ناظر فلسطینی» کمک کرد، اما به نظر میرسد در پیشبرد نتیجۀ منطقی آن، دولت مستقل فلسطینی، حداقل در کوتاهمدت، مشکلاتی اساسی به وجود بیاورد.
نظر شما