حماس در سایه تحولات منطقهای و افزایش پشتیبانی عربی
غزه پس از پنج سال محاصره، با دیدار امیر قطر، شاهد تحولاتی اساسی است. این دیدار با انگیزههای خاصی صورت گرفت که با نقش نویافته قطر در عرصه منطقهای کاملاً همخوانی دارد. قطر در راستای گسترش نفوذ منطقهای فزایندهاش، جداکردن حماس از حامیان پیشین آن، تبدیل شدن به بازیگری فعال (شاید فعالترین بازیگر عرب) در تحولات فلسطین و نیز تقویت جایگاه منطقهای و بینالمللی خویش با بهرهگیری از مسئله فلسطین، دست به این اقدام زد. در کنار انگیزههای قطری، این دیدار باعث طرح این پرسش شد که دلالتهای این دیدار بر رویکرد حماس و در مجموع پیامدهای آن چیست.
این دیدار گذشته از اهداف قطر پیامدهای محسوسی داشته و خواهد داشت: خارج کردن حماس از انزوای سیاسی پنج سالهای که کشورهای عربی در کنار اسرائیل نقشی محوری در آن داشتند، پایان دادن و یا حداقل متزلزل کردن محاصره غزه، بازسازی ویرانیهای بهجا مانده از جنگ 2008 و کمک به رفع مشکلات اقتصادی غزه، پیشبرد آشتی ملی از مجرای تقویت حماس در برابر حکومت خودگردان و فتح و در نتیجه بالا بردن موضوعیت مذاکره و توافق از یکسو؛ و زیر نفوذ درآوردن حماس در راستای فشار بر آن در جهت پیشبرد مذاکرات از سوی دیگر، خارج کردن غزه از انحصار دیپلماسی مصری در منطقه عربی (که میتوان آن را تلاش شورای همکاری خلیج فارس برای محوریت یافتن در دیپلماسی عربی دانست)، تضعیف سیاستهای اسرائیلی در قبال حماس و غزه و در نهایت کسب مشروعیت بینالمللی برای حماس، از جمله پیامدهای احتمالی دیدار امیر قطر و کمکهای این کشور به غزه است.
رویکرد نوین کشورهای عربی به حماس که قطر پیشگام و محرک آن است جایگاه جنبش حماس در مقاومت ضداسرائیلی را آشکارا دچار تزلزل میکند. انتظار نمیرود کشورهای عربی از حماس پشتیبانی بی چشمداشتی کنند. تحول رویکرد حماس نهتنها در سطح داخلی بلکه در سطح منطقهای و حتی بینالمللی مد نظر کمکرسانان امروز غزه است. به عبارتی، کشورهای عربی که ابتکار صلح عرب را به عنوان راهنمای اصلی رویکرد فلسطینی خود، پیشرو دارند، از حماس انتظار همراهی با استراتژی عربی را داشته و دارند و در ازای این همراهی است که پشتیبانی خویش و کسب مشروعیت بینالمللی برای حماس را نثار این جنبش میکنند. در این معنا، حماس میباید میراث مقاومت مسلحانه خود ـ که عامل اصلی افزایش محبوبیت و گسترش حمایتهای مردمی از آن بود ـ را تا حدود زیادی کنار گذاشته و یا تعدیل کند به نحوی که با ابتکارهای سیاسی عربی سازگار شود؛ ابتکارهایی که جملگی با محوریت ابتکار صلح عربی 2002 مطرح و پیشبرده میشود.
حملات اسرائیل به باریکه غزه که از نیمه نوامبر 2012 با آغاز عملیات «ستون ابر» شدت گرفت را نمیتوان جدای از تحولات اخیر غزه از جمله دیدار امیر قطر دید. گشودن درهای عربی و درهای مشروعیت بینالمللی به روی حماس نکتهای است که تحت هیچ شرایطی نمیتواند مورد تأیید اسرائیل باشد با این حال، حملات یادشده به افزایش دیدارهای رسمی عربی از غزه انجامید. در مجموع این حملات را میتوان پیامی اسرائیلی به قطر و سایر کشورهای عربی و اتحادیه عرب با این مضمون دید که با هرگونه امتیازدهی به حماس در چارچوب منطقهای بدون در نظر گرفتن سیاست اسرائیل در قبال آن مخالف است و برقراری ارتباط عربی با حماس و اعطای کمکهای مورد نیاز این جنبش برای اداره باریکه غزه و رفع ویرانیهای بهجا مانده از عملیات «سرب گداخته»، به هیچوجه به تغییر سیاست اسرائیل در قبال حماس و باریکه غزه نخواهد انجامید. به عبارتی، اسرائیل آشکارا به کشورهای عربی میگوید اگر شما میتوانید کمک مالی و اقتصادی برسانید و غزه را بازبسازید ما به خوبی از عهده ویرانسازی مجدد آنچه خواهید ساخت برمیآییم.
جالب آنکه در عملیات حمله به جیپ گشتی ارتش اسرائیل ـ که بهانه اصلی عملیات بیوقفه اسرائیل به باریکه غزه در ماه نوامبر بوده است ـ حماس دخالتی نداشت. با اینحال اسرائیل در ازای این عملیات، افزون بر حملات متعدد به مراکز حکومتی این جنبش، احمد الجعبری، فرماندۀ گردانهای قسام، شاخه نظامی حماس را به همراه تعدادی از همراهانش به شهادت رساند. این تحول حاوی پیامی روشن برای حماس با این مضمون است که تغییر در کشورهای عربی و بهویژه مصر و افزایش دیدارهای رسمی از باریکه غزه، به هیچوجه به معنای سلب مسئولیت مقاومت غزه از حماس نیست حتی اگر سایر جنبشها دست به عملیات مقاومت بزنند.
پیامدهای دیدار امیر قطر و در مجموع پیامدهای رویکرد نوین حماس به کشورهای عربی هرچند اغلب در جهت بازگرداندن پشتیبانی عربی از این جنبش است، اما همچنین انتظار میرود تأثیرات این پیامدها در آینده رویکرد مقاومتی حماس اثر گذاشته آن را متحول ساخته و به نوعی بر میزان حمایتهای مردمی و محبوبیت این جنبش تأثیری منفی بگذارد. اگر محبوبیت و مقبولیت حماس را به توجه ویژه آن به مقاومت و در پیش گرفتن مبارزه ارجاع دهیم، در این صورت انتظار میرود افزایش نفوذ قطر ـ و در ورای آن کشورهای محور اعتدال عربی ـ بر حماس و توافق احتمالی حماس با فتح و در پیش گرفتن راهکارهای مسالمتجویانه در قبال اسرائیل، از یکسو به کاهش محبوبیت حماس در میان فلسطینیان بینجامد و از سوی دیگر به تقویت جنبشهای جهادگری نظیر جهاد اسلامی و غیره به ضرر حماس بینجامد. به تعبیر نقولا ناصر، نویسنده عرب، تجربههای همراهی قطر با غرب علیه عراق، لیبی و سوریه کافی است تا حماس محاسبات سیاسی خود را در صورت اهمیت دادن به مقاومت بازبینی کند.
با اینحال، باید توجه داشت که سیاست فلسطینی ماهیتی واکنشی دارد و در نتیجه نمیتوان با قاطعیت از رویکردهای نوین سخن گفت. هرچند تحولات سالهای گذشته حاکی از اتخاذ رویکردی نوین از سوی رهبری حماس دارد، اما باید توجه داشت که حماس اغلب پیرو تحولات سیاسی داخلی، اقدامات خود را تنظیم میکند. مراد از ماهیت واکنشی سیاست فلسطینی آن است که برای نمونه حملات اسرائیلی به غزه نهتنها حماس را به سکوت نکشاند بلکه رویکرد تقابلی حماس که به تلآویو و قدس اشغالی رسید را نیز در پی داشت.
نظر شما