حماس در سایه تحولات منطقه­ای و افزایش پشتیبانی عربی


حماس در سایه تحولات منطقه­ای و افزایش پشتیبانی عربی

چهارشنبه 1 آذر 1391
 

غزه پس از پنج سال محاصره، با دیدار امیر قطر، شاهد تحولاتی اساسی است. این دیدار با انگیزه­های خاصی صورت گرفت که با نقش نویافته قطر در عرصه منطقه­ای کاملاً همخوانی دارد. قطر در راستای گسترش نفوذ منطقه­ای فزاینده­اش، جداکردن حماس از حامیان پیشین آن، تبدیل شدن به بازیگری فعال (شاید فعال­ترین بازیگر عرب) در تحولات فلسطین و نیز تقویت جایگاه منطقه­ای و بین­المللی خویش با بهره­گیری از مسئله فلسطین، دست به این اقدام زد. در کنار انگیزه­های قطری، این دیدار باعث طرح این پرسش شد که دلالت­های این دیدار بر رویکرد حماس و در مجموع پیامدهای آن چیست.

این دیدار گذشته از اهداف قطر پیامدهای محسوسی داشته و خواهد داشت: خارج کردن حماس از انزوای سیاسی پنج ساله­ای که کشورهای عربی در کنار اسرائیل نقشی محوری در آن داشتند، پایان دادن و یا حداقل متزلزل کردن محاصره غزه، بازسازی ویرانی­های به‌جا مانده از جنگ 2008 و کمک به رفع مشکلات اقتصادی غزه، پیشبرد آشتی ملی از مجرای تقویت حماس در برابر حکومت خودگردان و فتح و در نتیجه بالا بردن موضوعیت مذاکره و توافق از یک‌سو؛ و زیر نفوذ درآوردن حماس در راستای فشار بر آن در جهت پیشبرد مذاکرات از سوی دیگر، خارج کردن غزه از انحصار دیپلماسی مصری در منطقه عربی (که می­توان آن را تلاش شورای همکاری خلیج فارس برای محوریت یافتن در دیپلماسی عربی دانست)، تضعیف سیاست­های اسرائیلی در قبال حماس و غزه و در نهایت کسب مشروعیت بین­المللی برای حماس، از جمله پیامدهای احتمالی دیدار امیر قطر و کمک­های این کشور به غزه است.

رویکرد نوین کشورهای عربی به حماس که قطر پیشگام و محرک آن است جایگاه جنبش حماس در مقاومت ضداسرائیلی را آشکارا دچار تزلزل می­کند. انتظار نمی­رود کشورهای عربی از حماس پشتیبانی بی­ چشم‌داشتی کنند. تحول رویکرد حماس نه‌تنها در سطح داخلی بلکه در سطح منطقه­ای و حتی بین­المللی مد نظر کمک­رسانان امروز غزه است. به عبارتی، کشورهای عربی که ابتکار صلح عرب را به عنوان راهنمای اصلی رویکرد فلسطینی خود، پیش‌رو دارند، از حماس انتظار همراهی با استراتژی عربی را داشته و دارند و در ازای این همراهی است که پشتیبانی خویش و کسب مشروعیت بین­المللی برای حماس را نثار این جنبش می­کنند. در این معنا، حماس می­باید میراث مقاومت مسلحانه خود ـ که عامل اصلی افزایش محبوبیت و گسترش حمایت­های مردمی از آن بود ـ را تا حدود زیادی کنار گذاشته و یا تعدیل کند به نحوی که با ابتکارهای سیاسی عربی سازگار شود؛ ابتکارهایی که جملگی با محوریت ابتکار صلح عربی 2002 مطرح و پیش‌برده می­شود.

حملات اسرائیل به باریکه غزه که از نیمه نوامبر 2012 با آغاز عملیات «ستون ابر» شدت گرفت را نمی­توان جدای از تحولات اخیر غزه از جمله دیدار امیر قطر دید. گشودن درهای عربی و درهای مشروعیت بین­المللی به روی حماس نکته­ای است که تحت هیچ شرایطی نمی­تواند مورد تأیید اسرائیل باشد با این حال، حملات یادشده به افزایش دیدارهای رسمی عربی از غزه انجامید. در مجموع این حملات را می­توان پیامی اسرائیلی به قطر و سایر کشورهای عربی و اتحادیه عرب با این مضمون دید که با هرگونه امتیازدهی به حماس در چارچوب منطقه­ای بدون در نظر گرفتن سیاست اسرائیل در قبال آن مخالف است و برقراری ارتباط عربی با حماس و اعطای کمک­های مورد نیاز این جنبش برای اداره باریکه غزه و رفع ویرانی­های به­جا مانده از عملیات «سرب گداخته»، به هیچ­وجه به تغییر سیاست اسرائیل در قبال حماس و باریکه غزه نخواهد انجامید. به عبارتی، اسرائیل آشکارا به کشورهای عربی می­گوید اگر شما می­توانید کمک مالی و اقتصادی برسانید و غزه را بازبسازید ما به خوبی از عهده ویران­سازی مجدد آنچه خواهید ساخت برمی­آییم.

جالب آنکه در عملیات حمله به جیپ گشتی ارتش اسرائیل ـ که بهانه اصلی عملیات بی­وقفه اسرائیل به باریکه غزه در ماه نوامبر بوده است ـ حماس دخالتی نداشت. با این‌حال اسرائیل در ازای این عملیات، افزون بر حملات متعدد به مراکز حکومتی این جنبش، احمد الجعبری، فرماندۀ گردان­های قسام، شاخه نظامی حماس را به همراه تعدادی از همراهانش به شهادت رساند. این تحول حاوی پیامی روشن برای حماس با این مضمون است که تغییر در کشورهای عربی و به‌ویژه مصر و افزایش دیدارهای رسمی از باریکه غزه، به هیچ­وجه به معنای سلب مسئولیت مقاومت غزه از حماس نیست حتی اگر سایر جنبش­ها دست به عملیات مقاومت بزنند.

پیامدهای دیدار امیر قطر و در مجموع پیامدهای رویکرد نوین حماس به کشورهای عربی هرچند اغلب در جهت بازگرداندن پشتیبانی عربی از این جنبش است، اما همچنین انتظار می­رود تأثیرات این پیامدها در آینده رویکرد مقاومتی حماس اثر گذاشته آن را متحول ساخته و به نوعی بر میزان حمایت­های مردمی و محبوبیت این جنبش تأثیری منفی بگذارد. اگر محبوبیت و مقبولیت حماس را به توجه ویژه آن به مقاومت و در پیش گرفتن مبارزه ارجاع دهیم، در این صورت انتظار می‌رود افزایش نفوذ قطر ـ و در ورای آن کشورهای محور اعتدال عربی ـ بر حماس و توافق احتمالی حماس با فتح و در پیش گرفتن راه­کارهای مسالمت­جویانه در قبال اسرائیل، از یک­سو به کاهش محبوبیت حماس در میان فلسطینیان بینجامد و از سوی دیگر به تقویت جنبش­های جهادگری نظیر جهاد اسلامی و غیره به ضرر حماس بینجامد. به تعبیر نقولا ناصر، نویسنده عرب، تجربه­های همراهی قطر با غرب علیه عراق، لیبی و سوریه کافی است تا حماس محاسبات سیاسی خود را در صورت اهمیت دادن به مقاومت بازبینی کند.

با این‌حال، باید توجه داشت که سیاست فلسطینی ماهیتی واکنشی دارد و در نتیجه نمی­توان با قاطعیت از رویکردهای نوین سخن گفت. هرچند تحولات سال­های گذشته حاکی از اتخاذ رویکردی نوین از سوی رهبری حماس دارد، اما باید توجه داشت که حماس اغلب پیرو تحولات سیاسی داخلی، اقدامات خود را تنظیم می­کند. مراد از ماهیت واکنشی سیاست فلسطینی آن است که برای نمونه حملات اسرائیلی به غزه نه‌تنها حماس را به سکوت نکشاند بلکه رویکرد تقابلی حماس که به تل­آویو و قدس اشغالی رسید را نیز در پی داشت.