بحران کره شمالی و نظم بینالمللی

بحران کره شمالی و نظم بینالمللی؛ ضرورت بازاندیشی در بازدارندگی مبتنیبر چانهزنی
کره شمالی نظم بینالمللی را به چالش کشیده است. شاید این جمله با تعریف مرسوم از سطوح مختلف نظم متفاوت باشد؛ اما در دل خود یک واقعیت دارد و آن اینکه نظم منطقهای و بینالمللیِ مطلوب مدنظر آمریکا در منطقهای مهم توسط کره شمالی به چالش کشیده شده است؛ نظمی که آمریکا خود را یکی از پاسبانان آن میداند؛ نظمی که در ابعاد هستهای و نظامی توسط رژیمها و مقرراتی ایجاد شده که آمریکا در ساخت آن نقشی اساسی ایفا کرده است. کره شمالی به رهبری «کیم جونگ اون» قصد دارد ضمن رسیدن به نقطه موازنه قوا، درصورت اقدام نظامی آمریکا، ژاپن را غرق و آمریکا را نابود کند. حال سؤال این است که وضعیت بحرانی ایجادشده در شبهجزیره و آزمایشهای پیدرپی موشکی کره شمالی در این منطقه علیرغم فشارهای آمریکا و متحدانش را چگونه میتوان مدیریت کرد. به نظر نگارنده، واقعیتهای موجود بحران کره شمالی را درصورت بازبینی در استراتژی بازدارندگیِ مبتنیبر چانهزنی میتوان مدیریت کرد؛ استراتژیای که با توجه به واقعیتهای موجود نظام بینالملل (نظام درحال گذار) و تاریخ تقابلهای هستهای شوروی و آمریکا کارآمدی لازم را ندارد.
فهم کره شمالی از منطق بازدارندگی
نگاهی به قابلیتهای موشکی و هستهای کره شمالی و همچنین تلاش برای ادامه دادن به توسعه برنامههای آن از این موضوع حکایت دارد که این کشور تعریفی متفاوت از دو مفهوم اساسی سیاست بینالملل یعنی «بقا» و «موازنه» دارد. تعریف متفاوت از این دو مفهوم باعث شده است که استراتژی بازدارندگی مبتنیبر چانهزنی ازسوی «کیم جونگ اون» مساوی با حماقت دانسته شود؛ حماقتی که به تعبیر رهبران کره شمالی، شوروی را به دام آمریکا انداخت، هرچند به تعبیر نگارنده، توافق آمریکا و شوروی را به شکست تعبیر کردن، نوعی یکطرفه دیدن این مسئله است؛ زیرا پاسخگو بودن استراتژی بازدارندگی مبتنیبر چانهزنی در آن برهه باعث شده است که شوروی از بحرانهای اقتصادی بلندمدت بعد از فروپاشی رها شود و به جامعه بینالمللی بازگردد؛ ولی کره شمالی با پیگیری سیاستهای فعلی علاوهبر انزوای شدید بینالمللی دچار بحرانهای معیشتی و امنیتی زیادی شده است.
ازسویدیگر، اطلاعات محدود از سیستم فنی قابلیتهای هستهای (فرماندهی - کنترل) در کره شمالی و همچنین اطلاعات تکمیلی آن، فهم رفتار کره شمالی را دشوار کرده است؛ اما با نگاهی دقیق به اظهارنظر رهبران کره شمالی میتوان درک کرد که این کشور ضمن پذیرش سیاست ضربات همزمان و گسترده، معتقد به محدودیتپذیری درگیری هستهای است؛ یعنی میتوان وارد درگیری هستهای چندجانبه شد؛ ولی همچنان به برنده شدن در آن نیز امیدوار بود؛ این باوری است برخلاف سیاستهای هستهای آمریکا بهعنوان یکی از پاسبانان نظم بینالمللی فعلی، که خطرش این کشور را به مذاکره کردن با کره شمالی تشویق میکند.
آمریکا درحالی با استدلال حفظ وضع بینالمللی موجود بهدنبال بازداشتن کره شمالی از پیگیری سیاستهای تجدیدنظرطلبی موشکی و هستهای خود است که چین و روسیه بهنوعی دیگر در کنار کره شمالی، سیاست تغییر وضعیت موجود را دنبال میکنند. این وضعیت آمریکا را به این نتیجه رسانده که در گام اول، با مذاکره مستقیم چین و روسیه بتواند همراهی این کشورها را برای مهار کره شمالی بهدست آورد تا در ادامه، فضایی برای پیگیری سیاست حفظ وضع بینالمللی موجود داشته باشد؛ زیرا هرگونه عقبنشینی در این بحران منجربه تحمیل تغییرات بیشتری ازسوی این کشورها در نظم موجود خواهد شد. خوشبینی زیادی برای همراهی روسیه و چین در استراتژی بازدارندگی موردنظر آمریکا وجود ندارد؛ زیرا علاوهبر بیمیلی این دو کشور برای همراهی، مشکلات دیگری بهعنوان موانع این خوشبینی وجود دارند: 1. پایبند نبودنِ آمریکا به وضعیتهای توافقشده بینالمللی (دوجانبه و چندجانه)، با توجه به تجربه ایران و تاحدی کوبا و 2. فقر استراتژی کلان و منطقهای دولت فعلی آمریکا که منجربه ظهور گفتمان سیاست خارجی تهاجمی شده است.
راهحل چیست؟
نتیجه برداشتشده از این وضعیت بهطور واضح و مشخص این است که باید در بازدارندگی مبتنیبر چانهزنی تجدیدنظر کرد؛ زیرا استراتژی بازدارندگی مبتنیبر چانهزنی آمریکا در دهه 1990 با شوروی، برای بحران کره شمالی جوابگو نیست؛ ازاینرو، به نظر نگارنده، با درنظر گرفتن منطق مبهم تصمیمگیری و فرهنگ استراتژیک کره شمالی از چند طریق میتوان بهدنبال مدیریت بحران کره شمالی بود.
1. آمریکا در سیاستهای تهاجمی خود درمورد برجام بهعنوان توافق چندجانبه بینالمللی تجدیدنظر کند تا ضمن ارسال پیامی اطمینانبخش و روشن برای کره شمالی، از فضای تنش بکاهد و زمینه مذاکرات بینالمللی چندجانبه را فراهم کند؛
2. بهدلیل عملکرد گذشته آمریکا در مذاکرات ایران و کوبا، اتحادیه اروپا باید بهعنوان موجودیتی هنجارمند در عرصه بینالمللی در ایجاد شرایط لازم برای مذاکره با کره شمالی پیشگام باشد؛
3. قبل از مذاکرات اصلی و بهشکلی غیرعمومی (تیلرسون ادعا کرده که کانالهای ارتباط مستقیم با کره شمالی دارند) توافقات بینالمللی برای امتیازات و پاداشهای توافق احتمالی بهشکل شفاف و با سازِکاری چندجانبه به کره شمالی عرضه شود؛
4. آمریکا با مذاکراتی واقعبینانه امتیازات متناسب و مورد نظر چین و روسیه را برای همراهی در استراتژی کاهش تنش و مهار کره شمالی تأمین کند.
بهنظر میرسد درمورد گزینه چهارم یعنی مذاکره با روسیه و چین بهعنوان دو کشور تأثیرگذار در این استراتژی، این کشور باید امتیازات متناسب بهلحاظ نظم امنیتی در شرق آسیا و دریای چین را بپذیرد. درمورد خاص روسیه نیز پذیرش نقش این کشور در غرب آسیا، یا کاستن از تحریمهای مسئله اوکراین یا تجدیدنظر در سیاستهای گسترش ناتو به شرق را باید به آن اضافه کرد. کره شمالی نیز باید بپذیرد و با این واقعیت کنار بیاید که شکل دادن به موازنهای در مقابل آمریکا بهطور موقت ازیکسو نمیتواند امنیت این کشور را در عرصه بینالمللی تأمین کند و ازسویدیگر، فرصت دنبال کردن آرمانها و ارزشها را بهدلیل محدودیتهای مادی (سختافزاری و نرمافزاری) به این کشور نمیدهد.
جمعبندی
بنابراین، بهنظر میرسد بازدارندگی مبتنیبر چانهزنی آمریکا باید به بازدارندگی مبتنیبر چانهزنی چندجانبه تغییر کند. پیگیری این استراتژی نهتنها نظم و ثبات را به منطقه شبهجزیره کره برمیگرداند، بلکه میتواند موفقیت الگوی توافق چندجانبه بینالمللی را برای جلوگیری از جنگهای گسترده نشان دهد. بیشک، حداقل دستاورد استراتژی فوق ثبات رژیمهای کنترل تسلیحات و معاهدات بینالمللی خاص مانند معاهده منع اشاعه تسلیحات هستهای خواهد بود که میتواند در آینده بنیانی برای مدیریت بحران و پیشبرد امور بینالمللی باشد.
نظر شما