تنش در روابط قطر و عربستان سعودی و تردیدهای افغانستان
تنش در روابط قطر و عربستان سعودی و تردیدهای افغانستان
چهارشنبه 11 مرداد 1396

شورای همکاری خلیج فارس (GCC) این روزها عملاً دودستگی کامل را تجربه می کند. از یک طرف عربستان سعودی، امارات متحده عربی و بحرین از اوایل ماه ژوئن بیمحابا حملات لفظی، جنگ دیپلماتیک و تحریمهای عملی متنوعی را در سطوح منطقهای و بینالمللی بر ضد قطر بهلحاظ اقتصادی، سیاسی و امنیتی برقرار کردهاند و از طرف دیگر، کویت و عمان به هر دری میزنند تا اتحاد ظاهری بین شش عضو این شورا را حفظ کنند. در این میان، برخی کشورهای غرب آسیا هم چون مصر و سودان به ائتلاف ضد قطری به رهبری ریاض پیوستهاند؛ بعضی مانند ترکیه و ج.ا.ایران ضمن حمایت از دوحه و فراهم آوردن انواع تسهیلات و کمکها برای قطر، بر رفع سریع اختلافات میان اعضای «GCC» تأکید کردهاند و بعضی دیگر مثل پاکستان، افغانستان هنوز مردد هستند. این دو کشور کماکان درحال رصد و ارزیابی تحولات جنوب خلیج فارس بوده و بهنظر میرسد امیدوارند که شاید یکی از طرفین مناقشه، آتشبس اعلام یا از مواضع خود عدول کند که البته تاکنون چنین نشده است.
ملک سلمان ـ شاه سعودی ـ پیش از برکناری نواز شریف، به صراحت با وی اتمام حجّت کرده و از او خواسته است که بین عربستان و قطر یکی را انتخاب نماید. اسلامآباد به علت حضور ژنرال راحیل شریف، فرمانده سابق ارتش پاکستان، در سمت فرماندهی «ائتلاف [به اصطلاح] اسلامی ـ عربی مبارزه با تروریسم» و هم چنین وابستگی شدید به کمکهای مالی و وامهای آل سعود، احتمالاً در نهایت بیشتر از مواضع ریاض و متحدانش در برابر دوحه حمایت خواهد کرد؛ اما در مورد افغانستان لزوماً چنین نیست و فعلاً بهطور رسمی خبری از کابل درمورد تجدیدنظر افغانها در روابطشان با قطر و اعلام مواضع ضد قطری تحت فشار عربستان و متحدان آن به گوش نمیرسد. تنها بعضی رسانههای افغانستان از ملاقات غیررسمی کاردار عربستان و سفیر مصر در کابل با حامد کرزای، رئیس جمهور پیشین افغانستان در اواسط ماه ژوئن با هدف متقاعد کردن وی به اعلام موضع در حمایت از تحریمهای یکجانبه ائتلاف تحت رهبری ریاض ضد قطر و منزوی کردن این امیرنشین خبر دادهاند. به گفته همین منابع، کرزای در واکنش به درخواستهای دیپلماتهای ارشد سعودی و مصری، مسلمانان را به وحدت فراخوانده و در عین حال گفته است که از اقدام بر ضد هر کشوری که با تروریسم در ارتباط باشد، حمایت میکند؛ پاسخی مبهم و دوپهلو که حتی اگر نشاندهنده همنوایی تلویحی رهبر پیشین افغانستان با سیاستهای قطرستیزانه ریاض و متحدانش نیز تلقی شود، باز هم نمیتوان آن را موضع رسمی دولت وحدت ملی افغانستان دانست.
درواقع شرایط برای افغانستان در مقایسه با پاکستان و برخی دیگر از کشورهای غرب آسیادر بحران اخیر قطر و همسایگانش به مراتب حساستر و تصمیمگیری، دشوارتر است. عربستان و امارات متحده و قطر، هر سه از پایگاههای سیاسی و اجتماعی قابل توجهی میان نخبگان، سران حکومتی، فرماندهان نظامی و ریشسفیدان محلی، به خصوص در ولایات عمدتاً پشتوننشین شرق، جنوب و جنوب غرب افغانستان برخوردارند. وجود چندین مسجد، مدرسه دینی، دانشگاه و مراکز آموزشی و فنی و حرفهای که با پول آلسعود و آلثانی در ولایات کابل، ننگرهار و فراه ساخته شده یا در حال احداث هستند، تردد مستمر علما و طلاب و مقامات حکومتی افغان، از جمله رئیس جمهور، ریاست اجرایی، رئیس شورای علمای افغانستان و دیگران به بهانههای مختلف به عربستان، امارات متحده و قطر، بخشی از روابط حسنه اجتماعی، فرهنگی و سیاسی افغانستان با این سه عضو مؤثر شورای همکاری خلیج فارس را بازتاب میدهند.
کابل درعینحال، روابط اقتصادی خوبی هم با ریاض و ابوظبی و هم با دوحه دارد. بهطوری که امارات متحده پس از پاکستان، هند و ایران، چهارمین شریک تجاری عمده افغانستان بوده و حجم تجارت اماراتیها و افغانها در سالهای اخیر به حدود 25 میلیون دلار در سال رسیده است. رژیم سعودی نیز که مانند امارات متحده و قطر درپی محکم کردن جای پای خود در افغانستان است، در مقاطعی کمکهای مالی چند ده میلیون دلاری در اختیار دولت این کشور قرار داده است؛ ازجمله میتوان به وام 47 میلیون دلاری «صندوق توسعه سعودی» به دولت کرزی در سال 2011 اشاره نمود.
همزمان، هزاران شهروند افغان عمدتاً در عربستان و قطر در بخشهای مرتبط با ساختمانسازی و غیره بهعنوان کارگر مشغول کارند و دولت محمد اشرف غنی، رئیسجمهور افغانستان، در ظاهر برای ساماندهی اعزام این افراد، در سال 2016 با آلسعود یک تفاهمنامه به امضا رسانده است. این کارگران علاوهبر آنکه سالانه دهها میلیون دلار به کشورشان ارسال میکنند که نقش مهمی در چرخه اقتصاد متزلزل افغانستان ایفاء میکند، پیاده نظام عربستان، امارات و قطر برای ترویج وهابیت و سلفیگری افراطی در افغانستان نیز محسوب میشوند.
از منظری دیگر، روابط سیاسی افغانستان با عربستان سعودی و متحدان ضد قطری آن، با روابط افغانستان با قطر قابل مقایسه نیست. در واقع دوحه از سال 2011 میزبان و مقرّ دفتر سیاسی طالبان افغان است و برخلاف سعودیها و اماراتیها که تقریباً در روابطشان با این گروه پیکارجو در شانزده سال گذشته بیشتر پوشیده عمل کردهاند، مقامات قطری به صراحت و علنی وارد موضوع صلح افغانستان شده و با سران طالبان و «شورای کویته» به عنوان بدنه اجرایی این گروه تماسهای مستمری برقرار کردند. یکی از دلایل این اقدام سرگرم شدن آلسعود به مسئله «بیداری اسلامی» در کشورهای عرب در غرب آسیا و شمال آفریقا پس از سال 2010 بود که به رقیب نوظهور ریاض، یعنی دوحه امکان داد تا با حمایت آمریکا ـ که اخیراً ژنرال پترائوس، رئیس اسبق سازمان «سیا» نیز آن را یادآور شد ـ و با کارت افغانستان و طالبان در برابر عربستان بازی جدیدی را آغاز کند؛ اما تلاشهای قطر خیلی زود با واکنش منفی سعودیها روبرو شد و آنان تحت فشار پاکستان به دولت کابل پیغام دادند که میانجیگری قطر را نپذیرد. حکومت افغانستان نیز که از روابط رو به گسترش دوحه با طالبان نگران بود، ضمن استقبال از این موضوع و فراخواندن سفیر خود از قطر، به شورای کویته اطلاع داد که برای کابل، میزبانی عربستان یا ترکیه از مذاکرات صلح بینالافغانی مطلوبتر است. درخواستی که با واکنش تند طالبان همراه شد. با این وجود، با توجه به این که هدف از صدور مجوز تأسیس دفتر سیاسی طالبان از سوی قطر علاوه بر برقراری تماس میان نمایندگان این گروه با دولت کابل، فراهم کردن زمینه برای آغاز رسمی تماسها و مذاکرات میان طالبان و آمریکا بود، این دفتر پابرجا ماند؛ هر چند تحولات بعدی در جنگ افغانستان نشان داد که پس از مرگ ملا محمد عمر، رهبر و مؤسس طالبان افغان، جانشینان او تمایل چندانی به فعالیتهای دفتر سیاسی گروه در دوحه و میانجیگریهای قطر در عرصه مذاکرات صلح با دولت افغانستان ندارند.
درهمینحال، روابط قطر با طالبان و فعالیتهای دفتر سیاسی این گروه در دوحه فقط به برقراری تماسهایی میان مقامات حکومت افغانستان و شورای کویته با میانجیگری طرف قطری محدود نشد. در بهار 2014 «بوو برگدال»، گروهبان آمریکایی فقط اسیر جنگی آمریکایی در افغانستان پس از پنج سال اسارت نزد طالبان در ازاء آزاد شدن پنج فرمانده ارشد طالبان از زندان آمریکا در «گوانتانامو»ی کوبا، در ولایت خوست افغانستان تحویل فرستادگان واشنگتن شد و فرماندهان آزاد شده طالبان نیز در قطر تحویل نمایندگان این گروه شدند. باراک اوباما، رئیسجمهور سابق آمریکا، این روند تبادل اسرا را نتیجه تلاشهای قطر و در هماهنگی کامل با دولت خود عنوان و از دوحه تقدیر نمود.
بنابراین بهنظر نمیرسد که حکومت اشرف غنی به راحتی بتواند روابط با قطر را فدای همنوایی با سیاستهای توسعهطلبانه عربستان و متحدانش در منطقه کند و هر چند کابل در موضوع دخالت نظامی عربستان در یمن در سال 2015 حتی خواهان اعزام نیروی نظامی برای حمایت از ریاض و حفاظت از حرمین شریفین شد؛ اما قطر، یمن نیست. البته مقاومت در برابر وسوسهها و وعدههای اقتصادی آل سعود و برخی متحدان آن مانند مصر که به تازگی به افغانستان پیشنهاد همکاری گسترده در زمینههای اقتصادی، گردشگری، آموزشی و امنیتی داده، برای حکومت وحدت ملی که ثابت کرده است در مناقشات منطقهای در غرب آسیا از جمله در تنش میان ج.ا.ایران و عربستان، سیاست دقیق و منطقی ندارد، بسیار دشوار خواهد بود.
نظر شما