آمریکا در غرب آسیا چه سیاستی را دنبال میکند؟
آمریکا در غرب آسیا چه سیاستی را دنبال میکند؟
چهارشنبه 31 خرداد 1396

سفر اخیر دونالد ترامپ، رئیسجمهور آمریکا، به غرب آسیا و ملاقات با برخی مقامات کشورها ازجمله پادشاه عربستان سعودی موضوعی است که این روزها مورد توجه ناظران و رسانه ها قرار گرفته و تحلیلهای زیادی دربارهی آن نوشته شده است. ترامپ در این سفر از فروش 110 میلیارد دلار تسلیحات به دولت عربستان سخن گفت و آن را در جهت بازدارندگی در مقابل گسترش تسلیحات موشکی ایران در نظر گرفت.
با توجه به برگزاری نشست همزمان پنجاه کشور عربی ـ اسلامی در ریاض، دولت آمریکا از قبل از سران پانزده کشور عرب به اضافه ی سران ترکیه و پاکستان دعوت کرد تا در نشستی با ترامپ در ریاض حضور به هم رسانند. موضوع اصلی این نشستها و دیدارها ایران بود. درواقع توجه اصلی سیاست خارجی آمربکا در غرب آسیا در دورهی جمهوریخواهان محدود کردن و به قول خودشان تغییر رفتار ایران است. ناظران و تحلیلگران غرب آسیا از این رویداد بهعنوان شکلگیری ناتوی عربی در مقابل ایران یاد کردند. پرسشی که مطرح میشود این است که آمریکا در غرب آسیا بهدنبال چیست؟ آیا جنگی دیگر در راه است یا هدف دیگری دنبال میشود؟ فرضیه ما این است که به نظر نمیآید این اقدامات با هدف برنامهریزی برای جنگ باشد. اگر قرار باشد جنگ دیگری در خلیج فارس اتفاق بیفتد، مسلح ساختن عربستان کمک چندانی به جنگ در این منطقه نمیکند. ولی میتوان برداشتها و پیشبینیهایی دراینخصوص داشت و اهدافی را برای آن در نظر گرفت.
دولت آمریکا درمورد ایران همواره سه گزینه را مد نظر داشته است: 1. جنگ و تغییر رژیم در ایران به وسیله ورود نظامی مستقیم آمریکا، مانند آنچه درمورد عراق اتفاق افتاد؛ 2. ایجاد جنگ داخلی ازطریق تشدید اختلافات؛ و 3. فروپاشی با توجه به شرایط جغرافیایی، سیاسی و حتی فرهنگی ایران، اقدام نخست چندان متصور و محتمل نیست و اگر اتفاق بیفتد بعید است بتواند نتایج مطلوب مورد نظر آمریکا را بهبار آورد. بیگانهستیزی در میان ملت ایران بسیار شدید است و حمله خارجی نیروی وحدت بخشی است که باعث میشود در مقابل نیروی متجاوز خارجی دست به مقاومت بزنند؛ بنابراین اکنون دو مورد دیگر و بهویژه مورد سوم بیشتر به ذهن متبادر میشود.
بهنظر میرسد، کشاندن ایران به رقابت تسلیحاتی از اهداف این معامله تسلیحاتی با عربستان است. دولتهای فروشنده اسلحه از دیرباز از این سیاست برای فروش تسلیحات خود استفاده کردهاند، بدینصورت که کشوری که در یک منطقه تهدیدی نسبی علیه کشور یا کشورهای دیگر بود و یا مورد تهدید کشور یا کشورهایی دیگر قرار دارد را تشویق به خرید تسلیحات میکنند و بهدنبال آن، سایر کشورهای منطقه نیز دست به خرید میزنند و بدینترتیب بازار فروش تسلیحات رونق میگیرد. اقتصاد امپریالیستی آمریکا همواره به بازارهایی ورای مرزهای خود در چهار گوشه جهان احتیاج دارد؛ اما در این مورد خاص فقط بازاریابی مدنظر نیست، اگرچه آن هم دارای اهمیت است.
مهمتر از آن، تشویق ایران به رقابت تسلیحاتی در سطح منطقه است. هدف از این رقابت در اینجا همان هدفی است که غرب در رقابت تسلیحاتی با شوروی دنبال میکرد و بدان دست یافت. در دوران جنگ سرد، توان محدود اقتصادی شوروی در این رقابت تسلیحاتی بهسمت نظامیگری سوق داده شد و درنهایت بدون هیچ حمله نظامی، دولت شوروی فروپاشید. نظام اقتصادی غیر مولد و ایستای اتحاد شوروی از ابتدای شکلگیری اتحاد جماهیر شوروی با مشکل روبهرو بود. اقتصاد دولتی و غیررقابتی اتحاد شوروی چنان ضعیف و ناتوان بود که لنین مجبور شد طرح نپ را به اجرا گذارد. درواقع اقتصاد پاشنه آشیل شوروی بود. درعینحال، رهبران شوروی به دام رقابت تسلیحاتی با غرب افتادند. درمورد ایران نیز چنین سیاستی بهنظر میرسد جریان داشته باشد. تشدید تحریمهای غیرهستهای مربوط به حقوق بشر و تروریسم و موشکی نیز در این روزها با هدف کمک به این سیاست و تضعیف اقتصادی هرچه بیشتر ایران صورت میگیرد. درواقع هدفی که برای این سیاست متصور است، این است که بودجهها و سرمایههای اقتصادی ایران بهجای جریان یافتن بهسمت بخش زیربنایی، توسعه و عمران به سمت بخش نظامی جریان یابد. حاصل امر عدم توسعه، فقر و ضعف اقتصادی است که در بلندمدت دولت را در وضعیتی قرار میدهد که نمیتواند اقتصاد را برای تأمین حداقل معیشت مردن، تا چه برسد به اقدامات توسعهای، تحت کنترل در آورد و درنهایت تحت فشار اقتصادی و نارضایتی به فروپاشی میانجامد. ایران نهتنها در دام این رقابت نمیافتد بلکه درعینحال تلاش دارد نیروی خود را به از میان برداشتن سایر تحریمهای بیمورد و ناحق کند.
هدف دیگر، تبدیل مقابله ی عربی اسلامی در مقابل رژیم صهیونیستی به مقابله شیعه و سنی است. صهیونیستها به این جابجایی بسیار امیدوارند و اگر بهصورت کامل اتفاق بیفتد نفس راحتی خواهند کشید و کنار نشسته نظارهگر اوضاع خواهند شد. آمریکا امیدوار است که اختلافات فلسطینیها و رژیم صهیونیستی را ازطریق محمود عباس حلوفصل کند و از این طریق حاشیه امنی برای متحد اصلی خود در منطقه فراهم آورد. آنها امیدوارند وجود اختلافات شیعی ـ سنی توجه کشورهای عربی را از مسئله فلسطین دور کرده و حتی فلسطینیها را نیز در تقابل با ایران قرار دهند. هرچند نشانههایی تاکتیکی از پیگیری جدی این سیاست در دسترس است؛ اما ایران به شکلی هوشمندانه این تغییرات را رصد کرده و تلاش دارد با آگاهی بخشی این وضعیت، سران کشورهای عربی را نسبت به این سیاست آگاه کند.
بهنظر میرسد، راهحل مقابله با این امر برخلاف موضع جنگ طلبانه عربستان، همین مسیر تنشزدایی با کشورهای منطقه و تأکید بر مشترکات اسلامی است که ایران دنبال میکند. پیام ظریف در پاسخ به وزیر دفاع عربستان که گفته بود «جنگ را به داخل ایران میبریم» نشانی از تلاش دیپلماتیک ایران برای ثبات بخشی به منطقه است.
نظر شما