تشدید گرایش‌های جدایی­طلبانه در کشورهای عضو اتحادیه اروپا


تشدید گرایش‌های جدایی­طلبانه در کشورهای عضو اتحادیه اروپا

یکشنبه 21 آبان 1391


 

 در طول چند دهه گذشته، کشورهای اروپایی با پیوستن به اتحادیه اروپا و واگذاری برخی اختیارات خود به نهادهای منطقه‌ای به کاهش گرایش­های ملی­گرایانه و تنش­های دیرینه در بین خود کمک فراوانی کرده­اند. اما از سوی دیگر، همزمان با این روند منطقه­گرایی و عبور از ناسیونالیسم شاهد بروز نوع دیگری از ناسیونالیسم در سطح خردتری در درون برخی کشورهای عضو اتحادیه اروپا بوده­ایم. این گرایش­های جدایی­طلبانه اگرچه موضوع جدیدی نیست اما در طول هفته­های اخیر بار دیگر به‌طور جدی مطرح شده است و به نظر می­رسد بسیاری از کشورهای عضو اتحادیه ناگزیر از پذیرش این واقعیت هستند.

در هفته­های اخیر موضوع جدایی­طلبی در ایالات کاتالونیا و باسک اسپانیا و همچنین تمایل اسکاتلند برای جدایی از انگلستان در صدر اخبار مربوط به اتحادیه اروپا قرارگرفته است. اما مساله جدایی­طلبی در اتحادیه اروپا فقط به این موارد محدود نمی­شود و کارشناسان ارزیابی می­کنند که در قرن جاری حدود 10 دولت جدید در اتحادیه اروپا شکل بگیرد. مساله کوزوو، جدایی­طلبی ایالات باسک و کاتالونیا در اسپانیا، فعالیت ناسیونالیست­های جزیره کرس برای جدایی از فرانسه، گرایش‌های جدایی­طلبانه در شمال ایتالیا، شکاف بین فلاندر شمالی (که ساکنان آن به زبان هلندی صحبت می‌کنند و خواستار الحاق به هلند هستند) و والونیای جنوبی (که به زبان فرانسه صحبت می‌کنند) در بلژیک، تلاش اسکاتلند برای جدایی از انگلستان، جزایر فاروئه در دانمارک که سرزمینی نیمه خودمختار است و سالانه مبلغی معادل ۱۷۰ میلیون دلار کمک مالی از سوی دولت دانمارک دریافت می­کند، جبهه آزادی ژورا (FLJ) در سوئیس که از سی سال پیش خواستار استقلال ایالت «ژورا» از کنفدراسیون سوئیس است، خودمختاری استان ویودین (Voivodine) در صربستان و تمایل مجارهای ساکن ترانسیلوانیای رومانی برای خودمختاری از مهمترین کانون­های جدایی­طلبی در اتحادیه اروپا هستند. با توجه به اهمیت موضوع جدایی­طلبی در اسپانیا و انگلستان و مطرح شدن این موضوع در روزهای اخیر، در ادامه به بررسی این دو جریان می­پردازیم.

کانون­های جدایی­طلبی در اسپانیا در دو ایالت مهم باسک و کاتالونیا قرار دارند. سرزمین باسک به‌طور کلی و از لحاظ تاریخی تعدادی از استان­های جنوبی فرانسه (سرزمین باسک شمالی) و تعدادی از استان­های شمالی اسپانیا (سرزمین باسک جنوبی) را دربر می­گیرد. در اسپانیا حدود دو میلیون باسکی وجود دارد که در سه استان منطقه­ای موسوم به ایالت باسک ساکن هستند و خواستار پیوستن به ایالت باسک فرانسه می­باشند. این منطقه از حقوق و قوانینی متفاوت نسبت به سایر مناطق اسپانیا برخوردار است و سطح زندگی مردم آن از متوسط زندگی در اسپانیا بالاتر است. همچنین زبان مورد استفاده در این منطقه زبانی رسمی و متعلق به ایالت باسک است. این ایالت در طول چند دهه گذشته همواره برای دستیابی به استقلال خود مبارزه کرده است و این مبارزه عمدتا در قالب خشونت­آمیز صورت‌گرفته است. سازمان اتا (Euskadi Ta Askatasuna) که شاخه نظامی جنبش جدایی­طلبی باسک است، از زمان فرانکو، مبارزه با او و سیاست­های او را در پی‌گرفته است. اگرچه سال گذشته این گروه آتش­بس اعلام کردند و ایالت باسک اکنون یک ایالت خودمختار است، اما آن­ها خواستار استقلال کامل خود هستند.

دومین کانون جدایی‌طلبی در اسپانیا، ایالت کاتالونیا است. این ایالت که بارسلونا مرکز آن است، پس از باسک ثروتمند‌ترین ایالت اسپانیا است و از لحاظ مالی و بانکداری مهمترین ایالت این کشور به‌شمار می‌رود. منطقه خودمختار کاتالونیا در شمال شرق اسپانیا واقع شده و اگرچه دارای تشکیلات پارلمانی و اجرایی محلی است اما شماری از ساکنان آن از استقلال کامل از اسپانیا حمایت می‌کنند. بسیاری از کاتالان‌ها می‌گویند که تفاوت‌های بسیاری با اسپانیایی‌ها دارند و فرهنگ و زبان‌شان با مردم اسپانیا متفاوت است. آن‌ها این موضوع را توجیهی برای جدایی از اسپانیا می‌دانند. این استان دارای خودمختاری وسیعی از دولت مرکزی اسپانیاست و قانون اساسی خود را دارد. روابط این ایالت با دولت مادرید نیز تابع منشور ویژه‌ای است. در سال ۲۰۰۵ در نسخه جدید این منشور قید شد که کاتالان‌ها ملتی جدا نسبت به مردم اسپانیا به‌شمار می‌روند. با این‌حال ده‌ها حزب و سازمان اجتماعی این منطقه که اکثراً از چپ‌گرایان هستند خواستار برگزاری رفراندومی برای استقلال کاتالان در سال ۲۰۱۴ هستند. نظرسنجی‌های صورت‌گرفته حاکی از آنست که بیش از ۵۱ درصد از ساکنان این ایالت خواهان خودمختاری و استقلال کامل هستند.

در هفته اخیر، بیش از یک میلیون نفر در «روز ملی کاتالونیا» در شهر بارسلون، مرکز کاتالونیا، برای استقلال از اسپانیا به خیابان­ها رفتند
. و خواستار استقلال کامل کاتالونیا شده­اند. تظاهرکنندگان به سوی پارلمان محلی راهپیمایی کردند و با تکان دادن پرچم‌های سرخ و زرد، شعار می­دادند: «کاتالونیا، کشور جدید اروپایی». کارشناسان معتقدند که این تظاهرات بزرگترین حمایت از استقلال کاتالونیا تاکنون بوده است. جنبش «اجلاس ملی کاتالونیا» که در ماه مارس سال جاری تاسیس شده، خواستار برگزاری این تظاهرات شده بود. از سوی دیگر، این اقدام با حمایت مقامات ایالت کاتالونیا نیز همراه بوده است. آرتور مس، نخست‌وزیر کاتالونیا طی سخنانی گفت: «اگر هیچگونه موافقتی در زمینه اقتصادی با دولت مرکزی صورت نگیرد، راه آزادی به روی کاتالونیا باز است».

در انگلستان، اسکاتلند کانون گرایشات جدایی‌طلبی است. اسکاتلند از سال 1707 تحت سلطه بریتانیا قرار دارد و احساس می­کند که تحت قیومیت و امر و نهی دولت انگلیس قرار دارد و می­خواهد به این روند پایان دهد. گوردون براون زمانی‌که هنوز به نخست‌وزیری نرسیده بود و وزارت دارایی انگلیس را برعهده داشت در مطبوعات هشدار داده بود که انگلستان در صورت تضعیف اتحاد بین انگلیس و اسکاتلند با پدیده «بالکانیزاسیون» تهدید می‌شود. اما برخی از مردم اسکاتلند تصور می­کنند که در صورت استقلال (با توجه به ذخایر انرژی) از اوضاع اقتصادی بهتری برخوردار خواهند شد. در هفته­های گذشته، «آلکس سالمون»، رئیس دولت منطقه خودمختار اسکاتلند با دیوید کامرون نخست‌وزیر دیدار کرد که در این دیدار دو توافقنامه شرایط برگزاری همه‌پرسی برای کسب استقلال امضا شد و قرار است این همه‌پرسی در سال 2014 انجام شود که در صورت موفقیت استقلال‌طلبان می‌تواند به پایان سلطه طولانی سیاسی انگلیس در اسکاتلند بینجامد. در حال حاضر بر اساس نظرسنجی‌ها یک‌سوم اسکاتلندیها خواستار جدایی از لندن هستند. در صورت تحقق این موضوع، از اعتبار و پرستیژ بریتانیا کاسته خواهد شد و به همین دلیل غالب مسئولین و احزاب این کشور با این موضوع مخالف هستند.

به نظر می­رسد که گسترش و تداوم بحران نقش بسیار مهمی در احیای گرایش­های جدایی­طلبانه داشته است. ایالات باسک و کاتالونیا و همچنین اسکاتلند به بهانه مسائل اقتصادی و برای به دور ماندن از اثرات بیشتر بحران اقتصادی خواستار جدایی از دولت مرکزی هستند. با توجه به این‌که اتحادیه اروپا با بحران اقتصادی درگیر است، تشدید گرایش­های قومی تبدیل به یک بحران مضاعف برای این اتحادیه شده است.

در قوانین و قراردادهای اتحادیه اروپا ترتیبات مشخصی برای مواجهه با مساله جدایی­طلبی ذکر نشده و نهاد خاصی نیز برای پرداختن به این مساله تعیین نشده است. از سوی دیگر، این اتحادیه در مقابل این موضوع در تنگنا قرار می­گیرد زیرا از یک طرف با مساله حق تعیین سرنوشت و دموکراسی‌خواهی مواجه است و از طرف دیگر، یکی از طرف­های این معادله از اعضای اتحادیه است. بنابراین اتحادیه اروپا با نگرانی و احتیاط به این اقدامات واکنش نشان می­دهد.