روسیه، غرب و بازی بی‌پایان «دربرگیری»


روسیه، غرب و بازی بی‌پایان «دربرگیری»
 
 
 
شنبه 22 شهریور 1393
 
 
 

ورود ناتو به بحران اوکراین مرحله جدیدی از تقابل روسیه و غرب در این موضوع است که به نوبه خود می‌تواند ابعاد گسترده‌تری به آن ببخشد. این ورود با نامه دیوید کامرون، نخست‌وزیر بریتانیا، به سران ناتو برای «بازنگری روابط بلندمدت با روسیه»، ارائه لایحه‌ای در کنگره آمریکا مبنی بر شناسایی اوکراین (به‌همراه ژاپن و رژیم صهیونیستی) در شمار متحدان مهم خارج از سازمان ناتو، پیشنهاد عضویت اوکراین در ناتو از سوی پتر پاراشِنکو، رئیس‌جمهور این کشور، تأکید اوباما در سفر ۱۲ شهریور خود به استونی بر تعهد ناتو به حفظ امنیت متحدان خود در اروپای شرقی و حوزه بالتیک (در مقابل روسیه)، تصریح وی بر اینکه ناتو به هیچ وجه الحاق کریمه به روسیه را نمی‌پذیرد، درخواست او از اعضای ناتو برای حمایت و کمک به اوکراین(1) و در نهایت، تصویب طرح ایجاد «نیروی واکنش سریعِ» ناتو (در نشست سران این سازمان در ولز/ 14 شهریور) که مقر آن در اروپای شرقی و مهم‌ترین مأموریت آن حمایت از اعضای اروپای شرقیِ این سازمان در برابر «تهاجم احتمالی» (روسیه) خواهد بود، شکل مشخص‌تری به خود گرفته است.
دستاویز این امر نیز تشدید تنش‌های نظامی در شرق اوکراین و تأکید کی‌یف، بروکسل و واشنگتن به دخالت مستقیم نظامی مسکو در این مناطق است که اوباما در خلال سفر خود به استونی به‌صراحت به آن اشاره کرد.(2) البته در سطح کلان، غربی‌ها نسبت به احتمال استمرار و تشدید رویکرد تهاجمی ـ نظامی در سیاست خارجی روسیه هشدار داده‌اند و آن را تهدید بزرگ‌تری می‌دانند. در همین راستا، مقامات غربی، ازجمله راسموسن، دبیرکل ناتو، و اوباما سیاست روسیه نسبت به اوکراین را تهدیدی برای امنیت و صلح در اروپا دانسته‌اند.
تحلیلگران زیادی در غرب بوده و هستند که از ابتدای فروپاشی شوروی، با اشاره به ظرفیت‌های روسیه برای نفوذگذاری بر ترتیبات منطقه‌ای و بین‌المللی، بر وجود نوستالژی قوی‌ در این کشور برای بازگشت به موقعیت «قدرت بزرگ» تأکید داشته و دارند. به باور آنها، این احساس در مقام یک اصل هویتی پایدار، تأثیری بسزا در شکل‌دهی به اهداف و رفتار سیاست خارجی روسیه در دورة پساشوروی داشته و کرملین از هر مجالی برای عملیاتی کردن آن استفاده می‌کند.
آنها تحقق این نوستالژی را تهدیدی عینی برای موقعیت برتر غرب در نظام بین‌الملل دانسته‌اند و توصیه می‌کنند که باید از هر امکانی برای مهار روسیه و بلندپروازی‌های آن اقدام شود. در مقطع حاضر، اقدام مسکو در الحاق شبه‌جزیره کریمه، بهانه‌ای مناسب برای هواداران این دیدگاه، به‌خصوص جمهوری‌خواهان آمریکایی بود تا بر مدعای خود پای فشرده و دولت اوباما و قدرت‌های اروپایی را به اهمال در مقابله با «تهدید روسی» متهم کنند.
در مقابل، روس‌ها معتقدند که غرب با بزرگ‌نمایی این پیش‌ذهنیت، در عمل به‌دنبال پیشبرد سیاست‌های توسعه‌طلبانه خود است و از آنجا که روسیه را سد محکمی در این مسیر می‌بیند، سیاست «دربرگیری جدید» آن را در دورة پساشوروی با همان ماهیت دوره جنگ سرد، اما با ظاهر و سازوکارهای متفاوت در دستور دارد که مهم‌ترین هدف آن، مهار و انقباض ژئوپلیتیکی روسیه به مرزهای جغرافیایی آن است.
آنها اقدامات مختلف غرب، از جنگ علیه یوگسلاوی در دهه نود تا امواج گسترش ناتو به شرق، سپر ضدموشکی اروپایی و تلاش برای نفوذگذاری در «سی‌آی‌اس»، ازجمله مداخله مستقیم و غیرمستقیم آن در بحران اخیر اوکراین را اجزای به‌هم‌پیوسته این راهبرد می‌دانند. در این میان، جذب متحدان جدید از خارج نزدیک و رسوخ در این حوزه حیاتی روسیه، از مهم‌ترین سازوکارهای پیشبرد سیاست «دربرگیری» است که به شیوه «نرم» از طریق اتحادیه اروپا و به شیوه «سخت» از طریق ناتو پی‌گیری شده و می‌شود.
این در حالی است که به باور ورونیکا کراشِنینی‌کووا، عضویت در اتحادیه اروپا و ناتو برای کشورهای اروپای شرقی و بالتیک هیچ نتیجه عملی مفیدی در بر نداشته و فقط وظیفه ایجاد کمربند ضدروسی در امتداد مرزهای روسیه و طرح پیشنهادهای مختلف ضدروسی به این کشورها محول شده است. به تأکید او، این کشورها باید به‌عنوان «موتور ضدروسی» در اروپای قدیم عمل کنند که دیگر با تحرک گذشته برنامه‌های آمریکا را اجرا نمی‌کند. در همین راستا، نمایندگان لیتوانی، لتونی، استونی و لهستان به دیگر اعضای ناتو پیشنهاد کردند که سامانه ضدموشکی اروپایی مستقیماً علیه روسیه تنظیم شود.(3)
به هر حال، ماحصل تقابل این اندیشه‌ها و اقدامات، بروز تنش‌هایی با سطوح و عمق‌های متفاوت بوده که نمونه اخیر آن در موضوع اوکراین قابل مشاهده است و همچنان که اشاره شد با ورود ناتو، این موضوع در حال گسترش به ابعاد جدید است. در همین فضا، پوتین روسیه را ناگزیر از واکنش به سیاست تهاجمیِ ژئوپلیتیکی غرب می‌بیند؛ زیرا بر این باور است که در صورت توفیق غرب در پیشبرد این سیاست، توازن راهبردی به نفع آن، به گونه‌ای غیرقابل برگشت تغییر کرده و در مقابل، آسیب‌پذیری راهبردی روسیه افزایش یافته و این کشور در عرصه‌های مختلف به امتیازدهی مجبور خواهد شد.
مسکو به این مهم توجه دارد که هرگونه نزدیکی اوکراین به ساختارهای غربی، وضعیت دومینویی در منطقه درپی خواهد داشت که طی آن از سویی، غربی‌ها برای پیشبرد برنامه‌های خود در «سی‌آی‌اس» بیشتر ترغیب می‌شوند و از سوی دیگر، کشورهای متمایل به غرب در این منطقه به‌خصوص گرجستان، برای پیوستن به این ساختارها مصمم‌تر خواهد شد. ناگفته پیداست که تحقق این وضعیت حلقه «دربرگیری» را تنگ‌تر کرده و روسیه را هرچه بیشتر به عقب می‌راند.
با این ملاحظه، بحران اوکراین و تلاش غرب برای به‌کارگیری ابزارهای فشارِ مختلف سیاسی، اقتصادی، امنیتی و اخیراً نظامی علیه روسیه، موجب درک عمیق‌تری از ماهیت این سیاست تهاجمی شده است. طرح دیدگاه‌هایی مبنی بر ضرورت اتحادسازی‌های جدید در عرصه بین‌الملل، تقویت اقتصاد ملی، بازنگری دکترین نظامی، و تقویت توان نظامی ازجمله هسته‌ای این کشور را می‌توان واکنشی به تهدید فزاینده راهبرد «دربرگیری» روسیه از سوی غرب دانست.
افزون بر سیاستمداران کرملین، تحلیلگران این کشور نیز بر این ضرورت‌ها و بایستگیِ اتخاذ سیاست سلبی مؤثرتر در برابر غرب تصریح دارند. ازجمله الکساندر دوگین تأکید دارد که «اگر شرق اوکراین را از دست بدهیم، اوکراین به کریمه حمله می‌کند و اگر کریمه را رها کنیم، در مسکو تظاهرات شروع شده و به سقوط پوتین می‌انجامد و سپس ”یورو ـ میدان“ خود را خواهیم داشت».(4) سرگئی گلازی‌یف نیز با اشاره به اینکه آمریکا مسئول و مقصر بحران اوکراین است، تصریح دارد که «همه دستورات به مقامات اوکراین ازجمله به فرماندهان ارتش این کشور از واشنگتن صادر می‌شود و... تنها هدف آمریکا، شروع جنگ جهانی جدید است؛ زیرا به جنگ برای حفظ رهبری خود بر جهان نیاز دارد».(5)
دراین‌میان، همراهی اروپا با آمریکا برای پیشبرد راهبرد «دربرگیری» که در فشارهای قابل تأمل برلین و پاریس بر مسکو نمود عینی یافته، نکته قابل تأملی است که در روسیه با ناخرسندی به آن اعتراف می‌شود. حال آنکه در چالش‌های پیشین میان مسکو و واشنگتن، طرف‌هایی چون آلمان و فرانسه نسبت به میانجیگری برای رفع تنش اقدام می‌کردند و در برخی مواقع نیز روسیه از اختلافات آنها به نفع خود استفاده می‌کرده، اما هم‌اکنون میزان بالای هماهنگی آنها در تنش اخیر با مسکو و عدم توان روسیه به بهره‌گیری از اختلافات آنها، موضوعی ناامیدکننده برای کرملین است.

پی‌نوشت‌ها
 
1. “Remarks by President Obama to the People of Estonia” (September 3, 2014). whitehouse.gov.   quoted in:   http://www.whitehouse.gov/the-press-office/2014/09/03/remarks-president-obama-people-estonia
2. “Confusion as Ukraine and Russia Announce Peace Progress” (September 3, 2014). Deutsche Welle.   quoted in:   http://www.dw.de/confusion-as-ukraine-and-russia-announce-peace-progress/a-17896762
3. Krasheninnikova, Veronika (September 2, 2014) “Tallinn Circle Obama”. Rossiyskaya Gazeta.  quoted in:  http://m.rg.ru/2014/09/02/tallin.html (in Russian).
4. “Dugin: In the West, all are Racists” (July 16, 2014). ИноСМИ.     quoted in:  http://pda.inosmi.ru/russia/20140716/221706180.html?all (in Russian).
5. “Sergey Glazyev: Russia Should not Allow the United States to Drag the World into a New War” (August 29, 2014). Ридус.   quoted in:   http://www.ridus.ru/news/166272 (in Russian).