خاورمیانه و معمای ترامپ
خاورمیانه و معمای ترامپ
چهارشنبه 26 آبان 1395
پس از بهت اولیه از پیروزی غیرمنتظره «دونالد ترامپ» در انتخابات آمریکا، اینک همه به انتظار نشستهاند تا ببینند رئیسجمهوری جدید ایالات متحده فارغ از شعارها و سخنان بحثبرانگیزش در دوره رقابتهای انتخاباتی، در عمل چه سیاستهایی را درپیش خواهد گرفت.
یکی از مهمترین پرسشها این است که دولت ترامپ با خاورمیانه چگونه روبهرو خواهد شد؟ خاورمیانهای که امروز در جایجای آن میتوان جنگ، ناامنی، بیثباتی، تنش و پروندههای حلنشده قدیمی، را دید: جنگ در سوریه، عراق، یمن و لیبی؛ گسترش فعالیت گروههای تروریستی و افراطی، افزایش اختلاف میان بازیگران مهم منطقهای ازجمله ایران و عربستان سعودی و نیز بینتیجه بودن مذاکرات صلح میان رژیم صهیونیستی و فلسطینیان.
ترامپ درحالی تا چند روز دیگر رسماً وارد کاخ سفید میشود که میراثدار سیاستهای خاورمیانهای سلفش «باراک اوباما» است؛ سیاستهایی که همواره نگاههای مختلف و متضادی به آن شده است. برخی از اینکه آمریکا در این سالها از سیاستهای مداخلهجویانه نظامی در منطقه فاصله گرفت، دفاع میکنند و در مقابل بعضی نیز سیاست واشینگتن در برابر بسیاری از بحرانهای منطقهای ازجمله انقلابهای عربی را ضعیف و انفعالی توصیف میکنند و آن را عاملی در بههم خوردن موازنه امنیتی در منطقه میدانند.
برای پاسخ به این پرسش که ترامپ چه سیاستی درقبال خاورمیانه خواهد داشت، سادهترین راه نگاهی به مواضع او در دوره رقابتهای انتخاباتی است.
بهطور خلاصه او خود را منتقد سیاستهای مداخلهجویانه نظامی نظیر آنچه در عراق یا لیبی شاهد بودیم، معرفی کرده است. در موضوع سوریه اولویت را بر مبارزه با داعش قرار داده و منتقد برانداختن اسد و حمایت از گروههای مسلح مخالف او بوده است. او همچنین همکاری با روسیه را در همه مسائل ازجمله مبارزه با داعش ضروری میداند. همزمان او مخالف توافق هستهای با ایران است. ترامپ همچنین نسبت به عربستان سعودی نیز نگاهی انتقادی داشته است.
اما اتکا به محتوای اظهارنظرهای ترامپ درباره خاورمیانه چندان نمیتواند تصویر درستی از سیاستهای آینده دولت او بدهد؛ بهایندلیل که حجم سخنان او درباره سیاست خارجی و بهطور خاص مسائل خاورمیانه به نسبت سایر بخشهای سخنان او بسیار اندک است و همین بخش اندک نیز عموماً کلیگویی است.
ازسویدیگر، سخنان ترامپ بسیار متناقض و پراکنده است. او درعینحال که وعده بیطرف بودن در مذاکرات صلح میان فلسطینیان و رژیم صهیونیستی را داده، گفته که سفارت آمریکا را به بیتالمقدس منتقل خواهد کرد؛ سخنی که آشکارا بیانگر نادیده گرفتن اختلاف تاریخی دو طرف و حساسیت فلسطینیان نسبت به این شهر است.
ترامپ درعینحال که از ضرورت همکاری با روسیه میگوید، آشکارا علیه توافق هستهای با ایران که روسها یکی از طرفهای اصلی آن هستند سخن میگوید.
او هم از اولویت مبارزه با داعش سخن گفته و هم از تحرکات ایران در منطقه که یکی از اصلیترین نمودهای آن رؤیارویی با تروریسم افراطی از نوع داعش است، انتقاد میکند.
ترامپ درعینحال که خود را مخالف درگیر شدن آمریکا در نزاعهای منطقهای و اقدامات مداخلهجویانه معرفی کرده، اما همزمان از عزمش برای مبارزه با داعش گفته که مستلزم درگیر شدن و تحرک بیشتر آمریکا در منطقه است.
سخنان ترامپ درباره خاورمیانه همچون دیگر سخنان وی که بیشتر جنبه سلبی، انتقادی و تبلیغاتی نسبت به سیاستهای جاری آمریکا دارد، از انسجام و بههمپیوستگی برخوردار نبوده است.
بهنظر میرسد پاسخ به این پرسش که ترامپ چه سیاستی را درقبال خاورمیانه درپیش خواهد کشید بیش از هرچیز به پاسخ این پرسش بستگی دارد که او چه کسانی را عهدهدار مدیریت سیاست خارجی خود خواهد کرد؟ زیرا ترامپ خود تاکنون هیچ سابقه سیاسی و حکومتی نداشته و عملاً فاقد تجربهای برای اداره امور کشور است. این وضعیت باعث میشود که او ناگزیر به استفاده و میدان دادن به عناصر باتجربه شود؛ چهرههایی که اینک جزو سرآمدان حزب جمهوریخواه هستند و در اردوگاه ترامپ نیز رفتوآمد دارند.
نیوت گینگریچ، رئیس پیشین مجلس نمایندگان آمریکا؛ باب کروکر، رئیس کمیته روابط خارجی سنا؛ جان بولتن، نماینده آمریکا در سازمان ملل در دوره جورج بوش؛ رابرت جولیانی، شهردار پیشین نیویورک از چهرههای نزدیک به ترامپ هستند که احتمالاً او از آنها برای تصدی پستهای مهمی در وزارت امور خارجه یا مسئولیتهای امنیتی بهره خواهد برد. مخرجمشترک همه این شخصیتها داشتن رویکردهای محافظهکار، غیرآشتیجویانه و سختگیرانه در عرصه خارجی است و همین احتمال بروز تغییرات گسترده در سیاست خارجی آمریکا در دوره جدید و میل به سیاستهای راستگرایانه را تقویت میکند.
بسیاری از نزدیکان ترامپ برخلاف او که از ضرورت نزدیکی به مسکو سخن میگوید، میانهای با این رویکرد ندارند. بسیاری از آنها در مخالفت با توافق هستهای با ایران حتی رویکردی تندتر از ترامپ دارند. ازسویدیگر بیشتر آنها حامی رویکردهای مداخلهجویانه آمریکا در منطقه هستند.
شرایط امروز خاورمیانه بسیار پیچیده است و دهها عامل در بهوجود آمدن شرایط وخیم کنونی نقش دارند. چنانچه آمریکایی در چهارچوب نگاه تکبعدی که عموماً از چهرههای جمهوریخواه و راستگرا در این کشور سراغ داریم با خاورمیانه مواجه شود، قطعاً مشکلات منطقه بیشتر از امروز خواهد شد.
هرچند قضاوت درباره سیاستهای ترامپ در خاورمیانه هنوز زود است و باید همچنان صبر کرد، اما برخی شواهد و قرائن ازجمله مواضع متناقض ترامپ و رویکرد چهرههای نزدیک به او نشان میدهد که دولت او نگاهی چندبعدی و کارگشا و منسجم را در حل بحرانهای منطقه نخواهد داشت.
یکی از مهمترین پرسشها این است که دولت ترامپ با خاورمیانه چگونه روبهرو خواهد شد؟ خاورمیانهای که امروز در جایجای آن میتوان جنگ، ناامنی، بیثباتی، تنش و پروندههای حلنشده قدیمی، را دید: جنگ در سوریه، عراق، یمن و لیبی؛ گسترش فعالیت گروههای تروریستی و افراطی، افزایش اختلاف میان بازیگران مهم منطقهای ازجمله ایران و عربستان سعودی و نیز بینتیجه بودن مذاکرات صلح میان رژیم صهیونیستی و فلسطینیان.
ترامپ درحالی تا چند روز دیگر رسماً وارد کاخ سفید میشود که میراثدار سیاستهای خاورمیانهای سلفش «باراک اوباما» است؛ سیاستهایی که همواره نگاههای مختلف و متضادی به آن شده است. برخی از اینکه آمریکا در این سالها از سیاستهای مداخلهجویانه نظامی در منطقه فاصله گرفت، دفاع میکنند و در مقابل بعضی نیز سیاست واشینگتن در برابر بسیاری از بحرانهای منطقهای ازجمله انقلابهای عربی را ضعیف و انفعالی توصیف میکنند و آن را عاملی در بههم خوردن موازنه امنیتی در منطقه میدانند.
برای پاسخ به این پرسش که ترامپ چه سیاستی درقبال خاورمیانه خواهد داشت، سادهترین راه نگاهی به مواضع او در دوره رقابتهای انتخاباتی است.
بهطور خلاصه او خود را منتقد سیاستهای مداخلهجویانه نظامی نظیر آنچه در عراق یا لیبی شاهد بودیم، معرفی کرده است. در موضوع سوریه اولویت را بر مبارزه با داعش قرار داده و منتقد برانداختن اسد و حمایت از گروههای مسلح مخالف او بوده است. او همچنین همکاری با روسیه را در همه مسائل ازجمله مبارزه با داعش ضروری میداند. همزمان او مخالف توافق هستهای با ایران است. ترامپ همچنین نسبت به عربستان سعودی نیز نگاهی انتقادی داشته است.
اما اتکا به محتوای اظهارنظرهای ترامپ درباره خاورمیانه چندان نمیتواند تصویر درستی از سیاستهای آینده دولت او بدهد؛ بهایندلیل که حجم سخنان او درباره سیاست خارجی و بهطور خاص مسائل خاورمیانه به نسبت سایر بخشهای سخنان او بسیار اندک است و همین بخش اندک نیز عموماً کلیگویی است.
ازسویدیگر، سخنان ترامپ بسیار متناقض و پراکنده است. او درعینحال که وعده بیطرف بودن در مذاکرات صلح میان فلسطینیان و رژیم صهیونیستی را داده، گفته که سفارت آمریکا را به بیتالمقدس منتقل خواهد کرد؛ سخنی که آشکارا بیانگر نادیده گرفتن اختلاف تاریخی دو طرف و حساسیت فلسطینیان نسبت به این شهر است.
ترامپ درعینحال که از ضرورت همکاری با روسیه میگوید، آشکارا علیه توافق هستهای با ایران که روسها یکی از طرفهای اصلی آن هستند سخن میگوید.
او هم از اولویت مبارزه با داعش سخن گفته و هم از تحرکات ایران در منطقه که یکی از اصلیترین نمودهای آن رؤیارویی با تروریسم افراطی از نوع داعش است، انتقاد میکند.
ترامپ درعینحال که خود را مخالف درگیر شدن آمریکا در نزاعهای منطقهای و اقدامات مداخلهجویانه معرفی کرده، اما همزمان از عزمش برای مبارزه با داعش گفته که مستلزم درگیر شدن و تحرک بیشتر آمریکا در منطقه است.
سخنان ترامپ درباره خاورمیانه همچون دیگر سخنان وی که بیشتر جنبه سلبی، انتقادی و تبلیغاتی نسبت به سیاستهای جاری آمریکا دارد، از انسجام و بههمپیوستگی برخوردار نبوده است.
بهنظر میرسد پاسخ به این پرسش که ترامپ چه سیاستی را درقبال خاورمیانه درپیش خواهد کشید بیش از هرچیز به پاسخ این پرسش بستگی دارد که او چه کسانی را عهدهدار مدیریت سیاست خارجی خود خواهد کرد؟ زیرا ترامپ خود تاکنون هیچ سابقه سیاسی و حکومتی نداشته و عملاً فاقد تجربهای برای اداره امور کشور است. این وضعیت باعث میشود که او ناگزیر به استفاده و میدان دادن به عناصر باتجربه شود؛ چهرههایی که اینک جزو سرآمدان حزب جمهوریخواه هستند و در اردوگاه ترامپ نیز رفتوآمد دارند.
نیوت گینگریچ، رئیس پیشین مجلس نمایندگان آمریکا؛ باب کروکر، رئیس کمیته روابط خارجی سنا؛ جان بولتن، نماینده آمریکا در سازمان ملل در دوره جورج بوش؛ رابرت جولیانی، شهردار پیشین نیویورک از چهرههای نزدیک به ترامپ هستند که احتمالاً او از آنها برای تصدی پستهای مهمی در وزارت امور خارجه یا مسئولیتهای امنیتی بهره خواهد برد. مخرجمشترک همه این شخصیتها داشتن رویکردهای محافظهکار، غیرآشتیجویانه و سختگیرانه در عرصه خارجی است و همین احتمال بروز تغییرات گسترده در سیاست خارجی آمریکا در دوره جدید و میل به سیاستهای راستگرایانه را تقویت میکند.
بسیاری از نزدیکان ترامپ برخلاف او که از ضرورت نزدیکی به مسکو سخن میگوید، میانهای با این رویکرد ندارند. بسیاری از آنها در مخالفت با توافق هستهای با ایران حتی رویکردی تندتر از ترامپ دارند. ازسویدیگر بیشتر آنها حامی رویکردهای مداخلهجویانه آمریکا در منطقه هستند.
شرایط امروز خاورمیانه بسیار پیچیده است و دهها عامل در بهوجود آمدن شرایط وخیم کنونی نقش دارند. چنانچه آمریکایی در چهارچوب نگاه تکبعدی که عموماً از چهرههای جمهوریخواه و راستگرا در این کشور سراغ داریم با خاورمیانه مواجه شود، قطعاً مشکلات منطقه بیشتر از امروز خواهد شد.
هرچند قضاوت درباره سیاستهای ترامپ در خاورمیانه هنوز زود است و باید همچنان صبر کرد، اما برخی شواهد و قرائن ازجمله مواضع متناقض ترامپ و رویکرد چهرههای نزدیک به او نشان میدهد که دولت او نگاهی چندبعدی و کارگشا و منسجم را در حل بحرانهای منطقه نخواهد داشت.
نظر شما