مروری بر کتاب
«دیپلماسی عمومی روسیه: تکامل و عمل»
امروزه انواع دیپلماسی تحت تاثیر عواملی چون گسترش روابط بینالملل، وابستگی متقابل واحدهای سیاسی به یکدیگر، تعارضات ایدئولوژیک، توسعه وسایل ارتباط جمعی و افزایش نقش افکار عمومی بروز یافته است که دیپلماسی عمومی نیز از جمله آنهاست. در حقیقت، دیپلماسی عمومی را میتوان برنامهای با هدف اطلاعرسانی یا تحت تاثیر قراردادن افکار عمومی دیگر کشورها، ترویج گفتگو میان دولت - ملتها، بسط و گسترش روابط بینالمللی با کشورهای موافق و مخالف با ابزاری چون انتشار متن، تصاویر، اشتراکات فرهنگی و رسانههای جمعی اطلاق کرد.
دیپلماسی عمومی در روسیه مانند سایر کشورها بر مبنای یک استراتژی مشخص پایهگذاری شده است که آن هم ارتقای منافع ملی در صحنه بینالمللی است. هرچند در میان دموکراسیهای لیبرال غرب، دیپلماسی عمومی این کشور به واسطه مرتبط بودن با کمپینهای تبلیغاتی دوران شوروی مورد انتقاد قرار دارد اما باید گفت که عصر دیجیتال بر دیپلماسی عمومی روسیه تاثیرگذار بوده و برداشت این بازیگر از دیپلماسی عمومی را بر اساس روش، شیوه و ساختارهای دیپلماسی عمومی مدرن تغییر داده است.
کتاب «دیپلماسی عمومی روسیه: تکامل و عمل» به قلم آنا ولیکایا[1] و گِرِگ سیمون[2] به رشته تحریر درآمده است و به ادعای نویسندگان آن، نخستین بار تاریخچه و پیشرفت دیپلماسی عمومی را در کشوری غیرغربی بررسی میکند که در خلال تبیین ساختار و اصول دیپلماسی عمومی روسیه، به وجوه اشتراک و افتراق آن با سایر کشورها میپردازد. این کتاب مشتمل بر 15 فصل است که میتوان آنها را به سه دسته اصلی - هرچند چنین تقسیمبندی در کتاب بیان نشده است - تقسیم کرد. دسته اول، 5 فصل نخست به همراه نتیجهگیری است که با رویکردی تاریخی به بیان دیپلماسی عمومی میپردازد و این مهم را از دوران تزار تا اتحاد شوروی و روسیه امروزی بازگو میکند. دسته دوم، فصل 6 تا 10 را شامل میشود که حوزههای تخصصی دیپلماسی عمومی روسیه چون دیپلماسی دیجیتال، آموزش و علم را مورد تبیین قرار میدهد ودرنهایت دسته سوم، فصلهای 11 تا 14 کتاب است که رویکردهای منطقهای دیپلماسی عمومی روسیه را در حوزه سیاست خارجی این کشور بررسی میکند. اولویتهای مطروحه در فصول مذکور جنوب و جنوب شرق آسیا، آمریکای لاتین و خاورمیانه هستند که مسکو با هدف تعامل مؤثر با جوامع محلی و در نتیجه ارتقای منافع ملی در هریک از این مناطق، استراتژی متفاوتی را اتخاذ میکند.
خاورمیانه و شمال آفریقا بهعنوان منطقهای که از دوران جنگ سرد همواره محل رقابت ژئوپلیتیک غرب و شرق با هدف افزایش نفوذ و تسلط بر منابع انرژی بوده است همچنان به عنوان یکی از اهداف کلیدی در سیاست خارجی روسیه باقی مانده است. به همین دلیل، این کشورهمواره تلاش دارد تا مانع از نفوذ ایالات متحده بر منطقه شود. علاوه بر این، سرعت تحولات در منطقه سبب شده است تا روسیه بهکارگیری دیپلماسی عمومی با هدف کنترل وضعیت را در اولویت قرار دهد که بر این اساس درصدد است تا دیپلماسی عمومی در خاورمیانه را با توجه به دو نکته اساسی بسط و گسترش دهد: نخست، خاورمیانه را بر اساس رویکرد کلاسیک وزارت خارجه روسیه به الجزایر، بحرین، مصر، رژیم صهیونیستی، اردن، عراق، یمن، قطر، کویت، لبنان، لیبی، موریتانی، مراکش، امارات متحده عربی، عمان، فلسطین، عربستان سعودی، سوریه، سودان و تونس محدود نکند و مفهوم «خاورمیانه بزرگ»[3] با اضافه شدن ایران، ترکیه، افغانستان و پاکستان جایگزین گردد. دوم، در تعریف دیپلماسی عمومی در منطقه خاورمیانه لازم است بازنگری شود؛ چراکه روسیه تاکنون علیرغم در نظر داشتن ویژگیهای هر کشور، با استفاده از شیوهای واحد دیپلماسی عمومی خود را توسعه داده است. نویسنده پیشنهاد میدهد در خصوص منطقه فوق رویکردی کلاسیک اتخاذ گردد که بر اساس آن قدرت نرم، روشی تاثیرگذار بر ارزشها و ایدههای جوامع خواهد بود تا از این مسیر نیل به اهداف سیاسی بدون نیروی قهر و اجبار امکانپذیر باشد.
در سپتامبر سال 2000، با تصویب «دکترین امنیت اطلاعات» بهمنظور قرار گرفتن روسیه و تاثیرگذاری آن در شبکه اطلاعات جهانی تلاش گستردهای صورت گرفت که در این راستا در منطقه خاورمیانه و شمال آفریقا اقداماتی صورت گرفت. از آن جمله میتوان به راهاندازی شبکه خبری راشا تودی[4] عربی با حدود 500 کارمند و 1000 خبرنگار با تمرکز بر روابط روسیه و کشورهای خاورمیانه، عضویت روسیه در نهادهای بینالمللی اسلامی با هدف افزایش ارتباطات با جهان اسلام، ایجاد نهادهای غیردولتی چون شورای روابط بینالملل روسیه[5] و بنیاد گورچاکف[6] در امور خاورمیانه تأسیس شدهاند اشاره کرد که تنها بخشی از فعالیتهای عملی روسیه در حوزه دیپلماسی عمومی بر اساس دکترین فوق در منطقه است. البته گفتنی است که این کشور در سطوح رسمیتر در سازمانهای بینالمللی چون اوپک، سازمان همکاری اسلامی و سازمانهای بشردوستانه، انواع دیپلماسی را با هدف افزایش تعاملات بینالمللی بهکار میبندد. نویسندگان در این کتاب با ذکر نمونههایی از انواع دیپلماسی دیجیتال، آموزشی و عملی در منطقه، روسیه را در با ایالات متحده مقایسه میکنند و تأکید دارند که تاریخچه دیپلماسی عمومی روسیه در این منطقه در مقایسه با آمریکا از پیشینه طولانیتری برخوردار بوده است.
در یک نگاه کلی درباره این اثر میتوان گفت که تلاش اصلی بر ارائه مفهوم دیپلماسی عمومی از چشماندازی روسی است که با نوع غربی آن متفاوت باشد. با اینحال، به باور نویسنده در این زمینه موفقیت چندانی حاصل نشده است و تنها مروری جامع از دیپلماسی عمومی در روسیه معاصر ارائه میگردد. البته بیان چنین مروری توانسته است اهداف، بازیگران و ابزار دیپلماسی عمومی روسیه را تبیین نماید. نویسنده در خصوص میزان موفقیت و تاثیرگذاری دیپلماسی عمومی روسیه به ذکر موانع و محدودیتها بسنده میکند؛ نخست آنکه گرچه ساختار اداری روسیه منابع کافی جهت همکاریهای بینالمللی در این زمینه را داراست اما نهادهای آکادمیک از بودجه کافی برای اجرای این مهم برخوردار نیستند. دیگر آنکه هیچگونه پژوهش میدانی در کشورهای موفق در این زمینه از سوی دانشجویان ارشد و دکتری روس انجام نشده است تا بتوان از آنها تجربه کافی کسب کرد. محدودیت سوم به مشارکت حداقلی جامعه روسیه در دیپلماسی عمومی بازمیگردد که دلیل آن از موانع اداری تا سوءتفاهم مالی در خصوص برندسازی ملی است. علاوه بر مسائل فوق تعداد بازیگرانی که در صحنه بینالملل روسیه را همراهی میکنند بسیار کم هستند؛ چراکه بازیگران غربی نه تنها روسیه را همراهی نمیکنند بلکه حمایت مالی خود را از این کشور قطع کردهاند. در حقیقت، بررسی و اندازهگیری موفقیت دیپلماسی عمومی امری است که به دلیل کیفی بودن آن قابلیت اندازهگیری صحیح ندارد. در روسیه نیز نمیتوان به تعداد افراد و یا پروژههای خرد و کلانی که در این حوزه فعالیت دارند به سهولت دسترسی داشت و تنها میتوان بهصورت تقریبی میزان موفقیت را بیان کرد.
به نظر میرسد نویسندگان این اثر با تبیین کاستیهای موجود در متن به دنبال انتقال پیام کلیدی زیر بودند:
«دیپلماسی عمومی روسیه: تکامل و عمل» با برشمردن محدودیتها در این حوزه، بهعنوان یک قدم کوچک در مسیر بومیسازی پژوهشهای دیپلماسی عمومی مورد توجه قرار گرفته است که میتواند این مهم را در سایر کشورها که پژوهشهای بسیار گرانقدری در زمینه مفهومسازی دیپلماسی عمومی بومی دارند، بسط و گسترش دهد.»
[1]عضو بنیاد دیپلماسی عمومی گورچاکف و شورای علمی آژانس فدرال روس-ساترودنیچستوا (مسکو)
[2] عضو موسسه مطالعاتی روسیه و اوراسیا (دانشکاه اوپسالا-سوئد) و گروه علوم ارتباطات (دانشگاه توریبا، لتونی)
[3] مفهوم خاورمیانه بزرگ و یا خاورمیانه بزرگتر که مورد نظر نویسنده است نباید با خاورمیانه جدید اشتباه گرفته شود.
[4] RT
[5]RIAC
[6] Alexander Gorchakov Public Diplomacy Fund
نظر شما