بندر چابهار در تراز بازی قدرت‌های بزرگ


مقدمه

بندر چابهار در ساحل دریای عمان با قابلیت پهلوگیری کشتی‌های اقیانوس‌پیما یکی از ارزنده‌ترین مناطق آزاد بازرگانی جمهوری اسلامی ایران به حساب می‌آید که توسعه آن می‌تواند نقطه عطفی در برقراری پیوندهای اقتصادی پایدار بین ایران و بازارهای مهم بین‌‌المللی باشد. کشورها و گروه‌های زیادی از آبادانی بندر چابهار سود می‌برند. توسعه این منطقه نه تنها در راستای اهداف و منافع دولت‌های ایران و افغانستان است بلکه برای سایر کشورهای منطقه نیز مفید است. باوجود این، اجرای سریع و مؤثر پروژه توسعه چابهار نیازمند اراده قوی ایران، مشارکت جدی هند، حمایت ضمنی آمریکا و چین و عدم کارشکنی کشورهای پاکستان و عربستان است. به‌نظر می‌رسد در توسعه بندر چابهار و سواحل مکران عوامل زیادی مؤثرند و در مسیر توسعه آن موانع و مشکلات متعددی وجود دارد. خروج آمریکا از برجام، گسترش بی‌ثباتی در افغانستان، کاهش درآمدهای نفتی ایران، شکل‌گیری گزینه‌های رقیب، تشدید تنش در منطقه از جمله عواملی هستند که می‌توانند تأثیر زیادی بر توسعه بندر چابهار بگذارند. خروج آمریکا از برجام سیاست‌های این کشور در قبال جمهوری اسلامی ایران‌ را کاملاً تغییر داده است. اکنون پرسش این است که سیاست آمریکا در قبال هند و توسعه راه‌های ارتباطی منطقه به ویژه توسعه مسیر چابهار چیست؟ پروژه توسعه سواحل مکران و بندر چابهار با چه مسائل و مشکلاتی روبرو می‌شود و مناسب‌ترین راهبرد برای تأمین اهداف و منافع جمهوری اسلامی ایران‌ کدام است؟

 

موقعیت ژئوپلتیک و پیوند بازارها

بندر چابهار در ساحل شمالی دریای عمان و در طول جغرافیایی 60 درجه و 31 دقیقه و عرض جغرافیایی 25 درجه و 12 دقیقه در استان سیستان و بلوچستان واقع شده است. این بندر به علت دستیابی به آب‌های آزاد بین‌المللی و نزدیکی به کشورهایی نظیر هند، افغانستان، پاکستان و آسیای میانه می‌تواند نقش ویژه‌ای در مبادلات کشورهای منطقه ایفا کرده و بازارهای مهم منطقه‌ای و فرامنطقه‌ای را به هم پیوند بزند. توسعه زیرساخت‌های بندر و گسترش و اتصال آن به شبکه ارتباطی کشورهای دیگر منطقه می‌تواند بندر چابهار را به حلقه وصل کریدور شمال- جنوب تبدیل نماید. این بندر ظرفیت تبدیل به پایانه اتصال سه بازار، مرکز حمل‌ونقل و توزیعِ بار جهانی یعنی خلیج فارس، اوراسیا و حوزه کشورهای جنوب و جنوبِ‌شرقی آسیا را دارد. آغاز به کار آن می‎تواند برای هر یک از کشورهایی که در مسیر ارتباطی آن قرار دارند، درآمد سالانه‌ای بالغ بر یک میلیارد دلار به همراه داشته باشد و آن‌ها را با شرایطی سهل‎تر به یکدیگر متصل نموده و با ایجاد قطب‎های منطقه‌ای تولیدی، اقتصادی و تجاری، موجب پویایی هرچه بیشتر اقتصاد کشورهای منطقه شود.

 

چابهار و مناسبات بین‌المللی قدرت

بندر چابهار در مسیر ارتباطی هند به اوراسیا قرار دارد و این مسیر برای رشد و توسعه اقتصادی هند اهمیت زیادی دارد. توسعه این مسیر ارتباطی می‌تواند توانایی آن را در رقابت با اقتصادهای بزرگ دیگر مثل چین و مسیرهای دسترسی آن‌ به مواد اولیه و بازارهای مصرفی، به شدت تقویت نماید. بندر چابهار افزون‌بر تسهیل ارتباطات بازرگانی و سرمایه‌گذاری‌های اقتصادی می‌تواند نقش مهم و مؤثری در عرصه مناسبات سیاسی و راهبردی دولت‌های بزرگ منطقه‌ای و فرامنطقه‌ای ایفا کرده و به‌عنوان عنصر توازن‌بخش و تنظیم‌کننده در مناسبات قطب‌های قدرت بروز و ظهور یابد.

در دو دهه گذشته به موازات توسعه اقتصادی کشورهای منطقه به‌ویژه هند و چین، قطب‌های قدرت متفاوتی درحال شکل‌گیری است. رقابت‌های دیرپا و خونین بین هند و پاکستان یکی از محورهای دیرینه شکل‌دهنده به ائتلاف‌های قدرتی در منطقه است. این محور تقابل براساس تعارض‌های هویتی دیرپای تاریخی بین هند و پاکستان شکل گرفته و به‌رغم مؤثربودن در سیاست دو کشور و تحولات منطقه، از کشش لازم برای یارگیری فعال در سطح منطقه‌ای و جهانی برخوردار نیست. محور تقابل دوم بین چین و آمریکا قرار دارد. این گسل بر پایه نگرش و رویکرد آمریکا به چین و نظم بین‌المللی آینده شکل گرفته است. رقابت بین‌ آن‌ها فراگیرتر است و در شکل‌گیری ائتلاف‌های منطقه‌ای به شدت مؤثر بوده و تأثیر زیادی بر روند تحولات منطقه دارد. محور تقابل آمریکا و چین جهانی و به لحاظ ابعاد گوناگون قدرت فراگیر است. تقابل منطقه‌ای در آسیا نمودی از تقابل بزرگ‌تر جهانی بین این دو کشور به شمار می‌آید که برای شکل‏دادن به نظم جهانی و حفظ موقعیت بهتر در مناسبات قدرتی نظام بین‌الملل آینده درحال شکل‌گیری است. سند راهبرد امنیت ملی آمریکا در سال 2015 و 2017 چین را مهم‌ترین تهدید کلاسیک آمریکا در جهان می‌داند که می‌تواند موقعیت بین‌المللی آن را در آینده با چالش‌های جدی مواجه سازد. بر بنیان چنین نگرشی هدف آمریکا مهار چین در آینده است. تمرکز اصلی راهبرد چرخش به آسیا[1] که در دوره اوباما مطرح شد، با شدت بیشتر در دوره ترامپ ادامه دارد. تمرکز اصلی ترامپ بر مهار و کنترل چین است.

 

محور هند و پاکستان و جایگاه بندر چابهار

هند و پاکستان دو رقیب راهبردی هویتی دیرپای هم هستند که در بیش از نیم قرن گذشته به رقابت، منازعه و جنگ با یکدیگر پرداخته‌اند. سیاست این دو کشور عمدتاً بر محور تقابل دهلی ـ اسلام‌آباد بنیان نهاده شده ‌است و رفتار آن‌ها در برخورد با موضوعات مختلف و کنش‌گران بین‌المللی بر پایه چنین نگرشی قابل تبیین و تفسیر است. این دو کشور در دوره جنگ سرد به دو بلوک جهانی متفاوت نزدیک بودند. هند به بلوک شرق و پاکستان به بلوک غرب نزدیک بود. هند پس از فروپاشی شوروی، رشد و توسعه اقتصادی را انتخاب و به غرب و آمریکا نزدیک گشت و پاکستان که درگیر افراط‌گرایی در داخل و منطقه بود، همچنان بر بازی امنیتی متمرکز باقی ماند و به‌سوی روسیه و چین گرایش یافت.

 

نمودار 1. محورهای تقابل منطقه‌ای و بین‎المللی

 

 منازعه پایدار بین هند و پاکستان به‌گونه‌ای بوده‌ است که تاکنون هیچ‏کدام از تغییرات و تحولات در سطوح مختلف ملی‌ و بین‌المللی موجب بروز انعطاف قابل ملاحظه در تقابل بین آ‌ن‌ها نشده است. این دو کشور در ایجاد ساختارهای ارتباطی منطقه‌ای کمترین وابستگی را به همدیگر دارند. آن‌ها می‌کوشند مسیرهای ارتباطی و ترانزیتی خاص خود را احداث نمایند. خط لوله انرژی از ایران به پاکستان و هند که به خط لوله صلح معروف شد، به‌دلیل ایجاد وابستگی بین آنها با مشکل روبرو گشته و عملاً به کنار نهاده شده است. همچنانکه سرنوشت ادامه خط لوله تاپی و کاسا 2000 به هند چندان روشن نیست و دهلی تمایل زیادی به آن نشان نمی‌دهد.

بنابراین هرکدام از این دو کشور در پی ایجاد زیرساخت‌های مستقل خود هستند. مسیر ترانزیتی چابهار ـ هرات و آسیای مرکزی پروژه جدی هند در منطقه است و مسیر ترانزیتی گوادر ـ کاشغر مسیر مستقل پاکستان به چین به شمار می‌آید. احداث مسیرهای ترانزیتی مستقل موجب تعمیق شکاف ساختاری بین دو کشور خواهد شد. در همین‌حال مستقل‏بودن مسیرهای ترانزیتی به‌ویژه برای هند که پائین‌دست به‌شمار می‌آید، انگیزه مضاعفی در پیشبرد پروژه می‌دهد. ازاین‌منظر جمهوری اسلامی ایران‌ فرصت بسیار خوبی دارد تا بتواند با استفاده از ظرفیت‌های ملی و بین‌المللی هند نسبت به توسعه بندر چابهار اقدام کند که تاریخچه توسعه آن در نزدیک به پنج دهه گذشته، بسیار عبرت‌آموز و رسیدن به هدف نیازمند اراده قوی سیاسی در تغییر رویکردها و اجرای برنامه‌ها در تأمین اهداف است.

ساخت بندر چابهار به سال ۱۳۵۲ بازمی‏‌گردد. با پیروزی انقلاب اسلامی وقفه دو دهه‌ای در توسعه آن به وجود آمد. در سال 1382 ایران و هند گفتگوهای خود را برای توسعه بندر چابهار آغاز کردند اما فشارهای سیاسی آمریکا مانع از اجرایی‏شدن توافقات دو کشور شد. با توافق هسته‌ای بین ایران و قدرت‌های بزرگ، باردیگر توسعه چابهار موردتوجه دو کشور قرار گرفت. در سال ۱۳۹۵، توافقنامه ترانزیتی چابهار در تهران با حضور حسن روحانی رئیس‌جمهور ایران، نارندا مودی نخست‏وزیر هند و اشرف غنی رئیس‎جمهور افغانستان، توسط وزرای راه سه کشور امضا شد. دولت هند ۵۰۰ میلیون دلار برای تسریع توسعه این بندر اختصاص داد. در اوایل آذرماه ۱۳۹۶، فاز اول بندر شهید بهشتی با حضور مقامات ۱۷ کشور توسط رئیس‌جمهور ایران افتتاح شد. درحال‌حاضر، هند مشغول ساخت دو ترمینال و پنج اسکله چندمنظوره کارگویی است. آن‌ها متعهد به توسعه بیشتر بندر با هدف افزایش ظرفیت جابه‏جایی کارگو از دو میلیون و 500 هزار تن به 80 میلیون تن هستند. در داخل افغانستان نیز هند تاکنون 100 میلیون دلار را برای ساخت یک جاده طولانی 218 کیلومتری از شهر دلارام در افغانستان غربی به زرنج در مرز ایران- افغانستان برای اتصال به بندر چابهار صرف کرده است.

محور تقابل فرامنطقه‌ای و جایگاه بندر چابهار

محور دوم تقابل که اساساً سیستمی است و در سطح منطقه‌ای ادامه دارد، بین چین و آمریکا است. این محور تقابل نیز همانند محور اول پیامدهای خاصی بر پروژه توسعه بندر چابهار دارد. در محور اصلی این تقابل آمریکا و چین قرار دارد. جایگاه هژمونی آمریکا از سوی چین در حال تهدید است. چین در سه دهه گذشته رشد اقتصادی پایدار با میانگین 8 درصد داشته است و سهم آن از تولید ناخالص جهانی از زیر 4 درصد در اول دهه 1990 به 8/14 درصد در سال 2018 افزایش یافته است و پیش‌بینی می‌شود که ازنظر اقتصادی دهه‌های آینده آمریکا را پشت سر گذاشته و به قدرت اول جهان تبدیل شود. در حوزه قدرت نظامی نیز چین دومین قدرت بزرگ جهان است. بودجه نظامی آمریکا با 640 میلیارد دلار و چین با 215 میلیارد در سال 2018 موجب شده به‌ترتیب دو قدرت بزرگ جهان به‌شمار ‌آیند. حاصل ارزیابی قدرت چین در آمریکا این است که در سال‌های آینده چین مهم‌ترین قدرت تهدیدگر جایگاه آمریکا در نظام بین‌الملل به شمار می‌آید و آمریکا ناگزیر به مقابله با آن است. سه سند راهبرد امنیت ملی آمریکا در سال‌های گذشته این تهدید را مورد توجه قرار داده است. در سند 2010 و 2015، منطقه پاسفیک برای آمریکا اهمیت ویژه داشت و در سال‌های گذشته آمریکا در تلاش بود که با انعقاد پیمان‌های نظامی و امنیتی دوجانبه با کشورهای همسایه چین با این کشور موازنه برقرار نماید. در سند راهبرد امنیت ملی 2017 که اولین سند دولت ترامپ است، سخن از منطقه هند ـ پاسفیک است و عملاً هند در راهبرد جدید آمریکا جایگاه به مراتب بالاتری در موازنه‏بخشیدن به چین پیدا کرده است. روابط هند و آمریکا در دوره ترامپ از معدود روابطی است که نه‌تنها دچار تنش نشده، بلکه روند روبه‌رشدی را تجربه کرده است.

درچنین فضایی موازنه قدرت آمریکا و چین در منطقه با ائتلاف واشنگتن دهلی پررنگ شده و نمود عینی یافته است. آمریکا برای مهار چین به دنبال محدودسازی آن است. پاکستان به چین نزدیک و آمریکا و هند در پی تقویت‌ پیوندهای دوجانبه و منطقه‌ای هستند. آمریکا از گسترش نفوذ هند در افغانستان حمایت و در پی محدودکردن نفوذ پاکستان در افغانستان است. آمریکا ازنظر اقتصادی و سیاسی در میان کشورهای منطقه کم‌ترین تعارض را با هند دارد. گسترش نفوذ هند در افغانستان برای آمریکا به‌معنای ایجاد ثبات بیشتر در این کشور و کاهش هزینه‌های اقتصادی و امنیتی و حتی سیاسی در افغانستان است.

نمودار 2. تعارض و همسویی منافع ج.اسلامی ایران با محورهای تقابل

 

درچنین فضایی موازنه قدرت آمریکا و چین در منطقه با ائتلاف واشنگتن-دهلی پررنگ شده و نمود عینی یافته است. آمریکا برای مهار چین به دنبال محدودسازی آن است. پاکستان به چین نزدیک، و آمریکا و هند در پی تقویت‌ پیوندهای دوجانبه و منطقه‌ای هستند. آمریکا از گسترش نفوذ هند در افغانستان حمایت و در پی محدودکردن نفوذ پاکستان در افغانستان است. آمریکا ازنظر اقتصادی و سیاسی در میان کشورهای منطقه کم‌ترین تعارض را با هند دارد. گسترش نفوذ هند در افغانستان برای آمریکا به‌معنای ایجاد ثبات بیشتر در این کشور و کاهش هزینه‌های اقتصادی و امنیتی و حتی سیاسی در افغانستان است.

گسترش روابط آمریکا با هند در منطقه به دلیل دشمنی آمریکا با ایران‌ در تعارض با گسترش روابط تهران ـ دهلی قرار دارد. اگر سه کشور ایران و هند و آمریکا در یک مثلث قرار گیرند (رجوع کنید به نمودار شماره دو)، اضلاع هند و آمریکا و هند و ایران با همدیگر در تعمیق پیوند و ضلع آمریکا و ایران به‌دلیل دشمنی دو کشور با همدیگر کاملاً در تعارض هستند. باوجوداین، به‌نظر می‌رسد تقابل و توازن میان قدرت‌های بزرگ این فرصت را برای ایران فراهم آورده است تا از بروز محدودیت‌های ساختاری بیشتر علیه خود اجتناب کند. آمریکا به‌صورت منظم درطی چهاردهه گذشته کوشیده است که از بالفعل‏شدن ظرفیت‌های ساختاری ایران در منطقه جلوگیری نماید. مخالفت آمریکا با عبور خط لوله‌های نفت و گاز و سایر مسیرهای ترانزیتی از ایران بسیار برجسته بوده است. تشدید خصومت و تنش بین چین و آمریکا و توجه ویژه آن به هند زمینه‌ مناسبی برای بازی ایران فراهم کرده است. فشار آمریکا به هند در مورد کاهش وابستگی این کشور به نفت ایران زیاد است اما ظاهراً تمایلی به قطع سرمایه‌گذاری هند در چابهار ندارد و آن را در راستای ایجاد ثبات در افغانستان، کاهش نفوذ بلوک قدرت رقیب در منطقه و افزایش جایگاه قدرت هند می‌داند. نیکی هیلی، نماینده آمریکا در سازمان ملل متحد، در 13 تیر 1397 پس از دیدار نخست‏وزیر هند ضمن درخواست از این کشور برای کاهش وابستگی خود به نفت ایران درخصوص پروژه چابهار گفت: «آمریکا به‌طور اصولی با سرمایه‌گذاری هند در پروژه بندر چابهار ایران مخالفتی ندارد». درکل به‌نظر می‌رسد جدا از مناسبات ایران و هند، تشدید تنش بین ایران و آمریکا می‌تواند تشدید مخالفت آمریکا با پروژه توسعه بندر چابهار و تخفیف آن به افزایش تمایل هند برای سرمایه‌گذاری بیشتر منجر شود.

 

بندر گوادر رقیب یا مکمل؟

به موازات پروژه توسعه مسیر ترانزیتی چابهار به هرات احداث مسیر ترانزیتی گوادر به کاشغر از سوی بلوک رقیب یعنی چین و پاکستان درحال اجرا است. این پروژه از شهری به نام کاشغر در داخل چین شروع شده و با عبور از پاکستان به بندر گوادر در ساحل عمان در نزدیکی مرز ایران و پاکستان می‌رسد. این جاده از طریق جاده «کچلاک» به چمن در مرز افغانستان و از آنجا به جاده کمربندی افغانستان در قندهار متصل می‌شود.

بندر گوادر همانند بندر چابهار با سواحل عمیق دارای قابلیت پهلوگیری کشتی‌هایی قاره‌پیما است. فاصله این بندر تا کراچی مرکز ایالت سند 800 کیلومتر است. به‌دلیل شرایط خاص آب و هوایی و فاصله زیاد آن با مراکز مهم پاکستان و وجود بندر کراچی در نزدیکی آن، توسعه بندر گوادر در گذشته مورد توجه نبوده است. از 1995، توسعه این بندر در دستورکار قرار گرفت. توافقات اولیه و کلی درخصوص توسعه آن در سفر نخست‏وزیر چین به پاکستان به‌عمل آمد و در سال 2002، توافقنامه نهایی مشارکت و سرمایه‌گذاری چین به امضای طرفین رسید. طرح اول، ایجاد منطقه آزاد تجاری و صنعتی گوادر و طرح دوم ایجاد بزرگراه ساحلی مکران است. طرح سوم احداث جاده ترانزیتی گوادر به کاشغر است. افزون‌بر چین برخی کشورهای دیگر نیز در توسعه بندر گوادر مشارکت دارند. سلطان‌نشین عمان علاقمندی خود را برای مشارکت در این طرح اعلام کرده است. آمریکا و آلمان نیز از دیگر کشورهای سرمایه‌گذار در این بندر به شمار می‌آیند.

هدف چین اتصال بندر گوادر به کاشغر و از آنجا به سایر جاده و بازارهای چین و کشورهای آسیای مرکزی است. این بندر از لحاظ مسافت جاده‌ای، در قیاس با بندر چابهار برای ترانزیت کالا به تاجیکستان و ازبکستان، نسبت به چابهار دارای مزیت است اما در مورد ترکمنستان و افغانستان، شرایط به نفع چابهار است. ازطرف دیگر، کشورهای دیگر آسیای میانه (قزاقستان و قرقیزستان) و کشورهای بالقوه برای ترانزیت کالا مثل روسیه و آذربایجان دارای فاصله زیادی تا گوادر هستند و این بندر برای ترانزیت به این کشورها شانس کمتری نسبت به چابهار دارد.

دو بندر چابهار و گوادر می‌توانند رقیب و آلترناتیو یا شریک و همکار هم باشند. هر دو نگرش در میان نویسندگان و مقامات ایرانی وجود دارد. دولت‌های پاکستان و چین خواستار مشارکت ایران در توسعه بندر گوادر هستند. گسترش مناسبات سه کشور ایران، پاکستان و چین و ارتباطات ریلی آن‌ها می‌تواند موجب افزایش ثبات در منطقه و تقویت بنیان‌های آبادی و رفاه مردم منطقه باشد. به‌نظر می‌رسد این مشارکت باید با حضور چینی‌ها در توسعه بندر چابهار و احداث سریع مسیر ترانزیتی این بندر به هرات و آسیای مرکزی همراه باشد. اتصال دو بندر گوادر به چابهار می‌تواند شرط سوم این مشارکت باشد. بدترین گزینه برای جمهوری اسلامی ایران‌ توقف احداث مسیر ترانزیتی بندر چابهار به هرات و عدم سرمایه‌گذاری کشورهای دیگر در این بندر از یک طرف و توسعه بندر گوادر و احداث مسیر ترانزیتی گوادر به کاشغر ازسوی دیگر است. منافع کلان و بلندمدت منطقه در توسعه و گسترش مسیرهای ارتباطی و بنادر هر دو کشور و پیروی از منطق توسعه به جای منطق امنیتی‌سازی و ایجاد بی‌ثباتی و ناامنی در منطقه است. در عمل سیاست‌گذاران باید تمرکزشان بر توسعه بندر چابهار و مسیر ترانزیتی آن به افغانستان و آسیای مرکزی باشد. مشارکت ایران در توسعه بندر گوادر به شرطی مفید است که توسعه بندر چابهار و مسیر ترانزیتی آن تا هرات و آسیای مرکزی عملی شده باشد.

 

جمع‌بندی و توصیه‌ها

شکل‌گیری ائتلاف‌ها و اتحادهای منطقه‌ای و فرامنطقه‌ای در سال‌های گذشته فرصت‌های خوبی برای توسعه سواحل مکران و بندر چابهار بوجود آورده است. هند به‌دلیل رشد شتابان و پایدار توسعه به مواد خام و بازارهای بین‌المللی بیشتری نیاز دارد. تقابل هند و پاکستان و آمریکا و چین فرصتی برای ایران است تا در موضوع توسعه چابهار از توان کشورهای مختلف بهره گرفته و با کاستن از مخالفت‌های آمریکا به این پروژه شتاب بیشتری بخشد. ایجاد ساختارهای ارتباطی و ترانزیتی در کشور، موقعیت و نفوذ منطقه‌ای آن را در بلندمدت تضمین و آسیب‌پذیری‌های آن را در مقابل کنش‌گران دیگر محدود می‌سازد. بندر چابهار به دلیل موقعیت راهبردی و تغییر نگرش قدرت‌های بزرگ به همدیگر و روند تحولات منطقه‌ای به‌گونه‌ای پیش‌رفته است که در تراز بازی قدرت‌های بزرگ قرار گرفته است. برای کشورها چنین فرصت‌هایی کمتر بروز می‌یابد. لازم است مقامات مسئول جمهوری اسلامی ایران‌ ارزش این فرصت را به خوبی درک کرده و نسبت به بهره‌برداری و عملیاتی‏کردن آن اقدام نمایند. توسعه چابهار و مسیر ترانزیتی آن به آسیای مرکزی می‌تواند خط پایانی بر تلاش آمریکا در تهی‏کردن کشور از ظرفیت‌های ساختاری در منطقه باشد. آمریکا تاکنون همواره با قرارگرفتن ایران در مسیر توسعه راه‌های ارتباطی مخالفت کرده است. بازی بزرگ آمریکا با چین، نیاز هند به بازارهای بین‌المللی و مسیرهای ارتباطی و تقابل دهلی با اسلام‌آباد فرصت‏هایی برای ایران است تا نسبت به توسعه جنوب شرق کشور، تقویت امنیت ملی و جایگاه منطقه‌ای آن اقدام کند.

 

[1]. Pivot to Asia