سورپرایز اکتبر ترامپ و منطق سیاست خارجی ایران
با تداوم اعتراضات در ایالات مختلف امریکا و کنترلناپذیری پیامدهای اقتصادی ناشی بیماری کووید 19 و البته میزان چشمگیر شیوع کرونا ویروس، گمانهزنیهای داخلی مبنی بر کاهش تمایل به جمهوری خواهان مبنی بر انتخاب مجدد ترامپ قوت گرفته است. در این راستا، برخی از تحلیلگران بر این باورند که ترامپ جهت افزایش آرای انتخاباتی خود نیازمند یک تصمیم و دستاورد در امر سیاست خارجی است تا بتواند احتمال پیروزی خود در انتخابات امریکا را افزایش دهد. از این منظر عزل برایان هوک مسئول پرونده ایران میتواند سرآغاز رویدادها و اقداماتی بر علیه ایران در نظر گرفت که قطعاً در آینده کوتاه مدت سبب شکل گیری اقدامات خصمانه شدید و آشکاری خواهد شد.
در چارچوب این نگاه ترامپ در فرصت باقیمانده تا انتخابات، طیفی از اقدامات خصمانه را به شکل کوتاه مدت برای جلب افکار عمومی امریکا بر علیه ایران بکار خواهد بست. مواجهه جنگنده امریکایی با هواپیمایی ماهان و فعالسازی مکانیسم ماشه نیز در راستای همین تصمیم جای میگیرند. با وجود حاکم بودن چنین نگرشی، بنظر میرسد بکارگیری کنش نظامی علیه ایران، اقدام بعیدی باشد.
تجربه امریکا در جنگهای پیشین و کنش کلامی مقاماتش حکایت از این امر دارد که واشنگتن جهت پذیرش افکار عمومی امریکا جهت ورود به یک جنگ تمام عیار، در یک بازه زمانی چند ساله، اقدام به آمادهسازی افکار عمومی از طریق امنیتیکردن حریف و بازتولید ویژگی تهدیدزایی وسیع آن بر علیه منافع ملی امریکا، کرده است. بنابراین با توجه به بازه زمانی باقی مانده تا انتخابات، فرصتی برای هدایت و جهتدهی به افکار عمومی امریکا جهت ورود به یک جنگ نظامی علیه ایران باقی نمانده است. همچنین جانشین برایان هوک که اغلب در پروندههای خود ناکام بوده است بعید است که بتواند در برابر ایران دستاوردی داشته باشد. همچنین از آنجایی که برای دموکراتها چین و تهدیدزایی این کشور از اهمیت بیشتری نسبت به ایران برخوردار است، به احتمال بسیار در مناظرات انتخاباتی خود از اقدامات ترامپ در برابر چین انتقاد خواهند کرد، با این فرض، گرفتن امتیاز از چین توسط ترامپ از منطق عقلاییتری برخوردار است تا اقدام نظامی علیه ایران.
با وجود فرضیات فوق همچنان برخی از تحلیلگران، بر اساس منطق نظامیگری امریکا، وقوع اقدامات نظامی محدود را حتی در بازه زمانی کوتاه تا انتخابات نامحتمل نمیدانند. با قبول فرض وقوع چنین اقداماتی، آنچه اهمیت دارد، پیشبینی نوع کنش جمهوری اسلامی ایران است. بنظر میرسد در چند سال گذشته، بازتاب رفتار خصمانه امریکا سبب اتخاذ رویکرد دفاعی به دفاع فعالانه در جمهوری اسلامی ایران نسبت به مواضع و کنش ایالات متحده امریکا شده است. در این زمینه توجه به چند نکته اهمیت دارد:
نخست، پیشینه و موقعیت جغرافیایی کشورها بر نوع موضعگیریهای سیاسی و نقش آفرینی آنان قطعاً اثرگذار است. ایران نیز به لحاظ ماهیت ژئوپولیتیکی و ژئواستراتژیکی خود و البته پیشینه بلند سرزمینی آن در چارچوب دولتهای پادشاهی، ذاتاً ظرفیت یک قدرت بزرگ بودن و رفتار درچارچوب بینالمللی را دارد. بدین ترتیب چه در قالب امپراطوریهای بزرگ و چه در چارچوب جمهوری اسلامی ایران، قدرتمند بودن با آن عجین شده و ناچار به اتخاذ رویکرد بینالمللی بر اساس قدرت خود است. حیات تاریخی سرزمین ایران نیز از ابتدای تشکیل دولت تا کنون بر این ظرفیت و قابلیت استوار بوده است. حال در چارچوب نظم آنارشیک بینالمللی تلاش برای منزوی ساختن جمهوری اسلامی ایران و حداقل سازی نقش آن در منطقه، به منزله پیگیری امری بیهوده است که با ماهیت سرزمینی ایران در تضاد است. با این توضیح، ایران در قالب یک کشور، ماهیتاً نقشی بینالمللی و جهانی دارد که هرگونه بازیگری آن تأثیری مستقیم بر فضای امنیتی منطقه و نظام بینالملل میگذارد.
در کنار ویژگیها و ماهیت خاص ژئوپولیتیکی ایران که در طول قرنها همراه آن بوده، ویژگیها و خاصیت نظام سیاسی جمهوری اسلامی نیز بر آن مضاف شده و ایران را به یک کشور کنشمند مبتنی بر منطق عقلانیت بدل ساخته است. بدین معنا که رفتار و مشیء کشورها در قبال جمهوری اسلامی ایران نه تنها همواره با پاسخ درخور مواجه بوده بلکه تلاش شده تا جهت مدیریت بحرانهای منطقهای و تلاش برای برقراری صلح و خروج قدرتهای فرامنطقهای، اقدام شود. از این رو رفتار ایالات متحده و رویکرد خصمانه ترامپ جهت تضعیف قدرت جمهوری اسلامی و کاهش نقش منطقهای آن، تلاشی بیمعنا و نافرجام است. بدین معنا که اتخاذ هرگونه تصمیم جهت مواجهه با ایران و به عبارتی بازی با قدرت جمهوری اسلامی ایران تنها سبب تغییر رفتار سیاست خارجی ایران و اتخاذ رویکردهای تقابلی میگردد.
همانطور که قابل مشاهده است با رویکارآمدن دونالد ترامپ و تصمیم وی مبنی بر مواجهه مستقیم با جمهوری اسلامی و اقدامات مؤثر جهت کاهش نفوذ و نقش ایران، سبب شده تا رفتار سیاست خارجی ایران بسوی مقابله دفاعی فعالانه آشکار و مدیریت بحران از طریق همافزایی بحرانهای منطقهای تغییر یابد. اکنون نیز به دلیل اقدامات امریکا همچون ترور مقام بلند پایه نظامی ایران(سردار سلیمانی)، توقیف نفتکشها، فشار حداکثری اقتصادی ناشی از تحریمها و.... تهران در وضعیتی قرار دارد که نه تنها هرگونه رفتار سختی را بیپاسخ نمیگذارد بلکه در تلاش است تا با تغییر رویکرد جهانی و نگاه کشورهای مؤثر، رفتار کنشمندی را پیگیری نماید.
بنظر میرسد تهران در برابر رفتار خصمانه جمهوری خواهان و اقدامات تحریمی دولت ترامپ به این نتیجه رسیده است که بیشینهسازی امنیت تنها از طریق تزاید قدرت تدافعی ایران و پیگیری الگوهای بازدارندگی، موازنهسازی و منطقهگرایی بدون تلاش برای بیشینهسازی امنیت از مسیر تزاید قدرت تهاجمی ایران ممکن نیست. به عبارتی جمهوری اسلامی ایران علاوه بر تلاش جهت ایجاد بازدارندگی تسلیحاتی و هستهای در منطقه و نظام بینالملل، تلاش جهت موازنهسازی قدرت در برابر رژیم اسرائیل و طیف عربی متخاصم، نیازمند الگوی رفتاری نوینی در عرصه سیاست خارجی است که بتواند مقتضیات امنیتی ایران را پاسخ دهد. از اینرو با تغییر رفتار سیاست خارجی امریکا با رویکارآمدن دونالد ترامپ و سیاست فشار این کشور در برابر ایران، جمهوری اسلامی نیز به تقابلگرایی آشکار، به چالش کشیدن قدرت ایالات متحده و رفتار صریح و بدون مماشات در برابر حرکتهای ضد امنیتی منطقهای روی آورده است.
به معنای دیگر آن زمان که آمریکا سیاست مذاکره را در دستور کار قرار داد، ایران نیز برای حل مسائل مورد اختلاف به گفتگو پرداخت و اینک که واشنگتن دست به اقدامات خصمانه زده، ایران نیز رویکرد دفاع فعالانه اتخاذ کرده است. تحرکات نظامی و آشکار بیسابقه ایران در دوسال گذشته در برابر ایالات متحده تأیید کننده این گزاره است. جمهوری اسلامی ایران اینک بر اساس منطق قدرتهای بزرگ، نقش ایفاء مینماید و هیچ اقدام خصمانهای را نادیده نمیگیرد.
دوم؛ جمهوری اسلامی ایران اکنون مقابلهجویی با یکجانبهگرایی امریکا را همزمان در کنار موازنهسازی در برابر اسرائیل پیگیری میکند. مواجهه ایران و امریکا در طول سالهای پس از انقلاب همواره به شکل غیر مستقیم و با تأثیرگذاری بر تحولات منطقه غرب آسیا بوده است. حمایت از بازیگرانی که بر معادله قدرت تأثیرگذارند و الگوهای جابهجایی قدرت در ساختار سیاسی و دگرگونیهای امنیتی که عمدتاً با طرح امریکایی در منطقه ایجاد شدهاند همگی صحنه مواجهه ایران و امریکا را تشکیل میدادند.
در این میان تلاش برای حفظ و بقای رژیم صهیونیستی به عنوان یک همپیمان راهبردی، یکی از اهداف مهم راهبرد امنیتی امریکا در خاورمیانه محسوب میشود که سبب شکلگیری چالشهای اساسی میان امریکا و جمهوری اسلامی ایران شده است. در واقع برای سالها سیاست ایران در منطقه معطوف به اقدامات رژیم صهیونیستی، کاهش قدرت این کشور و کاهش تأثیر آن بر تحولات سیاسی بوده است. بنابراین سیاست توازن منطقهای ایران و تلاش جهت تضعیف موقعیت این رژیم در راستای تقابل با ایالات متحده فهمیده میشد بدین معنا که با ایجاد فشارهای سیاسی و امنیتی بر جمهوری اسلامی، تهران نیز بر فشارهای امنیتی خود بر رژیم صهیونیستی میافزود اما سیاستهای خصمانه امریکا و تقابل اشکار این کشور، صحنه نبرد را تغییر داده و ایران را وادار به اتخاذ روشهای نظامی تقابل جویانه همچون پرتاب موشک به پایگاه نظامی عین الاسد، توقیف کشتی انگلیسی و زدن پهپاد امریکایی نموده است. در واقع سیاستمداران ایرانی به این نتیجه رسیدهاند که منطق رفتاری در برابر امریکا باید در چارچوب اقدامات مشخص و گاه با فشارهای نظامی در منطقه همراه شود. بنظر میرسد در چارچوب گفتمان جمهوری خواهان، منطق عملیاتی و نظامی بیشتر پاسخ میدهد چرا که اینگونه رفتار و تهدیدزایی نظامی را بخوبی درک میکنند.
سوم؛ فشارهای اقتصادی و اعمال تحریمهای بیشتر از سوی دولت امریکا و حمایت از اقدامات نظامی کشورهای منطقه سبب شده است تا جمهوری اسلامی ایران، مبنای رفتار و تصمیم خود در منطقه را نیز مورد بازبینی قرار دهد. بدین معنا که تاکنون در برابر مواضع معاندانه کشورهای منطقه و نفش آفرینی آنان در ایجاد تهدیدهای امنیتی و ائتلافهای ضد ایرانی، با بکارگیری از دیپلماسی نرم، مذاکره و در نهایت با پشتیبانی ضمنی از گروهها و جنبشهای آزادی خواه منطقه، سعی در ایجاد رویکردهای مسالمتآمیز و تغییر سیاست خارجی بازیگران منطقه نسبت به جمهوری اسلامی ایران داشته اما اکنون علاوه بر اعلام مواضع حمایتگرایانه آشکار از بازیگران محور مقاومت و مواجهه با هر گونه کنش خصمانه علیه ایران(پرتاب موشک به مقر منافقین و گروههای تروریستی)، اقدامات نظامی را نیز راهکاری مثمرثمر درباره عقبنشینی کشورهای منطقه از مواضع خود یافته است.
در واقع اکنون جمهوری اسلامی ایران علیرغم وجود فشارهای همهجانبه نشان داده میتواند خاصیت تهدیدزایی بیشتری را علیه کشورهای منطقه داشته باشد. وقوع بحرانهای متعدد منطقهای در چند سال گذشته، اختلال در جریان نفت مؤید این موضوع است که فرایند صلح و نظم امنیتی در منطقه، بیش از هر بازیگری در به نقش آفرینی و تصمیمگیری ایران بستگی دارد.
چهارم، هرچند دموکراتهای امریکایی در ظاهر با سیاست مماشات و مذاکره خواهان پیریزی روابط جدیدی با ایران بودند اما هیچگاه منزوی ساختن ایران را از اولویت برنامههای خود حذف نکردند.نوع موضعگیریهای دوگانه آنان سبب شد تا ایران نسبت به هر گونه گامهای تکمیلی تردید کند. با وجود توافقنامه برجام، تغییری در نگرش کشورهای خصم منطقه شکل نگرفت بلکه این بازیگران فرصت را برای اتخاذ تصمیمات ضد ایرانی و ایجاد بستر جهت نضج و گسترش گروههای تروریستی تکفیری مساعد یافتند. نتیجه چنین سیاستی در جنگ سوریه آشکار شد و محور محافظهکار عربی به حمایت از داعش در برابر محور مقاومت قرار گرفت.
در عرصه جهانی نیز دموکراتهای امریکایی با تلاش جهت قطع روابط ایران و چین و همسو نمودن نگاه سازمانهای بینالمللی و کشورهای اروپایی درجهت اجرایی نمودن تحریمهای اقتصادی، ایران را در وضعیت مبهمی قرار دادند. پیامد چنین وضعیتی، معطل ماندن سیاستهای اقتصادی و نبود آینده روشن در گشایش اقتصادی ایران را موجب شد. اتفاقاً خروج امریکا از توافقنامه برجام توسط ترامپ و پیگیری رویکرد تهاجمی سبب شد تا دیپلماسی رسمی ایران با اتخاذ رویکرد جهانی تنها معطوف به تصمیم ایالات متحده امریکا نباشد بلکه با هوشمندی، عرصه بازیگری خود را به نظام بینالملل ارتقا دهد و جهت ترغیب سایر بازیگران به همکاری با ایران برآید.
در نهایت اینکه تلاش جهت ایجاد اجماع جهانی علیه سیاستهای تحریمی امریکا گرچه دشوار است اما اقدامات مناسبی در این زمینه صورت گرفته است و سبب شده تا دامنه بازیگری ایران از منطقه غرب آسیا به عرصه بینالمللی کشیده شود.
برآیند مطالب فوق ما را به این نتیجه میرساند که احتمال بکارگیری اقدامات نظامی حتی در شکل محدود از سوی دولت ترامپ غیرعقلانی مینماید. چرا که اگر با قصد بهرهبرداری از اقدام نظامی علیه ایران جهت افزایش آرای انتخاباتی خود برآید باید متوجه پاسخ ایران و پیامد آن در میان افکار عمومی امریکا باشد.
نظر شما