ناقوس مرگ برای نظم نهادی؛ از برجام تا آموزش و صلح


ناقوس مرگ برای نظم نهادی؛ از برجام تا آموزش و صلح

نظم نهادی موجود محصول نظام بین‌الملل مدرن بوده و در سده بیستم رشد یافته است. این نظم با توجه به تعدد مسائل جهانی دچار تحول زیادی شده است. نهادها و رژیم‌های این نظم  به بخشی از سازوکار حکمرانی جهانی تبدیل و عهده‌دار نقش‌ها و کارویژه‌های متعددی در سیاست، امنیت، زیست محیط، بهداشت، آموزش و اقتصاد بین‌المللی شده‌اند. بنابراین هرگونه آسیب به رژیم‌ها و نهادها، آسیب و اختلال در فرایند جامعه‌پذیرکردن کشورها و گروه‌های مختلف هویتی غیردولتی در جامعه بین‌الملل خواهد بود. 
در حال حاضر نظم نهادی در خطر فروپاشی قرار دارد. آمریکا منافع خود را به گونه‌ای تعریف کرده که در تضاد با منطق نظریه نهادگرایی است. ترامپ و دستگاه حاکمیتی فعلی این کشور با اشاره به هزینه‌های عضویت نهادی و فعالیت نهادی، آن را محکوم و با شعار «اول آمریکا» سعی در خارج شدن از نهادها و رژیم‌های به اصطلاح دست و پاگیر و پرهزینه بین المللی دارند. 
آغاز مرگ تدریجی یک رویا
اگرچه به تعبیر لیزا مارتین  آمریکا در فضای جنگ سرد «خود التزامی» را راهبرد خود در قبال سازمان‌ها و نهادهای چندجانبه دانست، اما در ادامه و به طور دقیق از زمان جنگ عراق در سال 2003 این راهبرد تغییر یافته است. حمله به عراق بدون توجه به حمایت‌های نهادی و ائتلافی، سرآغاز این راهبرد بود. هر چند در زمان اوباما تلاش شد تا با کسب اعتماد هم پیمانان و پیشگام شدن در رژیم‌های و توافق‌های بین‌المللی کمی از بار بی‌اعتمادی ناشی از یکجانبه‌گرایی این کشور در دوران بوش پسرکاسته شود.
در این میان کناره‌گیری آمریکا از پیمان‌ها و رژیم‌های متعدد در زمان ترامپ از جمله توافقنامه آب و هوایی پاریس، خروج از توافقنامه تجاری پیمان مشارکت ماورای اقیانوس آرام ، درخواست مذاکره مجدد پیمان تجارت آزاد آمریکای شمالی ، انتقاد از متن توافقنامه پیمان تجارت آزاد فرا آتلانتیک میان اتحادیه اروپا و آمریکا  به دلیل آسیب رساندن به کارگران آمریکایی، نقد و در ابهام قرار دادن وضعیت توافقنامه چندجانبه بین‌المللی برجام  و در آخر خروج از سازمان یونسکو باعث شده تا تردیدی اساسی در حفظ نظم نهادی پیش‌رو بوجود آید. به این فهرست باید نقدهای متعدد نسبت به هزینه‌های ناتو برای آمریکا و همچنین حمایت از برگزیت (خروج بریتانیا از اتحادیه اروپایی) را اضافه کرد که هر یک می‌تواند آغازی دیگر بر پایان دادن به نظم نهادی باشد. بدون شک موارد گفته شده تا حد زیادی منجر به افول مشروعیت نظم نهادی خواهد شد؛ نهادها و رژیم‌هایی که شاید پیش از این بخشی از دستور کار خود را به واسطه جایگاه آمریکا از این کشور می‌گرفتند. 

پیامدهای راهبرد ضدنهادی امریکا در دوره ترامپ
اما سوال اساسی اینجاست که آمریکا با رد این نظم نهادی قرار است به چه دستاوری برسد؟ یا اینکه آمریکا تحت رهبری ترامپ تا کی می‌تواند نسبت به مشروعیت نهادها و رژیم‌های بین‌المللی بی‌تفاوت باشد؟ ازسوی دیگر عدم پایبندی به نظم نهادی چه تبعاتی برای آمریکا خواهد داشت؟ به نظر می‌رسد این کشور با استناد به کسب منافع اقتصادی ناشی از خروج از تعهدات بین‌المللی تجاری و کاستن از هزینه‌های ناشی از حضور در پیمان‌های امنیتی این راهبرد را آغاز کرده، اما در بلند مدت امنیت خود و نظام بین‌الملل را به واسطه افزایش بی اعتمادی بین‌المللی که لازمه حل و مدیریت بحران‌های مختلف اقتصادی- سیاسی و امنیتی خواهد بود درخطر خواهد انداخت. در پاسخ سوال دوم نیز می‌توان گفت که راهبرد ضد نهادی ترامپ تنها تا زمان بروز یک بحران بین‌المللی فوریت‌دار  می‌تواند ادامه داشته باشد.
منتقدان رویکرد نظم نهادی با استناد به نبود تجربه مشخص تاریخی از افول مشروعیت و کارآمدی قدرت‌های بزرگ در نتیجه رعایت نکردن قواعد و ماهیت نهادها و رژیم‌ها، معتقدند بحث از دست رفتن مشروعیت بر اثر بی‌توجهی به قواعد و ماهیت نهادها در مورد آمریکا مصداق نخواهد داشت، اما این منتقدان به این نکته توجه نمی‌کنند که مهمترین وجه تمایز این دوره زمانی با دوره‌های تاریخی پیش از این علاوه بر رشد کشورهای نوظهور و غیرغربی در شکل دادن به نظم جهانی جدید، افزایش آگاهی جهانی به واسطه رشد تکنولوژی‌های ارتباطی است. از سوی دیگر این امر بی‌اعتمادی نسبت به توافق‌های بین‌المللی و کارکرد نهادها و رژیم‌های مختلف را افزایش داده و هرگونه مدیریت بحران‌های فوری و بلند مدت را با خطر روبرو کرده است. همانگونه که کره شمالی با استناد به همین بی‌اعتمادی و اشاره به تجربه مذاکراتی تسلیحاتی آمریکا با لیبی و عراق از هرگونه توافق بین‌المللی با این کشور گریزان است.
رویکرد ضدنهادی ترامپ و آینده برجام 
در مورد نمونه ایران نیز به طور خاص، از بعد از جنگ عراق همواره تلاش‌های آمریکا برای تحریم‌های ایران به خصوص با نیاز به اجماع جهانی دشوار بوده، زیرا از یک سو جمهوری اسلامی ایران همواره با تاکید بر نقش ثبات‌ساز و موثر رژیم‌ها و نهادهای بین‌المللی سعی در گسترش تعاملات بین‌المللی خود داشته و از سوی دیگر اعتماد عمومی نسبت به عملکرد آمریکا پایین بوده است. در آن برهه کشورهایی مانند چین و روسیه به سختی در تحریم‌ها علیه ایران، آمریکا را همراهی کردند. اما در شرایط کنونی و با وجود سیاست خصمانه ترامپ علیه ایران، همراهی و همکاری چین، روسیه، و کشورهای اروپایی(حداقل در موضع گیری‌های رسمی و نهادی) با آمریکا که قبلا منجر به ثمر رسیدن برجام با ایران شد نیز در ابهام قرار دارد. با این وجود واقعیت‌های نظام بین‌الملل ایران را ملزم می‌کند که در کنار حفظ رویکرد تعامل گسترده با جهان، در این مورد با احتیاط بیشتری اقدام کرده و هرگونه تحرکات کشورهای فعال در برجام بعد از موضع‌گیری‌های 13 اکتبر 2017 ترامپ را زیرنظر داشته و متناسب با آن اقدامات لازم را در ابعاد منطقه‌ای و بین‌المللی اتخاذ کند.

نتیجه‌گیری
فراتر از عملکرد چندماهه اخیر ترامپ و بحث‌های مرتبط با ایران و برجام، هر نوع تلاش آمریکا برای بازنگری یا کنار کشیدن از نظم جاری نهادی خطرناک است؛ زیرا این امر اعتبار هر موضوع چندجانبه‌گرایی را خدشه‌دار نموده و منجر به کاهش همکاری در نهادها و رژیم‌هایی می‌شود که برای حفظ نظم و مدیریت بحران‌های بین‌المللی بسیار مهم هستند. بنابراین با توجه به هزینه‌بر و زمان‌بر بودن بازسازی و ترمیم اعتماد بین‌المللی نسبت به کارکرد نهادها و رژیم‌های بین‌المللی بسیار دشوار است، کشورهای موثر جهانی مانند روسیه و چین و همچنین کشورهای پیشرو اروپایی از روند کنونی انتقاد و سعی کنند با حفظ یک سیاست واحد آمریکا را نسبت به عواقب راهبرد ضد‌نهادی‌اش آگاه کنند، زیرا در ادامه اگر امریکا این فرایند را متوقف نکرده و بازسازی و اعتمادسازی بین‌المللی را آغاز نکند، نتیجه آن گریبانگیر نظم بین‌المللی کنونی خواهد شد و به تعبیری  نظام بین‌المللی را دچار افزایش آنتروپی  خواهد کرد.