سیاست و جامعه در هندوستان
سرزمینی که ایرانیان باستان بهخاطر رودهای پرآبش آن را «هندوستان» نامیدند، از هزاران سال پیش تاکنون در پیوندی ناگسستنی با سرزمین آریاییان بوده است. نزدیکی فرهنگی، تاریخی و تمدنی میان مردمان هندوستان و ایران همواره درطول سدهها زمینهساز دوستیها و همکاریهای بسیاری میان ایشان شده است. این امر بر ساختار اجتماعی و فرهنگی این جوامع و نیز بر سازوکارهای سیاسی و اقتصادیشان نیز از دیرباز تأثیرگذار بوده است.
در داستانهای شاهنامه، روابط ایران و هند در دوران باستان در چندین رده دستهبندی شده است. هندوستان گاه پناهگاه ایرانیانی بوده که از ستم فرمانروایان به آن سرزمین پناه میبردهاند (داستان فرانک و پسرش فریدون)؛ و گاه جایی برای درمان دردها و بیماریهای مردمان باستان بوده است (داستان ضحاک)؛ ایرانیان همچنین در نبردها از ابزارهای جنگی هندی استفاده میکردند و گاه حتی سپاهیان هندی در ارتش ایران به نبرد با دشمنان مشترک (تورانیان و یونانیان) میپرداختند. دراینمیان، در برخی دورانها هند بهعنوان بخشی از جهانشاهی ایران و یکی از استانهای خراجگزار نیز خوانده شده است. پیوندهای دینی میان مردمان این سرزمینها و نیز دوستی میان پادشاهان ایران و هند نیز در داستانهای شاهنامه آمدهاند. همچنین مهندسان هندی و پزشکان ایرانی برای فراگیری دانش به سرزمینهای یکدیگر سفر میکردند. نمونة آشکار تبادل دانش را میتوان در داستانهای آموختن شطرنج از هندیان و آموختن تخته نرد از ایرانیان خواند.
این پیوندهای باستانی در دوران حضور مسلمانان در دو کشور نیز تداوم یافت. بسیاری براینباورند که اسلام پس از پذیرفتن الگوهای فرهنگی ایرانی وارد هندوستان شد و هم ازاینرو، بسیاری از عناصر فرهنگ ایرانی ـ اسلامی میان مسلمانان هند بهچشم میخورد. گسترش زبان پارسی در میان هندیان برای سدهها نیز خود پیوندهای میان مردمان این جوامع را بیشازپیش نیرو بخشید.
دراینمیان، آغاز عصر استعمار و سلطة بریتانیا بر هندوستان، اگرچه موجب شد که در یکی دو سدة گذشته روابط مستقل میان دو دولت کاهش یابد، اما جلوههای حضور هندیان در صنایع نفت ایران در مناطق نفتخیز جنوب کشور و نیز کوششهای پارسیان هند در گسترش صنایع مدرن در هندوستان امروزی توانست تأثیرگذاری فرهنگی این جوامع بر یکدیگر را هرچند اندک تداوم بخشد.
در دوران هند نوین که از هنگام استقلال این کشور آغاز شد، ایران و هند هر دو بهعنوان کشورهای رو به توسعه، سیاستهای کمابیش یکسانی را برای دستیابی به رشد اقتصادی، گذار از جوامع سنتی بهسوی مدرنیته و یافتن جایگاهی درخور در عرصة بینالمللی در دهههای گذشته پشتسر گذاردهاند؛ ازاینرو، مطالعة روندهای طیشده و سازوکارهای بهکار گرفتهشده در این جوامع برای پژوهشگران و سیاستگذاران دو کشور میتواند بسیار سودمند باشد، بهویژه آنکه هندوستان در یکی دو دهة گذشته توانسته است رشد چشمگیری را در حوزههای گوناگون زندگی مردم جامعة خود پدید آورد. شناخت درست روشهای بهکارگرفتهشده ازسوی سیاستگذاران هندی و بررسی نقاط قوت و ضعف این سیاستها نهتنها میتواند راهگشای کارگزاران و اندیشمندان ایرانی باشد، بلکه میتواند زمینة فهم بهتر جامعة هند و گسترش همکاریهای میان ایران و هند را نیز فراهم آورد.
در این کتاب که به سفارش و نظارت مؤسسة ابرار معاصر تهران گردآوری شده، تلاش شده است که با معرفی چگونگی شکلگیری ساختار سیاسی نوین هندوستان برپایة الگوی مردمسالاری، به معرفی ساختارهای حقوقی، دستگاههای نظامی، نهادهای فرهنگی و الگوهای پیشرفت اقتصادی این کشورِ رو به توسعه پرداخته شود و سازوکار شکلگیری روابط خارجی آن با دیگر کشورها مورد بررسی قرار گیرد. امید نویسندگان این مجموعه آن است که این نوشتار بتواند زمینة شناختی اولیه نسبت به کشوری بزرگ و پیچیده مانند هندوستان را برای پژوهشگران ایرانی فراهم آورد.
در داستانهای شاهنامه، روابط ایران و هند در دوران باستان در چندین رده دستهبندی شده است. هندوستان گاه پناهگاه ایرانیانی بوده که از ستم فرمانروایان به آن سرزمین پناه میبردهاند (داستان فرانک و پسرش فریدون)؛ و گاه جایی برای درمان دردها و بیماریهای مردمان باستان بوده است (داستان ضحاک)؛ ایرانیان همچنین در نبردها از ابزارهای جنگی هندی استفاده میکردند و گاه حتی سپاهیان هندی در ارتش ایران به نبرد با دشمنان مشترک (تورانیان و یونانیان) میپرداختند. دراینمیان، در برخی دورانها هند بهعنوان بخشی از جهانشاهی ایران و یکی از استانهای خراجگزار نیز خوانده شده است. پیوندهای دینی میان مردمان این سرزمینها و نیز دوستی میان پادشاهان ایران و هند نیز در داستانهای شاهنامه آمدهاند. همچنین مهندسان هندی و پزشکان ایرانی برای فراگیری دانش به سرزمینهای یکدیگر سفر میکردند. نمونة آشکار تبادل دانش را میتوان در داستانهای آموختن شطرنج از هندیان و آموختن تخته نرد از ایرانیان خواند.
این پیوندهای باستانی در دوران حضور مسلمانان در دو کشور نیز تداوم یافت. بسیاری براینباورند که اسلام پس از پذیرفتن الگوهای فرهنگی ایرانی وارد هندوستان شد و هم ازاینرو، بسیاری از عناصر فرهنگ ایرانی ـ اسلامی میان مسلمانان هند بهچشم میخورد. گسترش زبان پارسی در میان هندیان برای سدهها نیز خود پیوندهای میان مردمان این جوامع را بیشازپیش نیرو بخشید.
دراینمیان، آغاز عصر استعمار و سلطة بریتانیا بر هندوستان، اگرچه موجب شد که در یکی دو سدة گذشته روابط مستقل میان دو دولت کاهش یابد، اما جلوههای حضور هندیان در صنایع نفت ایران در مناطق نفتخیز جنوب کشور و نیز کوششهای پارسیان هند در گسترش صنایع مدرن در هندوستان امروزی توانست تأثیرگذاری فرهنگی این جوامع بر یکدیگر را هرچند اندک تداوم بخشد.
در دوران هند نوین که از هنگام استقلال این کشور آغاز شد، ایران و هند هر دو بهعنوان کشورهای رو به توسعه، سیاستهای کمابیش یکسانی را برای دستیابی به رشد اقتصادی، گذار از جوامع سنتی بهسوی مدرنیته و یافتن جایگاهی درخور در عرصة بینالمللی در دهههای گذشته پشتسر گذاردهاند؛ ازاینرو، مطالعة روندهای طیشده و سازوکارهای بهکار گرفتهشده در این جوامع برای پژوهشگران و سیاستگذاران دو کشور میتواند بسیار سودمند باشد، بهویژه آنکه هندوستان در یکی دو دهة گذشته توانسته است رشد چشمگیری را در حوزههای گوناگون زندگی مردم جامعة خود پدید آورد. شناخت درست روشهای بهکارگرفتهشده ازسوی سیاستگذاران هندی و بررسی نقاط قوت و ضعف این سیاستها نهتنها میتواند راهگشای کارگزاران و اندیشمندان ایرانی باشد، بلکه میتواند زمینة فهم بهتر جامعة هند و گسترش همکاریهای میان ایران و هند را نیز فراهم آورد.
در این کتاب که به سفارش و نظارت مؤسسة ابرار معاصر تهران گردآوری شده، تلاش شده است که با معرفی چگونگی شکلگیری ساختار سیاسی نوین هندوستان برپایة الگوی مردمسالاری، به معرفی ساختارهای حقوقی، دستگاههای نظامی، نهادهای فرهنگی و الگوهای پیشرفت اقتصادی این کشورِ رو به توسعه پرداخته شود و سازوکار شکلگیری روابط خارجی آن با دیگر کشورها مورد بررسی قرار گیرد. امید نویسندگان این مجموعه آن است که این نوشتار بتواند زمینة شناختی اولیه نسبت به کشوری بزرگ و پیچیده مانند هندوستان را برای پژوهشگران ایرانی فراهم آورد.
نظر شما