قطر و مساله فلسطین: محدودیتهای نقشآفرینی
قطر و مساله فلسطین: محدودیتهای نقشآفرینی
چهارشنبه 24 آبان 1391

قطر کشوری کوچک در خلیج فارس است که سعی دارد نقشهای بزرگی را در منطقه خاورمیانه ایفا نماید و خود را به عنوان بازیگری مهم در منطقه به موازات کشورهایی مانند عربستان سعودی، ترکیه و ایران مطرح سازد و بر این اساس در بحرانها و مناقشههای منطقهای تاثیرگذاری بالایی را داشته باشد. مساله فلسطین و مناقشه فلسطینی ـ اسرائیلی به عنوان مهمترین و پایدارترین بحران در خاورمیانه یکی از حوزههایی است که دوحه سعی دارد تا با ایفای نقش در آن، نقش منطقهای خود را پررنگ نماید. در یک دهه گذشته قطر سعی کرده است تا در میان گروههای فلسطینی و همچنین بین فلسطینیها و رژیم صهیونیستی میانجیگریهایی را داشته باشد و در یک سال اخیر بعد از تحولات و خیزشهای مردمی در جهان عرب، قطر با اقداماتی نظیر برگزاری نشست بین فتح و حماس در دوحه و همچنین سفر امیر این کشور به غزه نقشآفرینی خود در این موضوع را گسترش دهد. در حالی که در مورد ظرفیتها و توانمندیهای قطر در ایفای نقش در مساله فلسطین به مولفههایی مانند قدرت نرم و ظرفیتهای رسانهای و دیپلماتیک اینکشور و تعاملات آن با طرفهای مختلف این مساله و همچنین توان اقتصادی آن میتوان اشاره کرد، میتوان این پرسش را نیز مطرح ساخت که قطر در نقشآفرینی در مساله فلسطین با چه محدودیتهایی مواجه است؟ به نظر میرسد در این خصوص بتوان به چهار محدودیت عمده اشاره کرد:
نخست محدودیت و چالش پیشروی قطر برای نقشآفرینی در مساله فلسطین را میتوان تردید و نگاه منفی غالب در میان مردم و گروههای فلسطینی به نقشآفرینی قطر و تمایل و توان آن برای کمک به آرمان فلسطین است. هرچند برخی گروهها و رهبران فلسطینی سعی دارند تا از قابلیتهای قطر مانند توان مالی آن برای بهبود شرایط خود و فلسطینیها بهره جویند و شرایط فعالیت خود در شرایط منطقهای کنونی را تسهیل کنند، اما در عین حال تردیدها و سوءظنهای عمیقی نیز نسبت به اهداف و تمایلات قطر در این خصوص قابل مشاهده است. به عنوان نمونه زمانیکه امیر قطر قصد نمود که به نوار غزه سفر کند برخی از فلسطینیها به روابط و پیوندهای دوحه و تلآویو و لزوم ممانعت از سفر وی به سرزمینهای فلسطینی سخنانی راندند و برخی دیگر نیز نگرانی خود را از تلاش قطر برای ایجاد شکاف بین گروههای فلسطینی عنوان نمودند. بر این اساس میتوان بر این انگاره کانونی در میان فلسطینیها در خصوص قطر تاکید کرد که بهرغم استقبال برخی گروهها از حمایتها و اقدامات قطر، نمیتوان این کشور را به عنوان پشتیبانی دائمی و بازیگری تعیینکننده در معادلات اسرائیلی ـ فلسطینی محسوب کرد.

دومین مانع برای نقشآفرینی قطر در مساله فلسطین را میتوان رقبای منطقهای این کشور دانست که از قدرت و تاثیرگذاری و مشروعیت بیشتری برای نقشآفرینی در معادلات فلسطین برخوردار هستند و در میانمدت و بلندمدت قطر از پتاسیلهای لازم برای نقشآفرینی در رقابت با این بازیگران برخوردار نیست. نکته دیگر آنکه بعید است که دولتهای محوری و اغلب کشورهای منطقه و همچنین افکار عمومی به نقشآفرینی محوری قطر در مساله فلسطین معتقد و پایبند باشد. همانگونه که پیشنهاد مصر در مورد بحران سوریه مبنی بر تشکیل کمیتهای چهارجانبه ـ با حضور مصر، ترکیه، ایران و عربستان سعودی ـ بدون حضور قطر نشان داد دشوار است بازیگران اصلی منطقه در مساله مهمی مانند فلسطین بپذیرند که قطر را در کنار خود به عنوان بازیگر درجه یک بپذیرند. چراکه کشوری مانند مصر خود را داعیهدار اصلی مساله فلسطین میداند، عربستان سعودی خود را به عنوان رهبر عربی و جهان اسلام در سطحی متفاوت از قطر تصور میکند و ترکیه نیز با اندیشههای نوعثمانیگری و سیاستهای جدید خود در قبال اسرائیل و فلسطینیها جایگاه کانونی برای خود در مساله فلسطین قائل است و از اینرو در چنین فضایی، شرایط برای نقشآفرینی محوری قطر در مساله فلسطین دشوار خواهد بود.
اما محدودیت مهم دیگر به فقدان ظرفیتهای سخت لازم از سوی قطر مربوط میشود. به عبارت دیگر در حالیکه منابع مالی و ظرفیت نرم قطر از جمله قدرت رسانهای آن برای تاثیرگذاری بر مساله فلسطین چندان قابل چالش نیست، این کشور در عرصه قدرت سخت از توانمندی لازم برای تعیینکنندگی در معادلات فلسطین برخوردار نیست. مصر بهواسطه مجاورت جغرافیایی و قدرت نظامی، عربستان سعودی به دلیل قدرت منطقهای و تعاملات و عناصر منطقهای خود، ایران به دلیل حمایتها و پیوندها با گروههای مقاومت و ترکیه به دلیل عناصر مختلف قدرت سیاسی، اقتصادی و نظامی خود هریک از بسترها و ظرفیتهای مناسبی برای نقشآفرینی در مساله فلسطین برخوردارند، اما قطر با توجه به میزان جمعیت و قدرت نظامی خود نمیتواند مدعی مهمی در این عرصه باشد. نکته آخر به عنوان محدودیت مهم قطر با این پرسش مرتبط است که آیا نقشآفرینی قطر و اقدامات آن در موضوع فلسطین، بنیادین و مبتنی بر ملاحظات و اهداف منطقهای خود این کشور است یا اینکه قطر نقشی ثانوی و نیابتی تحت تاثیر ملاحظات و منافع سایر بازیگران بهخصوص آمریکا را بر عهده دارد. به صورت دقیقتر برای یک بررسی موردی میتوان این پرسش را مطرح ساخت که آیا سفر امیر قطر به غزه و تعامل با حماس میتواند بدون مشورت و حفظ ملاحظات آمریکا وحتی اسرائیل صورت گیرد، یا اینکه قطر تنها میتواند در چهارچوب اهداف و ملاحظات قدرتهای بزرگ تضمینکننده ثبات و بقا آن به ایفای نقش در مساله محوری فلسطین بپردازد؟
در حالیکه بحران خاورمیانه و مناقشه فلسطینی با وجود چندین دهه تلاش و اقدامات بازیگران مختلف منطقهای و بینالمللی کماکان لاینحل باقی مانده و آرمان فلسطینیها تحقق نیافته است، با توجه به محدودیتها و چالشهای چهارگانه بالا برای نقشآفرینی قطر در مساله فلسطین آیا میتوان انتظار داشت که کشور کوچک قطر با آسیبپذیریها و نقشآفرینی ثانوی و نیابتی خود در بسیاری از تحولات منطقهای بتواند بازیگری تعیینکننده در پیشبرد مساله فلسطین باشد؟
نظر شما