بحران سوریه و گزینه گفتگو


بحران سوریه و گزینه گفتگو
 

 
دوشنبه 18 دی 1391
 
 

بحران سوریه برای نزدیک به دو سال است که باعث ناآرامی‌ها و درگیری‌های خشونت بار داخلی در این کشور شده و خسارات جانی و مالی فراوانی برای مردم این کشور در پی داشته است که از جمله آنها کشته شدن چندین هزار نفر از مردم و نیروهای دولتی و معارض، تخریب بسیاری از تاسیسات و زیربناهای این کشور و همچنین آوارگی تعداد بسیاری از مردم می‌باشد. این بحران و خشونت‌های آن ثبات و امنیت در این کشور را کاهش داده و حتی باعث ورود بسیاری از جنگجویان افراط گرای خارجی به سوریه شده که باعث پیچیدگی بیشتر بحران در کنار مناقشات و درگیری داخلی شده است. در حالی که برخی انتظار داشتند تا دولت سوریه در نتیجه ناآرامی‌ها و به خصوص رویکرد نظامی بخشی از معارضین همانند برخی دیگر از کشورهای منطقه مانند لیبی و یا مصر دچار فروپاشی شود، تحولات این کشور نشان داد که نمی‌توان فرمول و نسخه واحد و یا حداقل فرمول‌های مشابهی را برای بحران‌های جدید در جهان عرب متصور شد، بلکه تحولات هر کشور با توجه به مشخصه‌های خاص داخلی و منطقه‌ای مسیر متفاوتی را طی می‌کند و در نتیجه حل و فصل بحران در هر یک از کشورها نیز نیازمند راه‌حل‌های خاص خود با توجه به شرایط و مولفه‌های خاص آن بحران است. با توجه به این مساله و ناکارامدی روش‌های نظامی برای حل و فصل بحران سوریه به نظر می‌رسد که گزینه گفتگو و مصالحه سیاسی را بتوان به عنوان گزینه مناسب‌تری برای حل و فصل بحران سوریه مطرح ساخت. حال اینکه چه مولفه‌ها و عواملی گزینه گفتگوی سیاسی را به عنوان راه‌حل مناسب‌تر نسبت به سایر گزینه‌ها مطرح می‌سازد پرسشی اساسی است که نیازمند تبیین‌های خاص خود باشد.
بررسی تحولات سوریه در طول دو سال گذشته مجموعه‌ای از واقعیت‌ها را روشن می‌سازد که می‌توان آنها را برای در اولویت قراردادن گزینه گفتگو نسبت به سایر گزینه‌ها مورد توجه قرار داد. نخستین واقعیت در این‌خصوص به بن بست رسیدن دولت و مخالفین در عرصه نظامی و امنیتی است به گونه‌ای که نه دولت سوریه از توان لازم برای ایجاد ثبات و امنیت کامل و شکست نیروهای معارض برخوردار است و نه نیروهای معارض به رغم برخی امیدواری‌های رسانه‌ای می‌توانند دولت سوریه را در معرض فروپاشی قرار دهند. این موضوع سبب شده است که جنگ و خشونت‌های داخلی بین دو طرف با فراز و نشیب‌هایی ادامه یابد و با ادامه جنگ تنها خسارات مالی و جانی آن افزایش یابد. دومین مساله‌ای که در این‌خصوص می‌توان مورد توجه قرار داد این است که حتی در صورت موفقیت گروه‌های معارض برای ساقط کردن دولت اسد با حمایت‌های بیشتر خارجی، با توجه به ترکیب کنونی نیروهای معارض، شکاف‌ها و اختلافات قومی –مذهبی درونی سوریه و به خصوص حضور نیروهای افراط‌گرای القاعده در قالب جبهه النصره امیدواری چندانی برای بازگشت ثبات و امنیت به سوریه برای حداقل یک دهه آینده وجود ندارد، بلکه برعکس با فروپاشی نظام حاکم کنونی حتی می‌توان انتظار داشت که ناامنی و خشونت‌ها در سوریه به‌شدت افزایش یابد. بر این اساس نمی‌توان جز تداوم و تشدید خشونت‌ها و ناامنی‌ها نتیجه جدی دیگری برای تداوم گزینه رویارویی نظامی بین دولت و معارضین انتظار داشت. نکته مهم دیگر در خصوص بحران سوریه آن است که برخی ناآرامی‌ها و نارضایتی‌های داخلی در سوریه که تحت‌الشعاع اقدامات نظامی در مقابل دولت قرار گرفت همانند برخی دیگر از کشورهای جهان عرب ریشه در ناکارامدی و ضعف ساختارها و روش‌های سیاسی و اقتصادی دارد و در نتیجه راه‌حل معقول برای این‌گونه مشکلات نیز نه رویارویی نظامی بلکه تلاش برای یافتن گزینه‌هایی مسالمت‌آمیز و حتی‌الامکان کم هزینه برای اصلاح و ایجاد تغییرات مناسب در نظام و شیوه‌های سیاسی در جهت برآورده ساختن مطالبات مطرح شده است.
اما جدای از مشخصه‌های داخلی بحران سوریه، ابعاد و واقعیت‌های منطقه‌ای و بین‌المللی مربوط به این بحران نیز گزینه گفتگوی فراگیر بین دولت و تمامی گروه‌های سیاسی سوریه را به عنوان گزینه‌ای مناسب مطرح می‌سازد. نکته مهم در سطح منطقه‌ای آن است که جنگ داخلی و خشونت‌های سوریه با توجه به موقعیت استراتژیک این کشور و پیوند آن با گسترده‌ای از گروه‌های اجتماعی و بازیگران منطقه‌ای در صورت تداوم و تشدید می‌تواند پیامدهای منطقه‌ای بسیار مخرب و خطرناکی داشته باشد و حتی به جنگ‌های قومی و فرقه‌ای و یا جنگ بین دولت‌های منطقه منجر شود. این در شرایطی است که توافق منطقه‌ای قابل ملاحظه‌ای در مورد بحران سوریه در منطقه وجود ندارد و حتی در میان دولت‌های مخالف دولت سوریه نیز اتفاق نظری در خصوص تداوم رویکرد نظامی مشاهده نمی‌شود. لذا راه‌حل‌های میانی مبتنی بر گفتگو و مذاکره گروه‌های سیاسی داخلی با حمایت کلان منطقه‌ای و نه دخالت‌های جزئی‌نگر می‌تواند در این‌خصوص راهگشا باشد. بر این اساس ضروری است که بازیگران منطقه‌ای به جای جستجوی حداکثر منافع در این بحران به منافع و دستاوردهای کمتر و مطمئن‌تر و راه‌حل‌های میانه رضایت دهند، چرا که در غیر این‌صورت گسترش جنگ سوریه به سطح منطقه‌ای می‌تواند به بازی باخت- باخت برای تمامی بازیگران منجر شود.
در سطح بین‌المللی نیز نوع رویکرد قدرت‌های بزرگ جهانی نشان داده است که هیچ‌گونه اجماعی برای پایان دادن به بحران سوریه بین این قدرت‌ها به سود یکی از طرف‌ها یعنی دولت سوریه و یا مخالفین وجود ندارد. این در حالی است که آمادگی چندانی برای پرداخت هزینه‌های حداکثری از سوی غرب و یا روسیه و چین برای تغییر شرایط در سوریه وجود ندارد و این قدرت‌ها نیز به رغم تاکید بر مواضع خود بیشتر درصدد بهره‌گیری از نتایج احتمالی با حداقل هزینه هستند. بر این اساس همان‌گونه که برخی تعاملات اخیر بین این‌گونه قدرت‌ها نیز نشان می‌دهد از آنجایی که بحران سوریه و راه‌حل‌های نظامی می‌تواند پیامدهای جدی برای امنیت بین‌المللی داشته باشد راه حل‌های میانی برای قدرت‌های بزرگ می‌تواند اهمیت و مطلوبیت بیشتری داشته باشد. بر این اساس در سطح بین‌المللی نیز رفتن به سوی نوعی از توافق برای گفتگو و مصالحه سیاسی به جای راه حل‌های یکجانبه و مبتنی بر خشونت نظامی اولویت و ضرورت بیشتری را در مقایسه با مراحل اولیه بحران پیدا کرده است.
در مجموع به‌رغم اینکه با تشدید خشونت‌ها و منازعات درونی سوریه و تبدیل شدن سرنوشت بحران سوریه به مساله اعتباری مهم برای برخی بازیگران خارجی، بسیاری معتقدند که این بحران از مرحله گفتگو و مصالحه سیاسی عبور کرده و تنها اقدام نظامی تعیین‌کننده نتیجه بحران است، اما بررسی تحولات و واقعیت‌های عینی در سطوح مختلف و ترسیم چشم‌انداز خطرناک تداوم جنگ و خشونت‌ها در سوریه به ما نشان می‌دهد که به رغم تمامی اختلافات، چالش‌ها و مسایل ناامید کننده باز هم در نتیجه‌گیری نهایی بجز گزینه گفتگو سایر گزینه‌ها به مفهوم تداوم و تشدید بحران سوریه و نه حل و فصل آن خواهد بود.