آلمان فدرال: سیاست خارجی، سیاست خاورمیانهای و سیاست درقبال ایران
چاپ نخست: اسفند ماه ۱۳۹4 |
شابک:
2 ـ 233 ـ ۵۲۶ ـ ۹۶۴ ـ ۹۷۸ |
قیمت: 13000 تومان
|
آلمان فدرال: سیاست خارجی، سیاست خاورمیانهای و سیاست درقبال ایران
نظارت و اجرا: مؤسسه فرهنگی مطالعات و تحقیقات بینالمللی ابرار معاصر تهران ـ معاونت پژوهشی
تألیف: بهزاد احمدی لفورکی
کد بازیابی در کتابخانه دیجیتالی دید: 7E634A5
تألیف: بهزاد احمدی لفورکی
کد بازیابی در کتابخانه دیجیتالی دید: 7E634A5
در دهه 1990 بحث عمومی درباره سیاست خارجی آلمان بر سر این بود که آیا بهبود جایگاه قدرت این کشور بعد از اتحاد مجدد باعث تغییر در سیاست خارجی آن و تبدیل شدن آلمان به یک قدرت جهانی یا حداقل یک قدرت برتر منطقهای در اروپا خواهد شد یا نه. امروزه با گذشت بیش از 25 سال از اتحاد مجدد آلمان، بهواسطه افزایش چشمگیر قدرت اقتصادی این کشور و بهخصوص عملکرد آن پس از بروز بحران یورو در سال 2008 بار دیگر بحث بر سر سیاست خارجی این کشور داغ شده و گمانهزنیها درباره سیاست خارجی و امنیتی آلمان افزایش یافته است. کتاب حاضر نیز در همین فضا تلاش میکند تا به این پرسش پاسخ دهد که سیاست خارجی آلمان فدرال بعد از اتحاد مجدد چه تغییری به خود دیده و یا درحال طی کردن چه تحولی است؟ و تغییر و تحول فوق چگونه بر سیاست خارجی این کشور درقبال منطقه منا (شمال آفریقا و خاورمیانه) ازیکسو و در قبال جمهوری اسلامی ایران ازسویدیگر تاثیر گذاشته است و خواهد گذاشت.
ادبیات موجود در ایران درباره سیاست خارجی آلمان اغلب ماهیتی توصیفی و/ یا تجویزی دارد و بررسی پیشینه پژوهش نشان میدهد که اغلب کتابهای منتشرشده دراینزمینه جنبه تاریخی داشته و بهخصوص به روابط آلمان با ایران از زمان ایجاد این کشور تا پایان جنگ جهانی دوم اختصاص یافته است. حتی در چند کتاب غیرتاریخی موجود در اینارتباط، بیشتر به توصیف تحولات از زمان پیروزی انقلاب اسلامی پرداخته شده و درنهایت با نگاهی هنجاری و با اریبی، فرصتها یا چالشها تبیین گردیده است. ضعف عمده این کتابها، عدم بررسی نظاممند سیاست خارجی آلمان ازیکسو و عدم تبیین تحول در این سیاست ازسویدیگر است. مقالات منتشرشده دراینزمینه نیز هرچند بهمراتب بیشتر و مطالب آنها بهروزتر است و طیف وسیعتری از مسائل و موضوعات مرتبط به خود آلمان یا روابط آن با ایران را دربرگرفتهاند، اما قریب به اتفاق آنها فاقد نگاه جامع به سیاست خارجی آلمان ازیکسو، و کلیت روابط آن با ایران ازسویدیگر هستند. علاوهبراین، در کمتر مقالهای به تحول در سیاست خارجی آلمان اشاره شده و اصولاً تحلیلی از این موضوع مهم ارائه گردیده است. همین موضوع درباره چند کتاب موجود نیز صادق است، اما نوآوری کتاب حاضر در این است که در آن تلاش شده تا علاوهبر رفع ضعفهای فوق، تحلیلی تجربی اما مبتنیبر نظریه از سیاست خارجی آلمان بعد از اتحاد مجدد تا به امروز ارائه شود و با بررسی مصداقها و سیاستهای اتخاذ شده توسط این کشور، تغییر یا تداوم در سیاست خارجی آن تبیین گردد.
امیدوارم این کتاب بتواند به برخی از پرسشهای مهم مطرح درباره سیاست خارجی آلمان و سیاست آن در قبال جمهوری اسلامی ایران پاسخ دهد. بدون شک طیف موضوعات و مسائل چه درباره سیاست خارجی آلمان و چه در زمینه سیاست منطقهای و سیاست آن درقبال ایران از مسائل مطرحشده در این کتاب فراتر میرود و میدانم که برخی دیدگاهها در داخل نسبت به محتوای مطرح شده در این کتاب کاملا عکس یا متضاد است. با این حال بر این باورم که کتاب پیشرو میتواند مبنای خوبی برای بحث نظاممند و باقاعده درباره سیاست خارجی کشوری باشد که نقش پررنگی در تاریخ معاصر ایران داشته و شاید خواهد داشت. دراینراستا از تمام علاقمندان به بحث، خصوصا اساتید و کارشناسان این حوزه دعوت میکنم تا با نقد عالمانه خود به رفع نواقص اثر و هرچه بهتر شدن ادبیات پژوهش دراینزمینه کمک نمایند.
ادبیات موجود در ایران درباره سیاست خارجی آلمان اغلب ماهیتی توصیفی و/ یا تجویزی دارد و بررسی پیشینه پژوهش نشان میدهد که اغلب کتابهای منتشرشده دراینزمینه جنبه تاریخی داشته و بهخصوص به روابط آلمان با ایران از زمان ایجاد این کشور تا پایان جنگ جهانی دوم اختصاص یافته است. حتی در چند کتاب غیرتاریخی موجود در اینارتباط، بیشتر به توصیف تحولات از زمان پیروزی انقلاب اسلامی پرداخته شده و درنهایت با نگاهی هنجاری و با اریبی، فرصتها یا چالشها تبیین گردیده است. ضعف عمده این کتابها، عدم بررسی نظاممند سیاست خارجی آلمان ازیکسو و عدم تبیین تحول در این سیاست ازسویدیگر است. مقالات منتشرشده دراینزمینه نیز هرچند بهمراتب بیشتر و مطالب آنها بهروزتر است و طیف وسیعتری از مسائل و موضوعات مرتبط به خود آلمان یا روابط آن با ایران را دربرگرفتهاند، اما قریب به اتفاق آنها فاقد نگاه جامع به سیاست خارجی آلمان ازیکسو، و کلیت روابط آن با ایران ازسویدیگر هستند. علاوهبراین، در کمتر مقالهای به تحول در سیاست خارجی آلمان اشاره شده و اصولاً تحلیلی از این موضوع مهم ارائه گردیده است. همین موضوع درباره چند کتاب موجود نیز صادق است، اما نوآوری کتاب حاضر در این است که در آن تلاش شده تا علاوهبر رفع ضعفهای فوق، تحلیلی تجربی اما مبتنیبر نظریه از سیاست خارجی آلمان بعد از اتحاد مجدد تا به امروز ارائه شود و با بررسی مصداقها و سیاستهای اتخاذ شده توسط این کشور، تغییر یا تداوم در سیاست خارجی آن تبیین گردد.
امیدوارم این کتاب بتواند به برخی از پرسشهای مهم مطرح درباره سیاست خارجی آلمان و سیاست آن در قبال جمهوری اسلامی ایران پاسخ دهد. بدون شک طیف موضوعات و مسائل چه درباره سیاست خارجی آلمان و چه در زمینه سیاست منطقهای و سیاست آن درقبال ایران از مسائل مطرحشده در این کتاب فراتر میرود و میدانم که برخی دیدگاهها در داخل نسبت به محتوای مطرح شده در این کتاب کاملا عکس یا متضاد است. با این حال بر این باورم که کتاب پیشرو میتواند مبنای خوبی برای بحث نظاممند و باقاعده درباره سیاست خارجی کشوری باشد که نقش پررنگی در تاریخ معاصر ایران داشته و شاید خواهد داشت. دراینراستا از تمام علاقمندان به بحث، خصوصا اساتید و کارشناسان این حوزه دعوت میکنم تا با نقد عالمانه خود به رفع نواقص اثر و هرچه بهتر شدن ادبیات پژوهش دراینزمینه کمک نمایند.
نظر شما