هک کردن روابط خصمانه بین ایران و آمریکا


 

در هفته پایانی سپتامبر سال 2013، سرعت تحولات در سیاست خارجی ایران بسیار زیاد بود. تلاش ایران برای بهره‌برداری مناسب از فضای اجلاس سالانه مجمع عمومی، باعث شد تا رییس‌جمهور جدید ایران، برای نخستین‌بار قدرت خود و تیم سیاست‌خارجی خویش را در عرصه روابط دوجانبه و چندجانبه و به‌ویژه دیپلماسی عمومی به محک بگذارد. به اعتقاد بسیاری از ناظران خارجی و داخلی وی نمره قابل قبولی گرفت.
روایت اعتدال‌گرایانه از تحولات سیاسی داخل ایران بخصوص انتخابات اخیر ریاست‌جمهوری، دفاع مقتدرانه از حقوق ذاتی مردم ایران در دستیابی به انرژی هسته‌ای، بیان شفاف و صریح اصول منافع ملی ایران و اینکه تعقیب منافع ما و نیز ایستادگی ایران بر منافع ملی خود هیچ ضرر و تهدیدی علیه صلح و امنیت بین‌المللی نیست، طرح جهان علیه خشونت و جنگ، تبیین اصول و ابعاد اعتدال‌گرایی جهانی در مقابل افراط‌گرایی، اشاره به امیدواری نسبت به مدیریت اختلافات ایران و آمریکا و تاکید مجدد بر تعامل به جای تقابل از مهم‌ترین محور‌های سخنرانی آقای روحانی در سازمان ملل بود.
گرچه پیش از این سخنرانی، سخنان اوباما نیز نشان از تغییر قابل ملاحظه‌ای - حداقل در ظاهر-  در رویکرد دستگاه اجرایی آمریکا به «ایران جدید» می‌داد، با این‌حال خودداری دو رییس‌جمهور از مواجهه رو در روی، علی‌رغم انتظار بسیار بالای ایجاد شده از سوی رسانه‌ها، نمایش حضور یک عقلانیت محاسبه‌گر و صبور در پشت پرده را می‌داد. عقلانیتی که بیش از آن‌که به ارزش تبلیغاتی این دیدار توجه کند، به‌دنبال کسب نتیجه ملموس، بر هم نزدن سیر منطقی پازلی که تاکنون چیده شده بود و همچنین «حذف گام به گام  مشکلات و مسائل بجای رویکرد هیجانی» بود.
از سرگیری گفتگوهای 5+1 بعد از 8 سال در سطح وزرای امورخارجه و حضور دو وزیر امورخاجه ایران و آمریکا بعد از 34 سال در پشت یک میز،‌ تداوم این سیر منطقی بود. سیری که در نهایت با مکالمه 15 دقیقه‌ای دو رییس‌جمهور در 27 سپتامبر به اوج رسید و ارزش فراموش‌شده صبر، متانت، پافشاری اصولی بر مواضع، پرهیز از نمایش‌های رسانه‌ای و امید به تحول در امور (هر اندازه هم مشکل به‌نظر برسند)، را مجددا به ناظران یادآوری کرد.
اکنون سفر آقای روحانی پایان یافته و ایشان به ایران بازگشته است. دستاوردهای این سفر چه بود؟
1. نمایش زیبای ارزش‌مندی انتخابات باشکوه ژوئن در ایران. در حقیقت تمامی این تحولات با پشتوانه یک انتخابات دمکراتیک و آرام، آن‌هم در ناآرام‌ترین منطقه جهان، صورت پذیرفت. در حقیقت غرب مشاهده کرد که می‌بایست در نگرش‌ها و ادبیات کلیشه‌ای خود در قبال باثبات‌ترین کشور خاورمیانه تجدید نظر کند.
2. حمایت بی‌سابقه تمامی نیروهای داخل، به‌ویژه نهادهای مقتدری همچون سپاه یا امامان جمعه از اقدامات و موضعگیری‌های آقای روحانی در سازمان ملل، فرصتی طلایی برای ایجاد حس همدلی و اتحاد در داخل کشور ایجاد کرده. فرصتی که با همان صبر و درایت اگر تداوم داشته باشد، اقتدار ایران در صحنه خارجی را چند برابر خواهد ساخت.
3. سخنان آقای روحانی در سازمان ملل، تنها توسط اسرائیل تحریم شد، با این‌حال این در اصل به معنای بایکوت و تنهایی اسرائیل بود، چراکه هیچ‌کدام از کشورها از این رویه اسرائیل تبعیت نکردند. در مقابل، حمایت از مردم فلسطین و درخواست از اسرائیل به تمکین از قطعنامه‌های بین‌المللی و حفظ حقوق مردم فلسطین از جمله سرفصل‌های سخنان بسیاری از مقامات کشورها در سازمان ملل بود. این درخواست‌ها و انتقادها، هم‌زمان در جریان آیتم 7  اجلاس بیست‌ و چهارم شورای حقوق بشر در ژنو نیز در جریان بود.
4. فارغ از این‌که درخواست‌کننده مکالمه تلفنی چه کسی بوده، نفس این امر نمایشی بود از تمایل دو طرف برای بهبود رابطه. از ابتدای سفر آقای روحانی، طرف آمریکایی تمایل آشکار و شفافی برای تماس بین دو رییس‌جمهور نشان داده بود. گرچه این امر در ابتدا میسر نشد، اما آقای روحانی نیز در تمامی مصاحبه‌های خبری خود در نیویورک، نسبت به این موضوع ابراز بی‌تمایلی نکرد. همین امر سبب می‌شود فارغ از شکل و محتوای گفتگوی تلفنی، ارزشمندی و تبعات مثبت آن برای هر دو طرف قابل استحصال باشد.
5. در لابلای تبادلات دیپلماتیک، اقدام فرهنگی بازگرداندن شیردال ایرانی به ایران از سوی آمریکا نیز اقدامی نمادین برای نمایش حسن‌نیت این کشور بود که نباید آنرا نیز از نظر دور داشت.
6. در تمامی این 34 سال، حداکثر ارتباط دو کشور در حد یک تبادل فرهنگی کوچک، مواجهه‌ای ورزشی یا نشستن پشت میز و انجام مذاکره‌ای غیرمستقیم در حد سفیر یا معاون وزیر (آن‌هم صرفا یک‌بار) بوده است. مقایسه تحولات اخیر با آن رویکردها، نشان می‌دهد که حجم این ساختارشکنی تا چه میزان بزرگ بوده. با این‌حال یقینا این ابتدای راه است و نمی‌باید فراموش کرد چه خطراتی در کمین این تحولات مثبت نشسته. برخی از این خطرها عبارتند از:
1. بخش‌هایی از درون سیستم آمریکا، به‌ویژه در کنگره در مخالفت با این فرایند، آغاز به جمع‌آوری امضا برای تشدید تحریم‌ها یا وضع تحریم‌های جدید علیه ایران کنند. این عمل هرچند در حد نمایشی نیز باشد، تاثیر بسیار نامطلوبی در طرف ایرانی خواهد داشت. همچنین شیفت فشار به موضوع حقوق بشر و تکرار ادعاها علیه ایران، به‌ویژه با توجه به نزدیکی جلسه کمیته سوم مجمع عمومی نیز بستری برای تشدید سوء‌ظن‌ها خواهد بود. نباید فراموش کرد، همانگونه که هر دو رییس‌جمهور نیز در این روزها بارها تکرار کرده‌اند، رسوب دشمنی‌ها و سو‌ء‌ظن‌های 34 سال اخیر به این سادگی‌ها قابل زدودن نیست. در حقیقت به موازات رشد جو خوش‌بینی، پتانسیل عظیمی هم برای انجام بازی «ما گفتیم این‌ها قابل اعتماد نیستند» از سوی مخالفان هر دو دولت فراهم شده که می‌باید نسبت به آن بسیار محتاط و هوشمندانه عمل کرد.
2. سخنان تند و تبلیغاتی مسئولان آمریکایی برای دلجویی از اسرائیل یا آغاز فروش دور جدیدی از تسلیحات نیز می‌تواند ظن و شک طرف ایرانی را تشدید سازد. سفر هفته آینده نتانیاهو به آمریکا بستر این احتمال را فراهم می‌سازد و این دیگر بر عهده اوباما و تیم سیاست خارجی وی است که چگونه بتوانند این فضا را مدیریت کنند.
3. انجام هرگونه اقدام علیه منافع ملی یا امنیتی ایران، به‌ویژه از سوی گروه‌های تندرو و مسلح مخالف جمهوری اسلامی که سال‌هاست ظن و همچنین اسناد حمایت آمریکا از آنان نزد طرف ایرانی موجود است.

در هفته آخر سپتامبر، ایرانی‌ها و آمریکایی‌ها هر دو، سعی کردند تا روابط خصمانه 34 ساله میان خود را «هک» کنند. تلاشی برای یافتن مشکل و حل آن به روشی ابتکاری و غیرمعمول. این اتفاق تا امروز، حداقل در «فضای رابطه» و شکستن آن موفق بوده. مهم تداوم این فرایند است. باید مراقب بود فردی یا اتفاقی، کلا پریز برق دستگاه را بیرون نکشد.