ایران مبتکر بازی یا بازیگری در «بازی بزرگ» روسیه؟
ایران مبتکر بازی یا بازیگری در «بازی بزرگ» روسیه؟
شنبه 28 آذر 1394
روسیه پیوستار اقدامات توسعهطلبانه غرب در قالبها و جغرافیاهای مختلف از گسترش ناتو به شرق تا سپر ضدموشکی و از «سیآیاس» تا خاورمیانه را بازی صفری میداند که موفقیت غرب، تقویت «برتری راهبردی» آن و همزمان بیرونگذاری روسیه از ترتیبات منطقهای و بینالملل را درپی خواهد داشت. بر همین اساس، «مقاومت مستقیم» را راهکار مؤثرتری برای ممانعت از آسیبهای این سیاست تهاجمی تشخیص داده که جلوه آن در الحاق کریمه و اقدام نظامی این کشور در سوریه قابل مشاهده است، اما در کنار این رویکرد سلبی، نباید از بُعد ایجابی سیاست مسکو در رقابت/ تقابل تشدیدشده آن با غرب خصوصاً در خاورمیانه غافل شد.
ولادیمیر پوتین در سخنرانی سالیانه خود در «مجمع فدرال» روسیه با طرح گزارههایی چون؛ «مسئولیت تاریخی روسیه در جهان بیثبات رو به افزایش است» و روسیه «یکی از تضمینکنندگان مهم ثبات منطقهای و جهانی است» با صراحت بیشتری به این وجه ایجابی اشاره کرد.(1) در همین راستا، آلکسی آرباتوف، رئیس مرکز امنیت بینالملل در آکادمی علوم روسیه یکی از انگیزههای مهم سیاست سوری مسکو را نمایش توان نظامی و تلاش برای احیاء جایگاه این کشور بهعنوان یک «قدرت بزرگ» میداند.(2)
با این ملاحظه، مسکو با اعتقاد به افول تدریجی هژمونی غرب و درمقابل، اطمینان به تقویت ظرفیتهای خود برای ارتقاء در ترتیبات بینالمللی، بر آن شده تا با بازی هوشمندانه، تهدیدها را به فرصت تبدیل کرده و گامهای سریعتری برای احیاء این جایگاه بردارد، اما درک عدم کفایت داشتههای خود برای تحقق این دو هدف (سلب سیاست تهاجمی غرب و ایجاب جایگاه «قدرت بزرگ») مسکو را به ضرورت استفاده از سایر ابزارها و شرکاء بهویژه قدرتهای «هماندیش» مجاب کرده و در این راستا، تقویت «بریکس» و محور اوراسیایی و همچنین توسعه روابط با پکن و تهران در دستور آن قرار گرفته است. در این میان، ایران بهعنوان کشوری مهم در ژئوپلیتیک اوراسیا و بازیگری تأثیرگذار در خاورمیانه ویژگی خاصی برای مسکو دارد و آن اینکه تنها کشور این منطقه است که علناً و عملاً سیاست ضدغربی را دنبال میکند و مسکو میتواند از «انرژی» آن برای تحقق اهداف بازگفته استفاده نماید.
با این مقدمه، نگارنده با تردید در این فرض که ایران مبتکر (یا مبتکرِ برابر) شکلگیری مرحله جدید روابط تهران ـ مسکو ازجمله تعامل تاکتیکی آنها در سوریه بوده، بر ضرورت تأمل درمورد «فرض رقیبی» تأکید دارد که براساس آن هرچند ممکن است ایران مبتکر بخشی از این تحول باشد، اما درنهایت درحال نقشآفرینی در بازی بزرگی به ابتکار روسیه است. ابتکار روسی در چهارچوب سلب و ایجابِ پیشگفته قابل فهم است. مسکو از یک سو، بهخاطر نگرانی از سوق ایران به غرب پس از توافق هستهای، تاکتیکی را برای «حفظ آن در محور ژئوپلیتیکی ـ ضدغربی خاورمیانه» در دستور قرار داده و با پیشنهاد و عقد برخی قراردادها و خصوصاً تعامل با ایران در سوریه موفق به نگهداشت این کشور در فضای مطلوب خود شده (هرچند توافق هستهای ضرورتاً بهمعنی سوق تهران به غرب نباشد)، و از سوی دیگر، از آنجا که نظام بینالملل را در مرحله جدید توزیع قدرت و خاورمیانه را در دوره گذار به نظم جدید میبیند و به عدم کفایت داشتههای خود برای سهمگیری بیشتر در این روندها آگاه است بر آن شده تا با رویکرد مثبت به تهران از آن برای تثبیت خود در خاورمیانه و ارتقاء به موقعیت یک «قدرت بزرگ» استفاده کند.
هرچند ممکن است این فرض بیش از حد بدبینانه بهنظر برسد و درمعرض اتهام «تقلیلگرایی» درمورد نقش ایران قرار گیرد، اما تأمل دوباره درخصوص اهداف کلانتر روسیه خالی از فایده نخواهد بود. بیشک در این بین، ایران منفعل تام نبوده، مبتکر بخشی از این فضا بوده، سیاست خود را دنبال و منافع مشخصی را نیز تأمین کرده است. اما هدف این نوشتار بیش از اثبات این فرض، نقد برداشتهای نهچندان صحیح از ماهیت روابط تهران و مسکو، از چگونگی رویکرد کرملین نسبت به ایران و از اهداف سیاست خارجی روسیه است. باید اعتراف کرد که در اغلب مقاطع ارزیابی دقیقی از این موارد وجود نداشته است. از همین منظر، نوشتار حاضر بر این باور است که صفت «راهبردی» که برخی اصرار بر استفاده از آن برای توصیف تعاملات جاری میان تهران و مسکو دارند، نهتنها توصیفکننده روابط فعلی و حتی آتی طرفین نیست، بلکه آسیبهایی نیز میتواند درپی داشته باشد. یکی از این آسیبها فرو رفتن بیشتر در طرحهای کلان روسیه و پذیرفتن ریسک تبدیل شدن تهران به «نقطه ثالث» چانهزنی در رقابت/ تقابل میان مسکو و غرب است.(3)
نگارنده درصدد تلقین بدبینی نیست، بلکه در راستای تصریحات پیشین خود بر ضرورت «واقعبینی» و تفکیک نقاط مشترک، موازی و متعارض با روسیه بهعنوان پیششرط بر ساخت یک الگوی تعاملی پایدار برای بهرهگیری از ظرفیتهای بسیار در روابط با این کشور تأکید دارد. روندها نشانی از وجود چنین واقعبینیای بهدست نمیدهد که نتیجه آن نوسان مکرر در روابط و نگاههای یکسونگر سیاه و سفید بوده است. توصیف ناصحیح «راهبردی» بودن روابط ایران و روسیه در برخی مقاطع ازجمله در فضای همکاری طرفین در سوریه ناشی از همین آسیب شناختی است.
این درحالی است که مسکو با رویکردی رئالیستی ایران را بازیگری منطقهای با توان تأثیر مشخص میداند که میتواند سطح مشخصی از منافع را برای آن تأمین نماید؛ لذا، در هیچ مقطعی از دوره پساشوروی «راهبرد» (بلندمدتی) را در روابط با تهران در دستور نداشته و حتی در تعامل با ایران در سوریه نیز بیشتر بهدنبال ابزارسازی و نه شریک بوده است. نگاه تهران به مسکو نیز باید در همین چهارچوب واقعگرایانه تنظیم شود. به این معنا که روسیه بازیگری منطقهای ـ بینالمللی با سطح تأثیر مشخص است که میتواند سطح مشخصی از منافع را برای ایران تأمین نماید. هرگونه اغراق در این معادله ازجمله تفسیر اقبال روسیه به تقویت روابط با ایران به نگاه «ویژه» آن به تهران گمراهکننده است.
دومین نکته برای تنظیم منطقیتر تعاملات با مسکو اتخاذ رویکرد چندبرداری و اهتمام به اصل موازنه در روابط با غرب و روسیه است که میتواند ضمن تعادل بخشیدن به سیاست خارجی مانع تبدیل ایران به زمینه چانهزنی میان آنها شود. این رویهای است که تهران در مذاکرات نهایی هستهای در دستور داشت و توانست با ایجاد موازنه نسبی میان همه طرفها، از یک سو، یکهتازی غرب و از سوی دیگر، تمایل احتمالی مسکو و پکن به بازی با کارت ایران را کاهش دهد.(4)
ولادیمیر پوتین در سخنرانی سالیانه خود در «مجمع فدرال» روسیه با طرح گزارههایی چون؛ «مسئولیت تاریخی روسیه در جهان بیثبات رو به افزایش است» و روسیه «یکی از تضمینکنندگان مهم ثبات منطقهای و جهانی است» با صراحت بیشتری به این وجه ایجابی اشاره کرد.(1) در همین راستا، آلکسی آرباتوف، رئیس مرکز امنیت بینالملل در آکادمی علوم روسیه یکی از انگیزههای مهم سیاست سوری مسکو را نمایش توان نظامی و تلاش برای احیاء جایگاه این کشور بهعنوان یک «قدرت بزرگ» میداند.(2)
با این ملاحظه، مسکو با اعتقاد به افول تدریجی هژمونی غرب و درمقابل، اطمینان به تقویت ظرفیتهای خود برای ارتقاء در ترتیبات بینالمللی، بر آن شده تا با بازی هوشمندانه، تهدیدها را به فرصت تبدیل کرده و گامهای سریعتری برای احیاء این جایگاه بردارد، اما درک عدم کفایت داشتههای خود برای تحقق این دو هدف (سلب سیاست تهاجمی غرب و ایجاب جایگاه «قدرت بزرگ») مسکو را به ضرورت استفاده از سایر ابزارها و شرکاء بهویژه قدرتهای «هماندیش» مجاب کرده و در این راستا، تقویت «بریکس» و محور اوراسیایی و همچنین توسعه روابط با پکن و تهران در دستور آن قرار گرفته است. در این میان، ایران بهعنوان کشوری مهم در ژئوپلیتیک اوراسیا و بازیگری تأثیرگذار در خاورمیانه ویژگی خاصی برای مسکو دارد و آن اینکه تنها کشور این منطقه است که علناً و عملاً سیاست ضدغربی را دنبال میکند و مسکو میتواند از «انرژی» آن برای تحقق اهداف بازگفته استفاده نماید.
با این مقدمه، نگارنده با تردید در این فرض که ایران مبتکر (یا مبتکرِ برابر) شکلگیری مرحله جدید روابط تهران ـ مسکو ازجمله تعامل تاکتیکی آنها در سوریه بوده، بر ضرورت تأمل درمورد «فرض رقیبی» تأکید دارد که براساس آن هرچند ممکن است ایران مبتکر بخشی از این تحول باشد، اما درنهایت درحال نقشآفرینی در بازی بزرگی به ابتکار روسیه است. ابتکار روسی در چهارچوب سلب و ایجابِ پیشگفته قابل فهم است. مسکو از یک سو، بهخاطر نگرانی از سوق ایران به غرب پس از توافق هستهای، تاکتیکی را برای «حفظ آن در محور ژئوپلیتیکی ـ ضدغربی خاورمیانه» در دستور قرار داده و با پیشنهاد و عقد برخی قراردادها و خصوصاً تعامل با ایران در سوریه موفق به نگهداشت این کشور در فضای مطلوب خود شده (هرچند توافق هستهای ضرورتاً بهمعنی سوق تهران به غرب نباشد)، و از سوی دیگر، از آنجا که نظام بینالملل را در مرحله جدید توزیع قدرت و خاورمیانه را در دوره گذار به نظم جدید میبیند و به عدم کفایت داشتههای خود برای سهمگیری بیشتر در این روندها آگاه است بر آن شده تا با رویکرد مثبت به تهران از آن برای تثبیت خود در خاورمیانه و ارتقاء به موقعیت یک «قدرت بزرگ» استفاده کند.
هرچند ممکن است این فرض بیش از حد بدبینانه بهنظر برسد و درمعرض اتهام «تقلیلگرایی» درمورد نقش ایران قرار گیرد، اما تأمل دوباره درخصوص اهداف کلانتر روسیه خالی از فایده نخواهد بود. بیشک در این بین، ایران منفعل تام نبوده، مبتکر بخشی از این فضا بوده، سیاست خود را دنبال و منافع مشخصی را نیز تأمین کرده است. اما هدف این نوشتار بیش از اثبات این فرض، نقد برداشتهای نهچندان صحیح از ماهیت روابط تهران و مسکو، از چگونگی رویکرد کرملین نسبت به ایران و از اهداف سیاست خارجی روسیه است. باید اعتراف کرد که در اغلب مقاطع ارزیابی دقیقی از این موارد وجود نداشته است. از همین منظر، نوشتار حاضر بر این باور است که صفت «راهبردی» که برخی اصرار بر استفاده از آن برای توصیف تعاملات جاری میان تهران و مسکو دارند، نهتنها توصیفکننده روابط فعلی و حتی آتی طرفین نیست، بلکه آسیبهایی نیز میتواند درپی داشته باشد. یکی از این آسیبها فرو رفتن بیشتر در طرحهای کلان روسیه و پذیرفتن ریسک تبدیل شدن تهران به «نقطه ثالث» چانهزنی در رقابت/ تقابل میان مسکو و غرب است.(3)
نگارنده درصدد تلقین بدبینی نیست، بلکه در راستای تصریحات پیشین خود بر ضرورت «واقعبینی» و تفکیک نقاط مشترک، موازی و متعارض با روسیه بهعنوان پیششرط بر ساخت یک الگوی تعاملی پایدار برای بهرهگیری از ظرفیتهای بسیار در روابط با این کشور تأکید دارد. روندها نشانی از وجود چنین واقعبینیای بهدست نمیدهد که نتیجه آن نوسان مکرر در روابط و نگاههای یکسونگر سیاه و سفید بوده است. توصیف ناصحیح «راهبردی» بودن روابط ایران و روسیه در برخی مقاطع ازجمله در فضای همکاری طرفین در سوریه ناشی از همین آسیب شناختی است.
این درحالی است که مسکو با رویکردی رئالیستی ایران را بازیگری منطقهای با توان تأثیر مشخص میداند که میتواند سطح مشخصی از منافع را برای آن تأمین نماید؛ لذا، در هیچ مقطعی از دوره پساشوروی «راهبرد» (بلندمدتی) را در روابط با تهران در دستور نداشته و حتی در تعامل با ایران در سوریه نیز بیشتر بهدنبال ابزارسازی و نه شریک بوده است. نگاه تهران به مسکو نیز باید در همین چهارچوب واقعگرایانه تنظیم شود. به این معنا که روسیه بازیگری منطقهای ـ بینالمللی با سطح تأثیر مشخص است که میتواند سطح مشخصی از منافع را برای ایران تأمین نماید. هرگونه اغراق در این معادله ازجمله تفسیر اقبال روسیه به تقویت روابط با ایران به نگاه «ویژه» آن به تهران گمراهکننده است.
دومین نکته برای تنظیم منطقیتر تعاملات با مسکو اتخاذ رویکرد چندبرداری و اهتمام به اصل موازنه در روابط با غرب و روسیه است که میتواند ضمن تعادل بخشیدن به سیاست خارجی مانع تبدیل ایران به زمینه چانهزنی میان آنها شود. این رویهای است که تهران در مذاکرات نهایی هستهای در دستور داشت و توانست با ایجاد موازنه نسبی میان همه طرفها، از یک سو، یکهتازی غرب و از سوی دیگر، تمایل احتمالی مسکو و پکن به بازی با کارت ایران را کاهش دهد.(4)
پینوشتها
1. "President's Address to Federal Assembly" (December 12, 2013). kremlin.ru. HTML: http://kremlin.ru/news/19825 (In Russian).
2. Arbatov, Alexei (November 3, 2015) "Putin’s Middle Eastern Gambit". Nezavisimaya Gazeta. HTML: http://www.ng.ru/ng_politics/2015-11-03/11_gambit.html (In Russian).
3. نسخه مشروح این نوشتار تحت عنوان؛ «موانع و محدودیتهای تعامل راهبردی ایران و روسیه در خاورمیانه جدید» در مجلدی ازسوی مؤسسه ابرار معاصر تهران منتشر خواهد شد.
4. ، «روسیه و پرونده هستهای ایران در دوره آقای روحانی؛ چیستی و ضرورتها»، مؤسسه مطالعاتی ابرار معاصر تهران. تحلیل ماه (تیر ماه 1392، 1ـ8:
http://www.tisri.org/Upload/Modules/Contents/asset0/043-tahlile%20mah-Russia.pdf
نظر شما