پژاک و اصل حق تعیین سرنوشت ملتها
پس از گذشت بیش از سه قرن از تشکیل دولت ملتها بهعنوان بازیگران رسمی نظام بینالملل، هنوز بسیاری از مفاهیم مرتبط با این پدیده سیاسی مبهم و دوپهلو باقی مانده است. دلیل این امر مربوط به میراثی است که تحت عنوان حقوق بینالملل در جامعه جهانی به جای مانده است. بسیاری از اندیشمندان به این دلیل که حقوق بینالملل را برخاسته از مفاهیم غربی و مساعی تمدن غرب در نظام بینالملل میدانند، آن را قابل تسری به تمامی بازیگران بهخصوص آنها که بیرون از حوزه تمدنی غرب قرار دارند نمیدانند. در مقابل، عدهای دیگر از اندیشمندان با دیدی بدبینانهتر، حقوق بینالملل را ناشی از تفکر و رفتار استثمارگونه غرب در سرزمینهای ماوراء بحار دانسته و از اینرو، برخی ابهامات در مفاهیم این حوزه را تعمدی برای سوءاستفاده غرب میشمرند.
یکی از مفاهیم حقوق بینالملل که پارادوکسی ذاتی را با خود حمل میکند، مفهومبندی حق تعیین سرنوشت ملتهاست. این حق دارای جنبههای مختلف است و جهت برونرفت از مشکلات دوران استعمار تدوین شده بود. اعمال حق تعیین سرنوشت در مواردی موضوعیت مییابد که اقلیتی ملی یا منطقهای خاص زیر فشار رژیمهای نژادپرست، اشغالگر یا استعمارگر قرار گرفته باشند و امکان نابودی فیزیکی آنان محتمل باشد. هرچند معیار عینی یا روشنی وجود ندارد تا تعیین کند یک قوم قربانی استعمار است یا آنکه تنها اقلیتی ملی است. این ابهام که استفادة نادقیق از واژة حق تعیین سرنوشت ملی آن را پیچیدهتر کرده، همواره واکنش بینالمللی یکپارچه را در برابر بحرانهای قومی تضعیف نموده است و حتی شاید مشوق جنبشهای جداییطلبی بوده که اتحاد جماهیر شوروی و یوگسلاوی را با هزینههای انسانی گزافی در هم شکستند.
در فضای تکقطبی نظام بینالملل، که اصل بر تدام هژمونی ایالات متحده با بهرهگیری از سازمانها و نهادهای بینالمللی است، و حق تعیین سرنوشت که مفهومی مبهم و تکاملنیافته است، در بسیاری از موارد، به ابزاری برای تحت فشار قرار دادن نظامهای سیاسی غیرهمسو با منافع آمریکا تبدیل شده است. در این راستا، بسیاری از گروههای قومی که به دلایل مختلف و انحاء گوناگون از جانب غرب حمایت میشوند، ذیل این مفهوم حقوقی به انجام اقدامات تروریستی مبادرت میورزند.
یکی از این گروههای قومی که همواره با پشتوانه مفهومی حق تعیین سرنوشت ملتها، از هیچ اقدام غیرانسانی در غرب و شمال غرب ایران فروگذار نیستند، گروه پژاک است.
از آنجا که پکک از سوی دولتها و سازمانهای بینالمللی بهعنوان حزبی تروریستی شناخته میشود، پس از حملات ۱۱ سپتامبر به آمریکا، بهمنظور گریز از وجهه تروریستی و مورد هدف قرار گرفتن از سوی غرب، نیروهای خود را به شاخههای گوناگون تقسیم کرد. گروهی از کردهای ترکیه عضو پکک که به ایران آمدند، نام پژاک را بر خود نهادند.
این حزب، یک گروه شبهنظامی بهشدت چپگراست که به گفتة خودش «برای احقاق حقوق ملت کرد در ایران مبارزه میکند». ایدئولوژی پژاک آپوگرایی (Apoism)، یعنی پیروی مطلق از شخص عبدالله اوجالان (ملقب به آپو) است.
فعالیت این حزب بیشتر در مرز بین ایران، عراق و ترکیه و منطقه قلعهرش در استان آذربایجان غربی، منطقه همورامانات از توابع استان کرمانشاه، ایوان از توابع ایلام، مریوان و منطقه چهلچشمه از توابع استان کردستان، و بخش شرقی کوهستان قندیل در کردستان عراق میباشد.
برای روشن شدن این امر که آیا این گروه صلاحیت بهرهگیری از اصل حق ملتها در تعیین سرنوشت خویش را دارند، چند نکته باید در نظر گرفته شود:
اول آنکه، آیا پژاک را میتوان نماینده کردهای ایران دانست؟ آیا اصولاً پژاک گروهی است که دارای اندیشهای مستقل است و یا در گرایشهای فکری، تصمیمات راهبردی، منابع مالی، برنامهریزی و... به دیگران وابسته است؟
همانطور که اشاره شد، پژاک ایدئولوژی خود را از خارج مرزهایی که مدعی دفاع از آنهاست میگیرد و از اینرو، بسیاری از کردها با توجه به رویکرد مبارزاتی این گروه و همچنین وابستگی مالی و تسلیحاتی آن به خارج از ایران، آن را بهعنوان نماینده خویش به رسمیت نمیشناسند.
نکته دومی که روشن میکند تا چه اندازه این گروه صلاحیت استفاده از حق تعیین سرنوشت را دارد، نوع مبارزه این گروه با نظام سیاسی ایران است. این گروه همواره از شیوههای ترور و وحشت که خاص گروههای تروریستی است بهره میبرد و در این مسیر همواره جان و مال مردم عادی و حتی همقومانش در معرض تجاوزات آنها قرار دارد.
در نهایت اینکه، گروههای قومی میتوانند از این اصل برای استقلال استفاده کنند که تحت حاکمیت نظامهای ظالم و نژادپرست، ترس از نابودی فیزیکی داشته باشند؛ حال آنکه، کردها همواره در نظام سیاسی ایران مشارکت داشته و حقوق و آزادیهای آنها طبق قانون اساسی ایران محترم شمرده میشود.
آنچه اهمیت دارد این است که بدانیم تمسک به قواعد حقوق بینالملل که هنوز دوران تکاملی خود را میگذراند و سوءاستفاده از ابهام موجود در برخی اصول، به اعمال و رفتار گروههای تروریستی مشروعیت نمیدهد، بلکه رفتار و عملکرد آنها با اقوام دیگر و ملتهاست که مهر تأیید بر خواسته آنها میزند.
یکی از مفاهیم حقوق بینالملل که پارادوکسی ذاتی را با خود حمل میکند، مفهومبندی حق تعیین سرنوشت ملتهاست. این حق دارای جنبههای مختلف است و جهت برونرفت از مشکلات دوران استعمار تدوین شده بود. اعمال حق تعیین سرنوشت در مواردی موضوعیت مییابد که اقلیتی ملی یا منطقهای خاص زیر فشار رژیمهای نژادپرست، اشغالگر یا استعمارگر قرار گرفته باشند و امکان نابودی فیزیکی آنان محتمل باشد. هرچند معیار عینی یا روشنی وجود ندارد تا تعیین کند یک قوم قربانی استعمار است یا آنکه تنها اقلیتی ملی است. این ابهام که استفادة نادقیق از واژة حق تعیین سرنوشت ملی آن را پیچیدهتر کرده، همواره واکنش بینالمللی یکپارچه را در برابر بحرانهای قومی تضعیف نموده است و حتی شاید مشوق جنبشهای جداییطلبی بوده که اتحاد جماهیر شوروی و یوگسلاوی را با هزینههای انسانی گزافی در هم شکستند.
در فضای تکقطبی نظام بینالملل، که اصل بر تدام هژمونی ایالات متحده با بهرهگیری از سازمانها و نهادهای بینالمللی است، و حق تعیین سرنوشت که مفهومی مبهم و تکاملنیافته است، در بسیاری از موارد، به ابزاری برای تحت فشار قرار دادن نظامهای سیاسی غیرهمسو با منافع آمریکا تبدیل شده است. در این راستا، بسیاری از گروههای قومی که به دلایل مختلف و انحاء گوناگون از جانب غرب حمایت میشوند، ذیل این مفهوم حقوقی به انجام اقدامات تروریستی مبادرت میورزند.
یکی از این گروههای قومی که همواره با پشتوانه مفهومی حق تعیین سرنوشت ملتها، از هیچ اقدام غیرانسانی در غرب و شمال غرب ایران فروگذار نیستند، گروه پژاک است.
از آنجا که پکک از سوی دولتها و سازمانهای بینالمللی بهعنوان حزبی تروریستی شناخته میشود، پس از حملات ۱۱ سپتامبر به آمریکا، بهمنظور گریز از وجهه تروریستی و مورد هدف قرار گرفتن از سوی غرب، نیروهای خود را به شاخههای گوناگون تقسیم کرد. گروهی از کردهای ترکیه عضو پکک که به ایران آمدند، نام پژاک را بر خود نهادند.
این حزب، یک گروه شبهنظامی بهشدت چپگراست که به گفتة خودش «برای احقاق حقوق ملت کرد در ایران مبارزه میکند». ایدئولوژی پژاک آپوگرایی (Apoism)، یعنی پیروی مطلق از شخص عبدالله اوجالان (ملقب به آپو) است.
فعالیت این حزب بیشتر در مرز بین ایران، عراق و ترکیه و منطقه قلعهرش در استان آذربایجان غربی، منطقه همورامانات از توابع استان کرمانشاه، ایوان از توابع ایلام، مریوان و منطقه چهلچشمه از توابع استان کردستان، و بخش شرقی کوهستان قندیل در کردستان عراق میباشد.
برای روشن شدن این امر که آیا این گروه صلاحیت بهرهگیری از اصل حق ملتها در تعیین سرنوشت خویش را دارند، چند نکته باید در نظر گرفته شود:
اول آنکه، آیا پژاک را میتوان نماینده کردهای ایران دانست؟ آیا اصولاً پژاک گروهی است که دارای اندیشهای مستقل است و یا در گرایشهای فکری، تصمیمات راهبردی، منابع مالی، برنامهریزی و... به دیگران وابسته است؟
همانطور که اشاره شد، پژاک ایدئولوژی خود را از خارج مرزهایی که مدعی دفاع از آنهاست میگیرد و از اینرو، بسیاری از کردها با توجه به رویکرد مبارزاتی این گروه و همچنین وابستگی مالی و تسلیحاتی آن به خارج از ایران، آن را بهعنوان نماینده خویش به رسمیت نمیشناسند.
نکته دومی که روشن میکند تا چه اندازه این گروه صلاحیت استفاده از حق تعیین سرنوشت را دارد، نوع مبارزه این گروه با نظام سیاسی ایران است. این گروه همواره از شیوههای ترور و وحشت که خاص گروههای تروریستی است بهره میبرد و در این مسیر همواره جان و مال مردم عادی و حتی همقومانش در معرض تجاوزات آنها قرار دارد.
در نهایت اینکه، گروههای قومی میتوانند از این اصل برای استقلال استفاده کنند که تحت حاکمیت نظامهای ظالم و نژادپرست، ترس از نابودی فیزیکی داشته باشند؛ حال آنکه، کردها همواره در نظام سیاسی ایران مشارکت داشته و حقوق و آزادیهای آنها طبق قانون اساسی ایران محترم شمرده میشود.
آنچه اهمیت دارد این است که بدانیم تمسک به قواعد حقوق بینالملل که هنوز دوران تکاملی خود را میگذراند و سوءاستفاده از ابهام موجود در برخی اصول، به اعمال و رفتار گروههای تروریستی مشروعیت نمیدهد، بلکه رفتار و عملکرد آنها با اقوام دیگر و ملتهاست که مهر تأیید بر خواسته آنها میزند.
نظر شما